فیلمهای با تم بلایای طبیعی، از دیرباز یکی از ژانرهای محبوب سینما بودهاند. این ژانر به شکلی نمادین با ترسها و نگرانیهای بشر دربارۀ نیروهای قدرتمند و غیرقابلپیشبینی طبیعت ارتباط برقرار میکند. از دهههای اولیۀ قرن بیستم، این فیلمها با استفاده از جلوههای ویژه، تلاش کردهاند تا فاجعههای طبیعی همچون زلزله، گردباد، سیل، آتشفشان و برخورد سیارکها به زمین را به تصویر بکشند.
یکی از نخستین فیلمهای مشهور در این ژانر، «سانفرانسیسکو» (San Francisco) محصول ۱۹۳۶ بود که زلزلۀ معروف سال ۱۹۰۶ را به نمایش گذاشت. این فیلم با استفاده از جلوههای ویژۀ پیشرفته برای زمان خود، توانست تماشاگران را تحتتأثیر قرار دهد. در دهههای بعد، فیلمهای متعددی با موضوع بلایای طبیعی ساخته شدند، از جمله «ماجراهای پوزیدون» (The Poseidon Adventure) محصول ۱۹۷۲ که در مورد غرق شدن یک کشتی بود، و «برخورد عمیق» (Deep Impact) و آرماگدون (Armageddon) که هر دو در سال ۱۹۹۸ به بررسی تهدیدهای ناشی از برخورد سیارکها با زمین پرداختند.
دهۀ ۱۹۹۰ میلادی بهویژه برای این ژانر دورهای پررونق بود، چرا که فناوری جلوههای ویژه دیجیتال به فیلمسازان این امکان را داد تا بلایای طبیعی را به شکلی باورپذیر و هیجانانگیز به تصویر بکشند. در این دوره، فیلمهایی مانند گردباد (Twister) در سال ۱۹۹۶ و آتشفشان(Volcano) در سال ۱۹۹۷ اکران شدند که با استقبال گستردۀ مخاطبان روبهرو شدند و توانستند جایگاه خود را در فرهنگ عامه به دست آورند.
فیلمهای بلایای طبیعی در دهههای اخیر نیز به رشد و توسعه خود ادامه دادهاند، از جمله «روز پس از فردا» (The Day After Tomorrow)در سال ۲۰۰۴ که به تغییرات آبوهوایی و تأثیرات آن بر محیطزیست میپرداخت، و «سان آندریاس» (San Andreas) محصول ۲۰۱۵ که باز هم موضوع زلزله را محور داستان خود قرار داد. این ژانر درعینحال که به مخاطبان خود هیجان و وحشت ناشی از نابودی و فاجعه را ارائه میدهد، در بسیاری موارد بهعنوان یک ابزار فرهنگی و اجتماعی برای بررسی و بازتاب نگرانیهای واقعی مردم دربارۀ مسائلی همچون تغییرات اقلیمی، نابودی محیطزیست و مخاطرات احتمالی ناشی از دستدرازی بشر به طبیعت بهکاررفته است. فیلمهایی مانند «گردبادها» بهعنوان بخشی از این ژانر، ادامهدهندۀ سنتی هستند که در طول دههها مخاطبان زیادی را به سینما کشانده و موجب تفکر و تأمل دربارۀ رابطۀ انسان و طبیعت شدهاند.
اما «گردبادها» به کارگردانی لی آیزاک چونگ، با تمام تلاشهایی که برای زنده کردن روح نسخۀ اصلی «گردباد» (۱۹۹۶) میکند، در نهایت در همان چارچوب تکراری خود باقی میماند و از ایجاد یک تجربه جدید و متفاوت ناتوان است. این فیلم، همانند نسخۀ پیشین خود، به دنبال نمایش صحنههای مهیج و خطرناک است، اما در سطح داستان و شخصیتپردازی، چیزی فراتر از کلیشهها و تکرار ارائه نمیدهد. «گردبادها» تلاش میکند تا با استفاده از جلوههای ویژۀ پیشرفته و حضور بازیگران کاریزماتیک، نظیر دیزی ادگار-جونز و گلن پاول، تماشاچیان را جذب کند، اما این جذابیتها نمیتوانند کمبودهای اساسی در روایت و توسعه شخصیتها را پنهان کنند. این متأسفانه یکی از نقاط ضعف اصلی بسیاری از فیلمهای هالیوودی است که با تم بلایای طبیعی ساخته شده است. چه زلزله باشد، چه یک آتشفشان مهیب یا گردبادهای سهمگین. آنقدری که تمرکز بر روی جلوههای ویژه و ایجاد هیجانهای لحظهای است، دقتی بر روی عناصر مرکزی اثر که روابط و آدمهاست نمیشود و همواره دمدستی و عجولانه با آنها برخورد میشود.
بازی دیزی ادگار-جونز در نقش کیت کوپر، شخصیتی که از پشتمیزنشینی در نیویورک به میدان تحقیق دربارۀ گردبادها بازگشته، یکی از محورهای اصلی فیلم است. کیت، با تواناییهای شبه پیشگویی خود، میتواند مسیر گردبادها را از روی حرکت گندمها در باد تشخیص دهد، اما این تواناییها، بهجای ایجاد عمق شخصیتی، بیشتر به یک ویژگی سطحی و بیهدف شباهت دارد. فیلم بهجای آنکه از این تواناییها برای خلق داستانی پیچیدهتر استفاده کند، صرفاً به دنبال نمایشهای بصری و سکانسهای هیجانانگیز است که البته در نهایت خستهکننده میشود. گلن پاول در نقش تایلر اوونز، کابوی خوشتیپ و یوتیوبر، توانسته ترکیبی از جذابیت و هوش را به نمایش بگذارد. او شخصیتی است که به نظر میرسد تنها دغدغهاش افزایش تعداد مشترکان یوتیوب و فروش تیشرتهای خود باشد، اما به تدریج مشخص میشود که او دانشمند جوان و با استعدادی در زمینه هواشناسی است. با این حال، شخصیت او نیز همچون دیگران در فیلم، از توسعه کافی برخوردار نیست. پاول به عنوان یک کاراکتر سرگرمکننده، لحظاتی از خنده و هیجان به فیلم اضافه میکند، اما نمیتواند بهطور کامل تماشاچیان را درگیر کند یا باعث شود آنها به سرنوشت شخصیتها اهمیت بدهند.
البته باید اذعان کرد که «گردبادها» از نظر کارگردانی دارای نقاط قوتی است. لی آیزاک چونگ، که با فیلم «میناری» توانسته بود نگاه دقیقی به زندگی و تلاشهای یک خانوادۀ مهاجر کرهای در آمریکا بیندازد، در اینجا نیز تلاش کرده تا از حضور و همبستگی جامعهای که در مسیر گردبادهای مخرب قرار دارد، بهرهبرداری کند. او بهخوبی توانسته حس ترس و دلهره را در صحنههای مربوط به طوفانها ایجاد کند، اما متأسفانه نتوانسته این حس را در تمام طول فیلم حفظ کند. تدوین فیلم، به ویژه در سکانسهای اکشن و صحنههای پرسرعت، به کمک تریلین ای. شرپسایر،لحظاتی از تنش و هیجان واقعی را خلق کرده است. این صحنهها، هرچند نفسگیر و دلهرهآور هستند، اما به دلیل تکرار و فقدان خلاقیت در نحوه ارائه، در نهایت به یکنواختی میرسند.
یکی از نکات منفی فیلم «گردبادها» این است که علیرغم بودجۀ بالا و تلاش برای تولید پرزرقوبرق، هیچگونه نوآوری در داستان یا شخصیتپردازی ندارد. فیلم از لحاظ طرح داستانی به شدت تحتتأثیر نسخۀ اصلی «گردباد» است و حتی در بسیاری از لحظات، به نظر میرسد که تنها یک بازسازی مدرن با جلوههای ویژه پیشرفتهتر است. بهعنوان مثال، در فیلم اصلی، شخصیتها به دنبال جمعآوری دادههای علمی بودند و این بار نیز همین موضوع تکرار شده است، با این تفاوت که ابزارهای مدرنتری مانند تجهیزات پیشرفته برای اسکن سهبعدی «گردبادها» به کار گرفته شدهاند. این تغییرات کوچک، هرچند جذابیتهای بصری ایجاد میکنند، اما نمیتوانند به فیلم عمق و غنای بیشتری ببخشند.
فیلمنامه فیلم به نویسندگی جوزف کوسینسکی که پیشتر فیلم موفق «تاپ گان: ماوریک» (Top Gun: Maverick) را نیز نوشته بود، در اینجا نتوانسته بهخوبی عمل کند. فیلمنامه فیلم فاقد تنش داستانی واقعی است و انگیزههای شخصیتها برای ورود به شرایط خطرناک، بهطور کامل برای مخاطب توجیه نمیشود. ازاینرو، مخاطب نیز نمیتواند با شخصیتها همراه شود یا برای آنها دل بسوزاند. حتی موضوعات جدیتر مانند تغییرات آبوهوایی و تأثیرات انسانی بر روی افزایش تعداد گردبادها نیز بهسرعت فراموش میشوند و هیچ عمق معناداری به داستان اضافه نمیکنند.
«گردبادها» در نهایت، با وجود تمام نقاط قوتش از جمله کارگردانی ماهرانه، جلوههای ویژۀ چشمگیر و بازیگران بااستعداد، نمیتواند از سایۀ نسخۀ اصلی خود خارج شود و همچنان بهعنوان یک دنبالۀ تکراری و فاقد خلاقیت باقی میماند. این فیلم بهجای آنکه به جستوجوی مسیرهای جدید و متفاوتی برای روایت داستان خود بپردازد، به تکیه بر کلیشههای قدیمی و تکراری پرداخته و در نتیجه، چیزی جزء یک تجربۀ سینمایی سطحی و گذرا ارائه نمیدهد.