کورت ونهگات، جزو معروفترین و بهترین نویسندههای ادبیات آمریکا و جهان است که در ایران هنوز آنطور که شایسته است، مورد توجه قرار نگرفته. معروفترین کارش که در ایران نیز بیشتر شناختهشده، رمانی است با نام «سلاخخانهی شمارهی پنج». اما چنانکه هرولد بلوم نیز متذکر میشود، رمان چهارم این نویسنده، یعنی «گهوارهی گربه» از هر نظر رمانی مهمتر است. اما علت توجه کمتر رمانخوانهای ایرانی به آثار ونهگات چه میتواند باشد؟ یک دلیل آن، قطعاً دشواری برگردان آثار ونهگات به زبان فارسی است. است. نثر ونهگات، مانند بسیاری از آثار پستمدرن، سرشار است از بازیهای زبانی، شاعرانگی، شوخیهای دوپهلو، استعاره و جناس. چیزهایی که ترجمه و انتقال کاملشان به هر زبان دیگری بسیار سخت و ای بسا ناممکن است. همین قضیه، ونهگات را تبدیل به یکی از “بدترجمهترین” نویسندههای غربی در ایران کرده است. اما دلیل دیگر این کمتوجهی میتواند عدم آشنایی و یا آشنایی اندک مخاطب ایرانی با ادبیات پستمدرن باشد. جدا از این دلایل، میتوان دلایل سیاسی و فرهنگی را نیز برشمرد. بهعنوان مثال نسبیگرایی و عدمقطعیت تنیده شده در این نوع رمان و درنتیجه ساختار ازهمگسیخته و اغلب غیرارسطویی آنها، میتواند برای مردم کشورهای ایدئولوژی زده اندکی نامأنوس باشد. این نوع مخاطب در مدرسه و حتی در دانشگاه نیز دربارهی این نوع رماننویسی، آموزشی ندیده و طبیعتاً نمیتواند با رمانهای پستمدرن، ارتباط صحیحی برقرار کند. گشتوگذار کوتاهی در کتابفروشیهای ایران و بررسی آماری کتابهایی که چاپ بیشتری میخورند، نشانگر این است که خواننده ایرانی بیشتر به رمانهای رئالیستی مانند آثار احمد محمود، محمود دولتآبادی، بالزاک، داستایفسکی، دیکنز، تولستوی و دیگر نویسندگان واقعگرا، اقبال نشان میدهد. در این نوشتۀ کوتاه، نگاهی دارم به رمان پست مدرن «گهوارهی گربه» نوشتهی کورت ونهگات.
پلات رمان
رمان «گهوارهی گربه»، رمانی در ژانر علمی-خیالی، طنزآمیز و ضدجنگ است که به دو موضوع علم و دین نیز در خلال روایتش میپردازد. راوی داستان، جونا (یونس)، در حال نوشتن کتابی دربارهی روز پرتاب بمب اتم به هیروشیما است. این راوی برای تکمیل کتابش به تحقیق دربارهی یکی از دانشمندانی که در ساخت این سلاح نقش دارد یعنی دکتر فلیکس هوینکر، میپردازد و با فرزندانش نامهنگاری میکند و یا به محل کارش، ایلیوم میرود و اطلاعاتی از طریق مصاحبه کسب میکند. در خلال این تحقیقات، راوی متوجه میشود که هوینکر قبل از مرگ مادهای خطرناک به نام یخ-۹ اختراع کرده است. یخ-9 مادهای است که میتواند تمام آبهای زمین را منجمد کند و درنتیجه موجب نابودی کل حیات شود. همچنین راوی متوجه میشود که پس از مرگ دکتر، یخ-۹ بین سه فرزندش تقسیم شده است: فرانک هوینکر، مردی که در جزیرهی خیالی سنلورنزو زندگی میکند و آنجا ژنرالی پرنفوذ است؛ آنجلا هوینکر، زنی قویهیکل که نقش پرستار پدرش را داشته؛ و نیوت هوینکر، کوتولهای که عاشق نقاشی است. راوی در ادامهی تحقیقاتش به سنلورنزو سفر میکند، جایی که توسط دیکتاتوری به نام پاپامونزانو اداره میشود و مردمش بهطور مخفیانه از دینی ممنوعه به نام باکونونیسم پیروی میکنند؛ آیینی که آموزههای آن پر از تناقض، پوچگرایی و طنز تلخ است. در میان این حوادث، پاپامونزانو که قبل مرگ یخ-۹ را بلعیده، بدنش منجمد میشود و در پی مجموعهای از رویدادها، این ماده به اقیانوسها راه پیدا میکند و باعث انجماد تمامی آبهای کرهی زمین و نابودی زندگی میشود.
تحلیل رمان «گهوارهی گربه»
همانطور که از خلاصهی رمان برمیآید، با ادبیاتی عامهپسند در ژانر علمی-خیالی روبهروییم. این آمیختگی با فرهنگ عامه و نزدیکی به ادبیات عامهپسند، دقیقاً یکی از مهمترین تفاوتهای این نوع رمان با رمانهای مدرنیستی پیش از خود است (بهعنوان مثال مقایسه کنید با «گوربهگور» فاکنر، «اولیس» جویس و «خانم دلوی» ویرجینیا وولف که مخاطب آنها بیشتر افراد تحصیلکرده و اصطلاحاً بافرهنگ اند). اما در پس این داستان، چه مفاهیمی وجود دارد؟ اینجاست که باید به نظریههای یکی از معروفترین فیلسوفان پستمدرنیسم اشارهای بسیار گذرا داشته باشیم: ژان فرانسوا لیوتار.
ژان فرانسوا لیوتار بنا به اعتقادات و نظریات خود، پسامدرنیسم را مترادف با بیاعتمادی به کلانروایتها میداند و میگوید: “کلانروایت، صرفنظر از شیوهی یکدستسازیِ مورد استفادهاش، صرفنظر از اینکه آیا روایتی نظری است یا رهاییبخش، اعتبار خود را از دست داده است.”
بهعنوان مثال کلانروایت «علمباوری و پیشرفت» که در دوران روشنگری شکل گرفت معتقد بود که باور به علم و قدم گذاشتن صرف در راه آن و عدم تکیه به هرچیز غیرعلمی راه پیشرفت انسان را هموار کرده و زندگی را برای او راحت و سعادت دنیوی او را تضمین میکند. باورمندی مطلق به این کلانروایت، باعث عدم التفات اندیشمندان و همچنین تودهی مردم به سایر جنبههای زندگی میشود. هیچکس نمیتواند منکر این باشد که پیشرفت علم فایدههای زیادی برای بشر داشته است، اما باید قبول کرد که باورمندی به این کلانروایت در عین حال ویرانگر هم بوده است. بمباتم، جنگافزارهای کشتار جمعی، کارهای علمی و شبهعلمی نازیها و غیره و غیره همگی نتیجهی باور مطلق به نجاتبخشی کلانروایت «علمباوری و پیشرفت» بوده است.

کاری که کورت ونهگات در رمان «گهوارهی گربه» میکند دقیقاً نشان دادن زوال دو کلانروایت است: کلانروایت علمباوری که ریشه در فلسفهی عصر روشنگری دارد و کلانروایت دینباوری. اولی در نظریات و همچنین اعمال شخصیت دکتر هوینکر، پدر خیالی بمب اتم در رمان، دیده میشود. بارها در رمان گزارههایی دربارهی «نجاتبخشی علم» میخوانیم؛ گزارههایی بههمراه نوعی آیرونی که همواره از زبان شخصیتهایی غالباً احمق و نادان بیان میشود. در برابر این باور به نجاتبخشی علم، در رمان با نوعی دین خیالی و قلابی به نام «باکونونیسم» نیز آشنا میشویم که پیامبر خود را نیز دارد: باکونون. اما درواقع هیچ کدام از این دو نوع کلانروایت انسان را نجات نمیدهند. از طرفی تقابل علم و دین در این رمان میتواند ما را به تقابل فلسفی کلاسیک «لوگوس» و «میتوس» نیز برساند. این دو مفهوم، با اندکی تسامح، بهترتیب به «خرد منطقی» و «تفکر اسطورهای» اشاره دارند. دین (میتوس) در قالب باکونونیسم خودش را نمایش میدهد؛ مذهبی که بهصورت کاملاً خودآگاهانه بر دروغ (در رمان: فوما) استوار است. در کتاب اسفار باکونون که کتاب دروغین این پیامبر دروغین رمان است، چنین میخوانیم:
“با فوما زندگی کن که شجاع، مهربان، تندرست و شادمانت میسازد. اسفار باکونون، 1:5”
و در خلال رمان توضیح داده میشود که منظور از فوما «دروغهای بیضرر است.»
با اینکه شخص پیامبر باکونونیسم مستقیماً تصریح میکند که دینش و اسطورههایش جعلی و ساختگی هستند، پیروانش همچنان با وجود خطرات جانی، مخفیانه به او باور دارند. این قضیه نشانگر این است که انسانها برای معنا بخشیدن به زندگی بیمعنای خود همواره به روایتهای اسطورهای نیاز دارند و تحمل زندگی بدون آنها را ندارند.
از طرفی در رمان؛ علم (لوگوس) نیز نهتنها نجاتبخش بشریت نیست، بلکه فاجعهآفرین است. در ابتدا بمباتم را میسازد و در نهایت مادهی خیالی یخ-9 را که تمام حیات را منجمد میکند. علم در این رمان فاقد هرگونه اخلاقیات است. دانشمندها بدون درنظر گرفتن پیامدهای دردناک علم، تنها در پی کشف و خلق چیزهای جدید هستند. خود شخصیت دکتر هوینکر در رمان مانند کودکی نشان داده میشود که با اختراعاتش مثل اسباببازی رفتار میکند و هیچ مسئولیتی در قبال آنها در خود احساس نمیکند. رفتار خشک و عاری از عاطفهی او با خانوادهاش نیز همین را نشان میدهند. بهعنوان مثال دکتر هوینکر پس از مرگ همسرش، دخترش را عملاً تبدیل به پرستار خود میکند و به او نگاهی کاملاً ابزاری دارد. انتقاد ونهگات از نجاتبخشی علم یادآور نوشتههای آدورنو و هورکهایمر در کتاب «دیالکتیک روشنگری» است. آنها در فصل نخست این کتاب از بمب اتم، بهکنایه، با عنوان «فاجعهی تابناک» یاد میکنند:
“روشنگری، در مقام پیشرو تفکر در عامترین مفهوم آن، همواره کوشیده است تا آدمیان را از قید و بند ترس رها سازد و حاکمیت و سروری آنها را برقرار. با اینحال کرهی خاکی که اکنون بهتمامی روشن گشته است، از درخشش ظرفمند فاجعهی تابناک است. برنامهی روشنگری افسونزدایی از جهان، انحلال اسطورهها و واژگونی خیالبافی بهدست معرفت بود.”
ونهگات در رمان «گهوارهی گربه» با دیدگاه و جهانبینیای که تهرنگ نهیلیستی دارد، نشان میدهد که تمام تلاشهای نوع بشر برای معنابخشی به زندگی و نجاتبخشی، چه از طریق لوگوس و چه از طریق میتوس، در نهایت بیثمر خواهند بود.
منابع
گهوارهی گربه. کورت ونهگات، ترجمهی مهتاب کلانتری و منصوره وفایی. نشر ثالث
رمان پسامدرن چیست؟ (مقاله).حسین پاینده- فصلنامهی ادبپژوهی، تابستان ۱۳۸۶
داستان کوتاه در ایران، جلد سوم؛ داستانهای پسامدرن. حسین پاینده. نشر نیلوفر
قسمتهای پیشین: