فیلم آمریکاییِ «با ما تمام میشود» (It Ends with Us) که در تابستان سال ۲۰۲۴ با موضوع خشونت خانگی و سواستفادهی عاطفی به روی پرده رفت، اقتباسی از روی رمانی به همین نام، نوشتهی «کالین هوور» نویسندهی زن آمریکایی ساخته شده است. خانم هوور که ۴۵ سال دارد و متولد تگزاس است، این رمان را بر اساس زندگی پدر و مادرش نوشته است. این کتاب در سال ۲۰۱۶ میلادی منتشر شده و تا سال ۲۰۱۹، میلیونها نسخه از آن به فروش رفت و به زبانهای مختلف ترجمه شد. هوور، که تا قبل از انتشار آثارش توسط ناشران معتبر، خودش رمانهایش را منتشر میکرد، در سال ۲۰۲۳ میلادی توسط نشریهی «تایم» به عنوان ۱۰۰ زن تاثیرگذار جهان معرفی شد.
فیلم «با ما تمام میشود» به کارگردانی «جاستین بالدونی»، بازیگر و کارگردان آمریکایی و بازی خود او و «بلیک لایولی» در دو نقش اصلی، هم در گیشه موفق بود و هم مسايل پیرامون فیلم جنجالآفرین شد. هر دو بازیگر یکدیگر را متهم کردند. ابتدا لایولی، بالدونی را به آزار جنسی و بدرفتاری متهم کرد که این اتهام در نشریهی «نیویورک تایمز» بازتاب داشت. بعد از آن بالدونی، خانم لایولی و نشریهی نیویورک تایمز را به تهمت زدن و دروغگویی متهم کرد. هر دوی آنها شکایات خود را ثبت کرده و منتظر رای دادگاه هستند. آن چیزی که این جنجالها برجسته میکند، اینست که در فیلمی که در مورد خشونت علیه زنان است، عواملش، به خشونت و آزار علیه یکدیگر متهم شدهاند.
«با ما تمام میشود»، از نظر تکنیکی و بصری، اهمیتی ندارد و فیلم متوسطی محسوب میشود، اما آنچه که این فیلم را مهم میکند، بررسی روانشناسانه و عمیق شخصیتهایی است که در زندگی خانوادگی خود با خشونت روبرو بودهاند. در حقیقت آنچه که این فیلم به دنبال آن است، روایت علنی و بیپرده از خشونت خانگی و در پی آن سوءاستفاده عاطفی در برخورد با آن خشونتها است. فیلم، روابط خشونتبار، پرتنش و پر از ترس و نگرانیای را نشان میدهد که از گذشتهی شخصیتها با آنها آمده و اثرات آن در امروزشان هم نقش آفرینی میکند. انگار قرار نیست، این خاطرات تلخ آنها را رها کند، بلکه می تواند زمان حالشان را هم برباید. فیلم، چنان تلخ است که حتی صحنههای رمانتیک و عاشقانهاش هم نمیتواند از تلخی آن کم کند.
«لیلی بلوم» که هم اسم و هم فامیلش به گل ربط دارد، زن جوانی است با بازی بلیک لایولی که به بوستون، شهری در آمریکا آمده تا یک گلفروشی باز کند. او به طور اتفاقی با جراح جوان و خوشقیافهای به نام رایلی با بازی جاستین بالدونی آشنا میشود. فیلم در دو زمان حال و آینده، زندگی لیلی بلوم را دنبال میکند. و در خلال این بازیهای زمانی، با او و مصائبی که در خانوادهاش داشته، بیشتر آشنا میشویم. فیلم از زمانی شروع میشود که لیلی به خانه آمده تا در مراسم تدفین پدرش که شهردار شهرشان هم بوده شرکت کند. مادرش از او میخواهد تا در مراسم تدفین پدرش، پنج نکته مثبت در مورد او بگوید. اما لیلی تنها پنج شماره خالی روی دستمال کاغذی نوشته و نمیتواند حتی یک نکته و یا خاطرهی مثبت از پدرش بگوید.
در طول فیلم متوجه میشویم که پدر لیلی، مادرش را مرتب کتک میزده و او را به کرات تحقیر میکرده است. موضوعی که روان لیلی را از کودکی به شدت تحت تاثیر قرار داده و از پدرش متنفر کرده است. لیلی با جراح جوان وارد رابطه میشود و در خلال این رابطه از عشق دوران نوجوانیاش میگوید؛ پسری به نام اتلس که او نیز متاثر از خشونت خانگی است. پسر، نوجوان دبیرستانی که مادرش به علت اعتیاد و داشتن شریکهای جنسی متعدد او را از خانه بیرون کرده و در خانهی خرابهی روبروی خانهی لیلی، بدون داشتن امکان حمام و یا شستشوی لباسهایش، شبها را میگذراند. لیلی از پشت پنجره اتاقش به اتلس دل میبازد و برایش غذا میبرد. او را به خانهی خود میآورد تا حمام کند و لباسهایش را بشورد. رابطهای عاشقانه بین آنها شکل میگیرد، رابطهای که با خشونت پدر لیلی به پایان میرسد. پدر لیلی این دو را در تخت پیدا میکند، درست در زمانی که لیلی در اوج هیجان و لذت اولین هماغوشی با اولین عشق زندگی خود است. پدر، اتلس را به حد مرگ کتک میزند و اتلس مجبور به ترک معشوقهی خود و پیوستن به ارتش میشود.
از سوی دیگر رابطهی عاشقانهی لیلی با رایلی با عصبانی شدن ناگهانی رایلی و آسیب زدن به لیلی دچار خدشه میشود. او را از پلهها پرت میکند و حتی بعد از ازدواج دچار شک و حسادت است و لیلی را مورد خشونت شدید قرار میدهد. لیلی ابتدا به خاطر حس تعلق و علاقهای که به همسرش دارد، گذشت میکند اما در نهایت با اینکه از او باردار است، ترکش میکند. اما فیلم نمیخواهد از رایلی یک چهرهی منفی و تماما سیاه بسازد. او نیز گذشتهی تلخی را مثل صلیب بر دوش میکشد. او تنها زمانی که ۶ سال داشته با اسلحهی پر پدرش، تصادفی برادر دوقلوی خود را میکشد. رایلی که ناخواسته و به علت سهلانگاری پدرش در نگهداری اسلحه، برادرش را به قتل رسانده، خشمی نهان از همان طفولیت دارد که قادر به کنترل آن نیست و بعد از انجام هر خشونتی، به شدت پشیمان شده و درخواست بخشش میکند. اما لیلی تصمیمش را گرفته و دیگر حاضر نیست به رایلی برگردد و زمانی که دخترش به دنیا میآید، اولین جملهای که به او میگوید، این است: «با ما تمام میشود» به این معنی که تنها من و تو هستیم. پدری در کار نیست. من و تو یک خانواده هستیم، بدون آسیبهای روانی، عاطفی و فیزیکی مردی که قادر به کنترل خشماش نیست. اگرچه در نهایت لیلی در خیابان، اتلس را میبیند و فیلم چنان تمام میشود که مخاطب تصور کند رابطهی جدیدی بین لیلی و عشق دوران نوجوانیاش شکل خواهد گرفت.
خشونت خانگی به طور گسترده در جهان رواج دارد. با وجود تمام تلاشهای دولتها، نهادهای مدنی و اجتماعی و قوانین موجود، هنوز شاهد قتل، اذیت و آزار جنسی، خشونت فیزیکی و روانی و سواستفادههای عاطفی به ویژه از زنان هستیم. در ایران تنها در دو هفتهی گذشته هفت زن به دست نزدیکان خود مثل پدر، برادر و شوهر به قتل رسیدهاند.
نمایش گسترده فیلمی مانند «با ما تمام میشود»، شاید بتواند، با ایجاد آگاهی بیشتر، مخصوصا در میان زنان، جوانان، جلوی فاجعی را در نقطهای از جهان بگیرد. و این شجاعت را تکثیر کند که گاهی ترک کردن، بهترین کار ممکن برای آدمی است. بعد از دیدن این فیلم، احتمالا زنان شجاع بسیاری در جهان با خود گفته و یا خواهند گفت: «با ما تمام شد و چه خوب که این اتفاق افتاد.»