یک زن نویسندۀ امریکایی به نام پاتریشیا کورنول، که یکی از پرفروشترین نویسندگان داستانهای جنایی است و تنها از فروش مجموعه داستانهای «دکتر کِی سکارپتا» بیش از صد میلیون دلار درآمد داشته است، ادعا میکند که هویت قاتل زنجیرهای معروف انگلستان، «جک قاتل» را کشف کرده است. به گفتۀ او، این قاتل کسی نیست جز والتر سیکرت، نقاش مشهور مدرنیست و امپرسیونیست انگلیسی. کورنول بیش از ده میلیون دلار از ثروت شخصی خود را برای تحقیقات و جمعآوری شواهد صرف کرده تا این نظریه را در کتاب خود ثابت کند که سیکرت همان جک قاتل است. این کتاب با عنوان «پرترهی یک قاتل: جک قاتل، پرونده بسته شد» در سال دو هزار و دو منتشر شده است.
جهت اطلاع کسانی که با جک قاتل آشنا نیستند، باید گفت که او در اواخر قرن نوزدهم دستکم پنج زن کارگر جنسی یا روسپی را بهطرز وحشیانهای به قتل رساند و هویت او هرگز شناسایی نشد. بیشتر این قتلها در محلۀ فقیرنشین وایتچپل، که سکونتگاه ایرلندیها و یهودیان بود، رخ داد. پس از آخرین قتل، نوشتهای با گچ روی دیوار ظاهر شد که میگفت: «یهودیها مقصر نیستند».
پاتریشیا به تابلوی «قتل در محلهی کمدن» اشاره میکند، که هم نام یک رویداد جنایی مشهور در روزنامههاست و هم عنوان این نقاشی. او ادعا میکند که این اثر سیکرت را در حالی نشان میدهد که با لباسی کامل کنار زنی برهنه روی تختی آهنی در اتاقی سرد و بیروح قرار دارد.
نظریۀ پاتریشیا بر این پایه استوار است که سیکرت آنچه را خود دیده بود، به تصویر کشیده است. مجموعه نقاشیهای او از هر نظر شباهت زیادی به صحنههای واقعی قتل دارند؛ از حالت جسد گرفته تا مبلمان و دیگر جزئیاتی که تنها قاتل و پلیس از آنها آگاه بودند. پاتریشیا در یک برنامۀ تلویزیونی آمریکایی اظهار میکند: «من صددرصد مطمئن هستم که والتر سیکرت همان جک قاتل است.» او بر این باور است که نقص عضو در آلت تناسلی سیکرت و ناتوانی او در تولید مثل، علیرغم سه بار ازدواج، او را به یک قاتل زنجیرهای تبدیل کرده است.
انگلیسیها از ادعای خانم پاتریشیا به شدت ناراحت هستند، چرا که والتر سیکرت را یکی از بزرگترین نقاشان خود میدانند، کسی که جایگاهی میان ویلیام ترنر و فرانسیس بیکن دارد. اما پاتریشیا مدعی است که واترمارک نامههای جک قاتل به پلیس با واترمارک نامههای سیکرت یکسان است. واترمارکها علائمی هستند که در زمینههای کاغذها، تمبرها یا اسکناسها قرار داده میشوند و در حالت عادی قابل مشاهده نیستند ولی اگر کاغذ یا تمبر در برابر آفتاب یا چراغ گرفته شود پدیدار میشوند. با این حال، این نظریه توسط اکثر کارشناسان جدی گرفته نمیشود، اساساً به این دلیل که سیکرت در زمان وقوع قتلها در فرانسه بوده است. در سفری که با نقاش مشهور فرانسوی ادگار دگا آشنا شد و بهسرعت تحتتأثیر سبک دگا قرار گرفت.
این تابلوی «مورنینگتون کرسن» (در بالا) نیز بهعنوان یک نمونۀ دیگر از خشونت سیکرت علیه زنان تفسیر شده است. البته برای پذیرش این دیدگاه، باید سبک ایمپاستوی سیکرت را بهعنوان یک عمل خشونتآمیز دید و نه یک انتخاب زیباییشناختی که از دگا الهام گرفته است. ایمپاستو تکنیکی است که در آن رنگ به شکلی بسیار ضخیم و برجسته روی بوم یا سطح کار اعمال میشود تا جلوهای سهبعدی و بافتدار ایجاد کند. من در این نقاشی تأثیر زیادی از دگا میبینم، بهویژه در استفاده زیبا از رنگ آبی و ضربههای قلموی تقریباً تپنده. به نظر من، این نقاشی آنقدر پر از زندگی است که باور اینکه زن مرده است، دشوار به نظر میرسد.
در تابلوی فوق، سیکرت از تکنیک ایمپاستو به گونهای استفاده میکند که انگار زن را محو کرده است. رنگهای زنده و پرانرژی الهامگرفته از دگا در اینجا جای خود را به قهوهایهای تیره و کدر دادهاند که فقر و بیروحی گسترده در انگلستان ویکتوریایی را به تصویر میکشند. این محو کردن بعدها بهعنوان «مدرکی» دیگر برای ارتباط سیکرت با جک قاتل مطرح شد. البته تفسیر چنین انگیزههایی در نقاشیها همواره چالشبرانگیز بوده، بهویژه زمانی که حساسیتهای ناشی از یک قاتل مشهور به این بحث ابعاد جدیدی از حدس و گمان اضافه میکند. جدا از تمام این نظریهها، برهنههای سیکرت نشاندهنده یکی از نوآورانهترین دیدگاهها به بدن انسان در هنر مدرن هستند و واکنش زنجیرهای را در هنر بریتانیا به راه انداختند که از فرانسیس بیکن تا لوسین فروید و حتی امروز ادامه دارد.
دسترسی به مطالب پیشین:
تاب بازی اثر ژان اونوره فراگونار
ونوس و مارس اثر ساندرو بوتیچلی
این یک نقاشی نیست! اثر رنه مارگریت