اندیشمندان بینرشتهای به دلیل تواناییشان در تلفیق دانش از حوزههای مختلف، نقش مهمی در جامعه ایفا میکنند. حضور این افراد برای حل چالشهای پیچیده و نوآوریهای بزرگ ضروری است، همچنین ترکیب دانش از حوزههای مختلف میتواند منجر به ایجاد ایدههای جدید شود. هنرمندان بینرشتهای با ترکیب فناوری، علوم انسانی، هنر و دیگر رشتهها، علاوهبر شکستن محدودیتهای فکری راههای جدیدی برای مواجهه با مشکلات و ایجاد پیشرفت ارائه میدهند. برای مثال پروژههایی که معماری را با فناوریهای دیجیتال یا موسیقی را با علوم محاسباتی ترکیب میکنند، به تولید ابزارها و فضاهای جدید کمک میکنند .
همکاری یک معمار و یک موسیقیدان ممکن است بدون حضور یک فرد بینرشتهای که هر دو حوزه را درک میکند، دشوار باشد. نواندیشانی مانند یانیس زناکیس یا لئوناردو داوینچی که در بیش از یک حوزه تخصص داشتند، نمونههایی الهامبخش از تواناییهای بشر در ترکیب خلاقیت و دانش هستند. حضور این افراد باعث تشویق دیگران به دیدن جهان به شیوهای جامعتر و پرسیدن سؤالات عمیقتر میشود. آنها الهامبخش افرادی هستند که میخواهند از چارچوبهای معمول فراتر روند. زناکیس در معماری و موسیقی رویکردی بینرشتهای داشت.
یانیکس زناکیس (Iannis Xenakis) یکی از تأثیرگذارترین آهنگسازان و نظریهپردازان موسیقی قرن بیستم بود که به دلیل ارتباط نزدیک آثارش با ریاضیات، معماری و علوم شناخته میشود در این نوشتار و مقالۀ بعدی قصد داریم به جنبههای علمی و هنری این اندیشمند به صورت جداگانه بپردازیم.
زندگی و آموزش
زناکیس در یونان متولد شد و تأثیر عمیقی از فرهنگ کلاسیک و سنتهای موسیقی محلی آنجا گرفت. او بعدها در فرانسه به مطالعۀ معماری پرداخت و تحتتأثیر لوکوربوزیه، به تلفیق معماری و موسیقی علاقهمند شد زناکیس معتقد بود که موسیقی و معماری دو زبان خلاقانه هستند که میتوانند با اصول ریاضی و هندسه بههم مرتبط شوند. او دیدگاه ساختاری به هر دو هنر داشت زناکیس ابتدا در یونان تحصیل کرد و به رشتههای مهندسی و ریاضیات علاقهمند بود. او در طول جنگ جهانی دوم در یونان فعالیت کرد و پس از آن، در سال 1947 به فرانسه مهاجرت کرد. در فرانسه، او بهعنوان دستیار معمار مشهور، لوکوربوزیه ، کار کرد و در پروژههای بزرگ معماری، ازجمله صومعه لاتورِت و پاویون فیلیپس در اکسپو ۱۹۵۸ بروکسل مشارکت داشت. طراحی پاویون فیلیپس نمونهای برجسته از تلفیق موسیقی و معماری است که در آن صدا و فضا بهطور همزمان طراحی و تجربه میشوند.
صومعهٔ لا تورِت (Couvent Sainte-Marie de La Tourette)
زناکیس در طراحی پنجرهها و الگوی دیوارهای این صومعه که در نزدیکی لیون فرانسه واقع شده است، نقش داشت. او از اصول ریاضی و الگوهای ریتمیک برای ایجاد ترکیبهای هندسی استفاده کرد. این ترکیبها، نور طبیعی را به شکلی هنری به فضای داخلی هدایت میکنند.
در این پروژه، او اصول معماری مدرن را با طراحی صوتی و نورپردازی ترکیب کرد. زناکیس معماری را نهفقط بهعنوان یک ساختار فیزیکی، بلکه بهعنوان فضایی برای تجربه موسیقایی میدید. زناکیس معتقد بود که فضاهای معماری و موسیقی باید بتوانند گذشته، حال و آینده را به هم متصل کنند. برای او، این دیدگاه از اهمیت تاریخی فرهنگ و تأثیر آن بر تجربۀ انسانی ناشی میشد. او از این دیدگاه در ساخت موسیقیهای مفهومی و طراحیهایی استفاده کرد که هم از فرمهای سنتی الهام میگرفتند و هم آیندهنگر بودند.
پاویون فیلیپس (Philips Pavilion) – اکسپو ۱۹۵۸ بروکسل
این پروژه یکی از مشهورترین کارهای معماری زناکیس است که به سفارش شرکت فیلیپس برای نمایشگاه جهانی ۱۹۵۸ طراحی شد. پاویون فیلیپس نمایانگر یک پدیده هنری مهم بود که از طریق ترکیب معماری، رسانههای بصری و موسیقی به وجود آمد. این فضا محلی عالی برای نمایش اسلایدها و شنیدن موسیقی متن «شعر الکترونیک»بود که بهطور ویژه توسط ادوارد وارز تهیه شده بود.
هدف از این پروژه نمایش تواناییهای شرکت فناوری فیلیپس، یک شرکت هلندی متخصص در زمینه الکترونیک، از تولید صدا گرفته تا نورپردازی فلورسنت و فناوری اشعه ایکس بود. هدف فیلیپس به وضوح تبلیغاتی بود. اما بهجای داشتن یک پاویون سنتی برای نمایش محصولات خود به بازدیدکنندگان، فیلیپس تصمیم گرفت یک اثر هنری مدرن یکپارچه ایجاد کند که از طیف گستردهای از فناوریهایش بهره ببرد. به همین دلیل، پاویون فیلیپس بهطور مستقیم محصولاتش را به نمایش نمیگذاشت، بلکه خود یک نمایشگاه بهشمار میرفت، ویترینی که تمام آنچه فیلیپس میتوانست ارائه دهد را پوشش میداد. برای اینکه این تجربه بهطور کامل منتقل شود، نیاز به همکاری یک تیم چندرشتهای بود که شامل یک معمار، یک هنرمند، و یک آهنگساز میشد.
زناکیس شکل منحنی و هندسی این ساختمان را بر اساس اصول ریاضی و فیزیکی مانند منحنیهای هایپربولیک طراحی کرد. این پاویون بهعنوان یک فضای چندرسانهای طراحی شده بود که موسیقی، نور و تصویر در آن هماهنگ اجرا میشد. موسیقی الکترونیکی ادگار وارز در این فضا پخش میشد که کاملاً با طراحی زناکیس هماهنگی داشت این پروژه نمونهای از تلفیق موسیقی و معماری بود که تأثیر زیادی در معماری آینده گذاشت.
پاویون فیلیپس (Expo 1958)
پاویون فیلیپس، طراحیشده توسط یانیس زناکیس در همکاری با لوکوربوزیه برای نمایشگاه جهانی 1958 در بروکسل، یکی از برجستهترین نمونههای تعامل موسیقی و معماری است. این پروژه، با استفاده از فناوری، هندسه، و هنر چندرسانهای، تجربهای نوآورانه از فضا و صدا ارائه داد. در ادامه به تحلیل این پروژه میپردازیم:
پروژه «پاویون فیلیپس» بهعنوان نمونهای از ارتباط موسیقی و معماری
این سازه بتنی مسلح شامل مجموعهای از نه پارابولوئید هایپربولیک بود که در آن قطعه Poème électronique با استفاده از پروژکتورهای صوتی فضاسازی شد. بلندگوها در دیوارها نصب شده بودند که با روکش آزبست پوشیده شده بودند و به دیوارها ظاهری بافتدار میدادند. ادگار وارز یک طرح فضاسازی دقیق برای کل قطعه طراحی کرد که از چیدمان فیزیکی پاویون، بهویژه ارتفاع آن، بهره میبرد. روکش آزبست دیوارها را سختتر کرده بود و آکوستیک غارمانندی ایجاد میکرد. این ساختمان در ۳۰ ژانویه ۱۹۵۹ تخریب شد.
ایده اصلی پروژه
پاویون فیلیپس با هدف ارائه تجربهای چندحسی طراحی شد که در آن معماری، موسیقی و تصویر به شکلی هماهنگ با هم ترکیب شوند. زناکیس در این پروژه تلاش کرد تا فرمهای هندسی معماری را با ساختارهای صوتی ترکیب کند و فضای معماری را بهعنوان یک ساز صوتی در نظر بگیرد. هدف پروژه، نمایش تواناییهای شرکت فیلیپس در حوزه فناوری، موسیقی و طراحی نوآورانه بود.
طراحی معماری و هندسی
طراحی سازه شامل منحنیهای سهمیگون و فرمهای آزاد هندسی است که بر اساس محاسبات ریاضی ایجاد شدهاند. این منحنیها بهنوعی ساختار صوتی را بازتاب میدهند زناکیس از فرمهای کششی و پوستههای بتنی استفاده کرد که هم از نظر زیباییشناسی و هم از نظر آکوستیکی منحصربهفرد بودند. فضا به شکلی طراحی شده بود که بازدیدکنندگان را در مرکز یک تجربۀ چندبعدی قرار دهد، جایی که معماری، صدا و تصویر در تعامل باشند.
زناکیس با بهرهگیری از مفاهیم هندسه، مانند پارابولا و منحنیهای ریاضی، فضاهایی خلق کرد که نهتنها زیباشناسی خاصی داشتند، بلکه مفاهیمی از موسیقی و ریاضیات را نیز منعکس میکردند. او الهامبخش بسیاری از معماران و هنرمندان مدرن شد و تأثیرات او همچنان در طراحیهای معماری و هنر چندرسانهای مشاهده میشود. زناکیس به معماری بهعنوان یک هنر ریاضی نگاه میکرد. او معتقد بود که فضاهای معماری میتوانند همچون موسیقی تأثیر احساسی و روانی عمیقی بر انسان داشته باشند. او از روشهای نوآورانهای برای طراحی استفاده میکرد، مانند بهرهگیری از نرمافزارها و محاسبات پیچیده ریاضی ترکیب موسیقی و معماری در آثار او برجسته است، بهطوری که میتوان گفت او مرزهای این دو حوزه را از بین برد و شکلی جدید از هنر چندرسانهای خلق کرد. زناکیس از نخستین معمارانی بود که از ریاضیات پیشرفته و موسیقی برای ایجاد فرمهای معماری استفاده کرد.
ایستگاه قطار ورشو اوخوتا (Warszawa Ochota)، اثر آرسنیوش رومانویچ (Arseniusz Romanowicz) در لهستان، ظاهراً از پاویون فیلیپس الهام گرفته شده است. در نوشتار بعدی به نوآوریهای زناکیس در موسیقی خواهیم پرداخت.