Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    معلق میانِ زی مووی و بلاک‌باستر… | یادداشتی بر فیلم گناهکاران به کارگردانی رایان کوگلر

    خیره شدن به اشیا و بدن‌ها در سکوت | بررسی شمایل‌های ارمنی و مسیحی در «رنگ انار» سرگئی پاراجانف

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | شب‌های روشن

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      از شلیته‌های قاجاری تا پیراهن‌های الهام گرفته از ستارگان دهه‌ی سی آمریکا

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ارزش‌های احساسی»؛ زن، بازیگری و سینما

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      معلق میانِ زی مووی و بلاک‌باستر… | یادداشتی بر فیلم گناهکاران به کارگردانی رایان کوگلر

      ۱۵ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | شب‌های روشن

      ۱۴ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      معلق میانِ زی مووی و بلاک‌باستر… | یادداشتی بر فیلم گناهکاران به کارگردانی رایان کوگلر

      ۱۵ خرداد , ۱۴۰۴

      خیره شدن به اشیا و بدن‌ها در سکوت | بررسی شمایل‌های ارمنی و مسیحی در «رنگ انار» سرگئی پاراجانف

      ۱۵ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | شب‌های روشن

      ۱۴ خرداد , ۱۴۰۴

      امیروی سینما و دونده‌ای مداوم | خوانش سینمای امیر نادری

      ۱۳ خرداد , ۱۴۰۴

      معلق میانِ زی مووی و بلاک‌باستر… | یادداشتی بر فیلم گناهکاران به کارگردانی رایان کوگلر

      ۱۵ خرداد , ۱۴۰۴

      خیره شدن به اشیا و بدن‌ها در سکوت | بررسی شمایل‌های ارمنی و مسیحی در «رنگ انار» سرگئی پاراجانف

      ۱۵ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | شب‌های روشن

      ۱۴ خرداد , ۱۴۰۴

      امیروی سینما و دونده‌ای مداوم | خوانش سینمای امیر نادری

      ۱۳ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۸- پنج نمونۀ‌ برتر از فیگورهایی با نمای پشت در نقاشی

      ۱۱ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۸- پنج نمونۀ‌ برتر از فیگورهایی با نمای پشت در نقاشی

      ۱۱ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    ادبیات

    ناطور دشتِ آقای سلینجر و ترجمه‌هایش در ایران

    محمدرضا صالحیمحمدرضا صالحی۳ خرداد , ۱۴۰۳
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    تقریباً هفتادو‌سه سال پیش بود که شاهکار جاودانه‌ی سلینجر، ناطور دشت، منتشر شد و حالا جدیدترین ترجمه‌ی این اثر به فارسی توسط محمدرضا ترک‌تتاری در ایران توسط نشر چشمه منتشر شده است. محمدرضا ترک‌تتاری در مقدمه‌ی کوتاهی که برای این رمان نوشته می‌گوید:

    «در نسخه‌ای که در دست دارید، کوشیده‌ام ترجمه‌ای را در اختیار خوانندگان بگذارم که نزدیک‌ترین لحن ممکن به لحن هلدن کالفیلد را داشته باشد و به‌اصطلاح داد سخن را بدهد.»

    همین می‌تواند بهانه‌ای باشد که نگاهی دوباره به آقای نویسنده، شاهکارش و ترجمه‌های آن در ایران داشته باشیم.

    شاید تا امروز هزاران صفحه -مقاله و کتاب- در وصف و شرح و نقد و تحلیل ناطور دشت سلینجر نوشته شده باشد. این یادداشت کوتاه قصد ندارد که تحلیل دیگری به تحلیل‌های موجود از این شاهکار اضافه کند؛ بلکه قصد دارد اول به مؤلف آن (آموزش نویسندگی و پختن ایده‌ی شخصیت هولدن کالفیلد در سرش) و سپس به ترجمه‌های آن در ایران اشاره‌ای گذرا بکند.

    • سلینجر، مرموزترین نویسنده‌ی قرن بیستم

    سلینجر نویسنده‌ای مرموز بوده و هست؛ حتی پس از مرگش. وقتی شاهکارش در ۱۹۵۱ منتشر شد، سروصدای زیادی در جامعه‌ی ادبی آمریکا به‌پا شد. انتشار این رمان موفقیتی بزرگ و زودهنگام برای سلینجر به‌ارمغان آورد. در آن زمان، پس از انتشار کتاب، نقدهای زیادی نوشته می‌شوند، صحبت‌های زیادی می‌شود و تا راهی شدن این رمان به کتب درسی زمان زیادی باقی نمانده است. اما سلینجر چه می‌کند؟ آیا او راهی محافلی می‌شود که مجیزش را می‌گویند و از نقدهای احترام‌برانگیز آن‌ها درباره‌ی شخصیت اصلی رمانش، هولدن کالفیلد، لذت می‌برد؟ نه؛ او راهی سرزمین مادری‌اش اسکاتلند می‌شود و پس از بازگشتش از سفر، از نیویورک نقل‌مکان می‌کند. از این‌جا به بعد است که سلینجر از جامعه دوری می‌گزیند و به منطقه‌ای روستایی در نیو همشایر مهاجرت می‌کند.

    سلینجر که در کل حیاتش چهار کتاب منتشر کرد، در چهل سال آخر عمرش، در اوج مشهور بودن، هیچ کتابی منتشر نکرد‌. همین موضوع وجه رازآمیز زندگی او را بیش‌ازپیش تقویت کرد.

    خبرنگارها و کنجکاوهای زیادی سعی کردند از زندگی رازآمیز او سر دربیاورند؛ اما بسیاری از آن‌ها موفق نشدند. تد روسل، عکاس مجله‌ی لایف، به خاطره‌ای از سال ۱۹۶۱ (تقریباً ده سال پس از انتشار ناطور دشت) اشاره می‌کند و می‌نویسد:

    «من مقابل خانه‌اش ایستاده بودم. سه روز تمام منتظر بودم. در جنگل و بیشه‌زارهای اطراف خانه‌اش پنهان شده بودم؛ در حالی که دوربین‌عکاسی را هم ته یک کیسه‌ی خرید جاسازی کرده بودم. تا این‌که روز سوم، نویسنده برای گردش سگش با عصایی در دست، خارج شد. احتمالاً نزدیک غروب بود. در صدمتری او بودم. آن‌قدر سریع اتفاق افتاد که من تنها توانستم دو یا سه عکس بگیرم بدون این‌که حتی حالت صورتش را دیده باشم. خوشبختانه سگش پارس نکرد.»

    • آموزش‌های اولیه، چاپ نخستین اثر، پرورش ایده‌ی شخصیت هولدن کالفیلد

    از همین‌جا می‌خواهیم پل بزنیم به اولین نوشته‌های سلینجر و آموزش دیدن او.

    سلینجرِ جوان و تقریباً بیست‌ساله به دانشگاه کلمبیا در نیویورک می‌رود تا به یکی از آرزوهایش جامه‌ی عمل بپوشاند؛ او به کلاس‌های ویت برنت، مدیر مشهور مجله‌ی استوری، می‌رود تا فنون نوشتن داستان کوتاه را آموزش ببیند. نورمن میلر معروف، که اولین نوشته‌هایش را زیر نظر ویت برنت و در مجله‌ی استوری چاپ کرده بود، درباره‌ی این مجله می‌گوید:

    «مجله‌ای بود که خود را تبدیل به افسانه کرده بود. از اواخر دهه‌ی ۳۰ و تمامی دوران جنگ‌جهانی دوم، تمام نویسندگان جوان آرزو داشتند که نوشته‌های‌شان در این مجله به چاپ برسد.»

    در واقع اوایل سال‌های ۱۹۳۹ بود که سلینجر جوان خود را به هر دری می‌زند که نوشته‌هایش چاپ شوند.

    با این‌که عقاید سلینجر و استادش، ویت برنت، با هم متفاوت بودند، اما او همواره از استادش به‌نیکی یاد کرد و نامه‌هایی از او درباره‌ی این کلاس و استادش موجود است. سه سال بعد از مرگ ویت برنت، سلینجر درباره‌ی او می‌گوید:

    «اجازه بدهید به‌طور خلاصه عرض کنم که سالی که در دانشگاه کلمبیا در محضر ایشان بودم، از تمامی جهات، سالی خوب، سودمند و پر از اطلاعات مفید برای بنده بود.»

    در سال ۱۹۴۰، یک سال پس از آموزش دیدن او، بود که اولین داستانش، جوانان، در مجله‌ی استوری چاپ شد. منتقدان معتقد بودند که سبک نوشتاری او همانند آنتون چخوف است.

    سلینجر از زمان نوشتن جوانان به‌فکر هولدن کالفیلد و نوشتن رمانی درباره‌ی این شخصیت بود. استادش، ویت برنت، نیز او را به نوشتن رمان تشویق می‌کرد. اما هنوز زود بود و باید یازده سال دیگر می‌گذشت تا او ناطور دشت را منتشر کند. نامه‌ای از سلینجر به استادش ویت برنت در آرشیو مجله‌ی استوری موجود است که نشان می‌دهد او از همان سال ۱۹۴۰در فکر نوشتن ناطور دشت بوده است. وقتی ویت برنت از او می‌پرسد که چه زمانی رمانش را خواهد نوشت، او پاسخ می‌دهد: «وقتی که به ارتش پیوستم.»

    همچنین در نامه‌ای دیگر که در تاریخ ۱۹۴۴، هنگام جنگ جهانی دوم، نوشته شده، به ویت برنت می‌گوید: «هولدن را برای مدتی رها کرده‌ام.»

    در آن زمان سلینجر در پادگانی در جنوب انگلستان بوده است‌. او در ادامه‌ی نامه می‌گوید:

    «در این‌جایی که من هستم، نوشتن این رمان غیرممکن است. مونده‌م از زبان اول‌شخص بنویسم یا سوم‌شخص، اگر به زبان اول‌شخص آن را بنویسم، یه‌جورایی حس کردنش برام غیرممکن می‌شه. اگر از زبان سوم‌شخص بنویسم، مشکلی نیست. این پسر مثل دینامیت می‌مونه؛ تا حالا به چیزی حساس‌تر از این دست نبرده بودم.»

    البته ما می‌دانیم که درنهایت سلینجر ناطور دشت را با راوی اول‌شخص از زبان خود هولدن کالفیلد نوشت. راوی‌ای که لحن و زبان مخصوصش مترجم‌ها را در کشورهای مختلف حسابی به دردسر انداخت.

    از همین نکات متوجه می‌شویم که سلینجر سال‌های سال ایده‌ی ناطور دشت را در سر داشت. حتی چند داستان کوتاه نوشت که شخصیت اصلی آن‌ها هولدن است و حسابی با آن شخصیت آشنا شد. از طرف دیگر، سلینجر نویسنده‌ای آموزش‌دیده بود. همین امر نشان می‌دهد که دیدگاه مبتنی بر آموزش ندیدن نویسنده و بکر ماندن چشمه‌های خلاقیت نویسنده، چه‌قدر اشتباه است. این دیدگاه در کشور ما بسیار پرطرفدار است.

    • چاپ ناطور دشت و ترجمه‌های آن؛ از فرانسوی تا فارسی

    بالاخره در ۱۶ ژوئیه‌ی سال ۱۹۵۱ ناطور دشت منتشر می‌شود. فروش آن در آمریکا بسیار بالاست و مخاطب‌های زیادی پیدا می‌کند. در انگلیس فروش بالا نیست. در ۸ ماه، فقط ۳۲۰۰ نسخه از تیراژ پنج‌هزارتایی آن فروش می‌رود. البته همین تعداد نیز برای یک رمان‌اولی آمار خیره‌کننده‌ای است.

    ناشر فرانسوی ناطور دشت، روبر فلن، ترجمه‌ای آزاد از این رمان، توسط سباستین ژپریستو، منتشر می‌کند. سلینجر و پیشکار ادبی او از آزاد بودن این ترجمه آگاه نیستند و وقتی سی سال بعد از این موضوع باخبر می‌شوند، جلو بازنشر آن را می‌گیرند. پیشکار ادبی سلینجر درباره‌ی بازنشر این ترجمه می‌گوید:

    «این ترجمه می‌بایست در گوری بسیار عمیق مدفون می‌شد.»

    بنابراین ترجمه‌های ناطور دشت فقط در ایران سروصدا نکرده‌اند. در ادامه‌ی مطلب، به ترجمه‌های موجود از این شاهکار به فارسی و اولین ترجمه‌ی فارسی آن می‌پردازیم.

    ناطور دشت در ایران برای اولین بار در سال 1345 ترجمه شد؛ تقریباً پانزده سال پس از انتشار رسمی آن. احمد کریمی، مترجم، این رمان را با انتشارات فرانکلین منتشر کرد. درواقع احمد کریمی بود که عنوان ناطور دشت را برای The catcher in the rye انتخاب کرد و از آن سال تا همین امروز تمام مترجم‌های فارسی معتبر همین عنوان را برای ترجمه‌های جدیدشان برگزیده‌اند. فقط یک سال از ترجمه‌ی احمد کریمی گذشته بود که کریم امامی در مجله‌ی “اندیشه و هنر” نقدی بر لحن این ترجمه وارد کرد. امامی، که مترجم گتسبی بزرگ است، در پانویس مقاله‌اش می‌گوید:

    «ممکن است برای آن عده از خوانندگانی که بررسی آقای کریمی را در انتقاد کتاب (شماره‌ی 8، دوره‌ی سوم) از ترجمه‌ی اخیر من (گتسبی بزرگ، اسکات فیتزجرالد) دیده باشند این توهم پیش آید که من به قصد تلافی قلم به دست گرفته‌ام. این‌طور نیست و موضوع این مقاله اساسی‌تر از آن است که فدای این‌گونه جدال‌ها گردد… آنچه فعلاً مورد ایراد من است لحن ترجمه‌ی ایشان است.»

    به همین دلیل است که امامی عنوان مقاله‌ی خود را می‌گذارد «مسئله‌ی لحن در ترجمه یا چگونه از کلاغ فرنگی بلبل پارسی‌گو نباید ساخت.»

    بنابراین امامی معتقد است که لحن هولدن کالفیلد در این رمان شبیه به کلاغ است درحالی که کریمی در ترجمه او را شبیه به بلبل پارسی‌گو کرده است. او مدعی است که کریمی لحن و زبان کالفیلد، نوجوان آمریکایی، را تبدیل کرده است به لحن و زبان راوی دیوید کاپرفیلد؛ رمانی که خود شخصیت کالفیلد در همان ابتدای رمان روی خوشی به آن نشان نمی‌دهد. سپس نمونه‌هایی از انگلیسی دیکنز و انگلیسی سلینجر می‌آورد تا ثابت کند احمد کریمی لحن کالفیلد را به‌درستی متوجه نشده است. او در همین راستا می‌گوید: «من از خواندن این سطور [منظور ترجمه‌ی کریمی] و سطور پس از آن در صفحات اول کتاب نه‌تنها به یاد اصل انگلیسی کتاب سلینجر که قبلاً خوانده بودم نیفتادم بلکه بیشتر به یاد ترجمه‌ی فارسی همان دیوید کاپرفیلد افتادم ک شبحی از آن در خاطرم مانده بود… حاشا که سلینجر و دیکنز آدم‌های خود را به یک سبک و یک لحن به زبان آورده باشند.»

    امامی در همین مقاله می‌گوید: «اما دیگر روز و روزگاری نیست که مترجمی فقط به‌خاطر این‌که مفهوم پیغام را درست به ما رسانده است به‌به و چه‌چه تحویل بگیرد.»

    امامی در انتهای مقاله‌ی خود از افراط در بومی‌سازی نیز ابراز نگرانی می‌کند و می‌ترسد که در نتیجه‌ی بومی‌سازی افراطی «هولدن کالفیلد به‌جای نیویورک از چاله‌میدان سر دربیاورد».

    بعد از ترجمه‌ی احمد کریمی و مقاله‌ی معروف و تندوتیز کریم امامی در نقد آن ترجمه بود که مترجم‌های دیگری دست به ترجمه‌ی این اثر بردند. یکی دیگر از این ترجمه‌ها، همان‌طور که ترک‌تتاری جدیدترین مترجم کتاب در مقدمه‌اش می‌گوید، ترجمه‌ی محمد نجفی با نشر نیلا بود.محمد نجفی سعی کرده لحن کالفیلد را بهتر از احمد کریمی به فارسی منتقل کند و در همین راستا بوده که او ترجمه را به فارسی شکسته انجام می‌دهد. البته به‌جز محمد نجفی مترجم دیگری نیز تلاش کرده‌اند ناطور دشت را به فارسی برگردانند؛ مترجم‌هایی از قبیل رضا ستوده، متین کریمی، آراز باسقیان، سعید دوج، محمدرضا ترک‌تتاری و…

    در انتهای این یادداشت متن اصلی ابتدای ناطور دشت و سه ترجمه‌ی احمد کریمی، محمد نجفی و محمدرضا ترک‌تتاری را قرار می‌دهیم تا خوانندگان با تفاوت‌های این ترجمه‌ها بیشتر آشنا شوند. دلیل انتخاب این بخش از رمان واضح است؛ سلینجر در همین ابتدا می‌خواهد دری به سوی جهان داستانی‌اش باز کند و خوانندگان را خیلی سریع با راوی و شخصیت اصلی داستانش آشنا کند.

    متن اصلی سلینجر:

    If you really want to hear about it, the first thing you’ll probably want to know is where I was born, and what my lousy childhood was like, and how my parents were occupied and all before they had me, and all that David Copperfield kind of crap, but I don’t feel like going into it, if you want to know the truth. In the first place, that stuff bores me, and in the second place, my parents would have about two hemorrhages apiece if I told anything pretty personal about them. They’re quite touchy about anything like that, especially my father. They’re nice and all–I’m not saying that–but they’re also touchy as hell.

    ترجمه‌ی احمد کریمی:

    اگر واقعاً می‌خواهید در این مورد چیزی بشنوید، لابد اولین چیزی که می‌خواهید بدانید این است که من کجا به دنیا آمدم و بچگی نکبت‌بارم چطور گذشت و پدر مادرم پیش از من چه کار می‌کردند و از این مزخرفاتی که آدم را به یاد دیوید کاپرفیلد می‌اندازد؛ اما راستش را بخواهید من میل ندارم وارد این موضوع‌ها بشوم چون که اولاً حوصله‌اش را ندارم و درثانی اگر کوچک‌ترین حرفی درباره‌ی زندگی خصوصی پدر و مادرم بزنم هر دو چنان از کوره در می‌روند که نگو. در این جور موارد خیلی زودرنج هستند، به‌خصوص پدرم. البته باید بگویم که آدم‌های خوبی هستند. در این حرفی نیست؛ اما در عین حال بی اندازه زودرنج و عصبانی مزاج‌اند.

    ناطور دشت

    ترجمه‌ی محمد نجفی:

    اگه واقعاً می‌خوای قضیه رو بشنوی، لابد اول چیزی که می‌خوای بدونی اینه که کجا دنیا اومده‌م و بچگی گندم چه‌جوری بوده و پدرمادرم قبل دنیااومدنم چیکار می‌کرده‌ن و از این‌جور مزخرافت دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلاً حال‌وحوصله‌ی تعریف‌کردن این‌چیزا رو ندارم. اولاً که این حرفا کسلم می‌کنه، ثانیاً هم اگه یه چیزِ به‌کل خصوصی از پدرمادرم تعریف کنم جفت‌شون خونرَوِش دوقبضه می‌گیرن. هر دوشون سرِ این‌چیزا حسابی حسّاسن، مخصوصاً پدرم. هر دوشون آدمای خوبی‌ان- منظوری ندارم- ولی عین چی حسّاسن.

    ناطور دشت

    ترجمه‌ی محمدرضا ترک‌تتاری (جدیدترین ترجمه‌ی فارسی کتاب، منتشرشده در زمستان 1402):

    حالا که راستی‌راستی می‌خواهی ماجرا را بشنوی، لابد اول کار می‌خواهی بدانی کجا به دنیا آمده‌ام، کودکی نکبتی‌ام چه‌طور گذشته، چه می‌دانم پدر و مادرم قبل از من چه‌کار می‌کردند و از این‌دست خزعبلاتِ دیوید کاپرفیلدی، اما راستش را بخواهی، حال‌وحوصله‌ی تعریف کردن این‌جور چیزها را ندارم. اولاً که این خزعبلات حوصله‌ام را سر می‌برند، بعد هم اگر به گوش پدر و مادرم برسد راجع‌به زندگی خصوصی‌شان چیزی برای کسی تعریف کرده‌ام، طوری آتشی می‌شونهد که دوبار هم کاردشان بزنی باز خون‌شان درنمی‌آید. خیلی حساس‌اند، مخصوصاً پدرم. آدم‌های خوبی‌اند، حرفی توش نیست، اما خب زود به‌شان برمی‌خورد.

    ناطور دشت

    ***

    در نوشتن این یادداشتِ کوتاه، از منابع زیر استفاده شده است:

    1.کتاب زندگی خصوصی سلینجر، دُنی دمنپیون، نشر ورا، ترجمه‌ی رضاپور و قاسمی

    1. مقاله‌ی مسئله‌ی لحن در ترجمه یا چگونه از کلاغ فرنگی بلبل پارسی‌گو نباید ساخت، نوشته‌ی کریم امامی

    3.ناتورِ دشت، سلینجر، نشر نیلا، ترجمه‌ی محمد نجفی

    4.ناطور دشت، سلینجر، نشر امیرکبیر، ترجمه‌ی احمد کریمی

    5.ناطور دشت، سلینجر، نشر چشمه، ترجمه‌ی محمدرضا ترک‌تتاری

    کتاب رمان سلینجر ناطور دشت
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیجشنواره فیلم کن ۲۰۲۴ | Savanna and the Mountain: نبرد بی‌پایانِ انسانِ معاصر و طبیعت
    مقاله بعدی جشنواره فیلم کن ۲۰۲۴ | Anora
    محمدرضا صالحی

    مطالب مرتبط

    بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

    آیلین هاشم‌نیا

    نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

    محمدرضا صالحی

    داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

    فینیکس
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    معلق میانِ زی مووی و بلاک‌باستر… | یادداشتی بر فیلم گناهکاران به کارگردانی رایان کوگلر

    خیره شدن به اشیا و بدن‌ها در سکوت | بررسی شمایل‌های ارمنی و مسیحی در «رنگ انار» سرگئی پاراجانف

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | شب‌های روشن

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.