این یادداشت میتواند بیشتر به یک جوابیه ماند. جوابیهای که میخواهد ضمن نگاه به ضعفها و قوتهای فیلم «رها» به ایرادها و مسائلی که به آن وارد شده، پاسخ دهد. در وهله اول باید به برچسبی که به «رها» زده شده است، اشاره کنیم. در اغلب یادداشتها این فیلم به عنوان یک اثر رئالیستی معرفی میشود. سپس به خاطر مغایر نبودن آن با ویژگیهای یک فیلم رئالیستی مورد نقد قرار میگیرد. در صورتی که اثر حسام فرهمند قصد دارد جهان خود را بنا کند. به استعاری بودن یا نبودن این جهان کاری نداریم. اما آنچه از روایت، شخصیت و رنگ فیلم درک و دریافت میکنیم با واقعیت جامعه ما کمی فاصله دارد. حرجی بر این امر وارد نیست. چرا که یک فیلم میتواند از کانال خود به یک سوژه و یک دغدغه نقب بزند. اگر فقر، تنگدستی و معضلات اقتصادی و اجتماعی به مثابه درونمایه فیلم «رها» در نظر بگیریم، کارگردان از مسیرهایی که پیش از این سعید روستایی یا کیانوش عیاری ساختهاند فاصله گرفته و به مسیری دیگر روی آورده است. فرهمند سعی دارد تصویر خودش را از چالشهای اجتماعی و اقتصادی ارائه دهد. او قصد دارد بستری گرم و صمیمی ایجاد کند تا با روی خوش مخاطب را به جهان خود دعوت کند. او به سان تایکا وایتیتی در فیلم «جوجو خرگوشه» بر لب مخاطبش لبخند مینشاند و به نحوی او را برای وقایع فاجعهباری که در ادامه روایت وجود دارد، آماده میکند. سکانس رقص شهاب حسینی به همراه خانواده آخرین قدمی است که فرهمند در این مسیر برمیدارد. در ادامه کارگردان به شکلی مسلسلوار مخاطب را با اتفاقات تلخ روبرو میکند. نکته حائز اهمیت این است که وجوه نئورئالیستی در این فیلم به سبب تمرکز روایت بر موقعیتهای مختلف کمرنگ و کمرنگتر میشود. چرا که سینمای نئورئالیسم سیر و سلوک شخصیت است نه سایه سنگین روایت! در واقع شخصیت در دالانهای معضلات اقتصادی و اجتماعی به دنبال رستگاری است. فیلم «رها» مسیری برای شخصیت در نظر ندارد. صرفا او را در معرض تلخیها میگذارد! از این رو نمیتوان برچسب رئالیسم و نئورئالیسم با قاطعیت بر این فیلم چسباند.
حال یکی دیگر از سوالهای اساسی در اینجا پیش میآید که آیا تعبیه چندین و چند موقعیت تلخ در مسیر روایت به صلاح فیلمنامه است یا خیر؟ تا یک جایی فیلمنامه «رها» ظرفیت مدیریت اتفاقات ناگوار را در خود دارد. اما در یک سوم پایانی این ظرفیت به پایان میرسد. اگر این اثر در قالب یک مینی سریال سه قسمتی بود، همه چیز درست و به اندازه به نظر میرسید اما وقتی با یک فیلم سینماییِ صد دقیقهای مواجه هستیم برخی کاشتهایی که در فیلمنامه گذاشته شده است، با دیالوگ برداشته میشوند و دیالوگ ابزار مناسبی برای این امر نیست. در نتیجه چیزی جز شوک و غافلگیری برای بیننده باقی نمیماند. فیلم حتی فرصت مناسبی برای تنفس مخاطب و گریه او باقی نمیگذارد. تجربهای که او در پایان این فیلم دارد به شکل بغضی گره خورده در گلو میماند. تمام غافلگیریها و موقعیتهای از جنس تراژدی او را سردرگم میکند. برخلاف دوست منتقدی که غمانگیز بودن این فیلم را عامل بد بودناش میداند باید گفت که کیفیت این موقعیتها ضربهای به فیلم نمیزند، بلکه کمیت آنها انسجام داستان آن را بهم میریزد. «رها» به گونهای پیش میرود که انگار چند پایان دارد. اصطلاحا هر بار که شخصیتها به آخر خط میرسند، روایت آن خط را دراز میکند و این امر هژمونی مضمون را از بین میبرد. فرهمند یک درونمایه در نظر دارد و برای آن چند مضمون به کار میبندد. در نتیجه مضمونی واحد برای فیلم نمیماند. سر آخر هم اگر کسی از شما بپرسد پایان فیلم چه شد؟ پاسخ مشخص و دقیق برای آن نخواهید داشت. از طرفی غافلگیر کردن مخاطب به فیلم تاریخ مصرف میدهد. اگر فرهمند زمانی بیشتر برای روایتگویی داشت، میتوانست غافلگیری را به تعلیق تبدیل کرده و جایگاه بهتری برای فیلم خود در سینمای ایران ایجاد کند.
بلیت حضور در پلتفرم مورد نظر صادر شد!
تعبیری منطقی برای تاریخمصرفدار شدن فیلم «رها» وجود دارد. در دوران کنونی بخش زیادی از سرمایه -سرمایهای که برای تولید یک پروژه در نظر گرفته میشود- در نمایشخانگی و پلتفرمها وجود دارد. سرمایهگذارها، تهیهکنندگان و کارگردانها برای ورود به بازی ویاودیها سر و دست میشکنند. آنها سینمایی میسازند تا برای حضور در سریالهای پلتفرمهای مختلف اعلام آمادگی کنند! حسام فرهمند و فیلمی که ساخته از این قاعده مستثنی نیست! فرهمند سودای ورود به مناسبات نمایش خانگی را دارد. البته او در این مسیر تنها نیست. خیلی از فیلمسازان در سینمای ایران میخواهند خود را در گیشه به رخ بکشند تا فرصتی برای عرض اندام در پلفترمها داشته باشند. تا پیش از این فیلم کوتاه نقش بلیت ورودی به فیلم بلند را بازی میکرد، اکنون فیلم بلند چنین نقشی برای ساخت سریال و کسب دستمزد نجومی دارد. هرج و مرجی که در ساختار تولید و گرفتن پروژه به وجود آماده شبیه به پایانبندی فیلم «رها»ست. پروژههای جدی و پر هزینه بدون برنامه و کیفیت مطلوب! برنامه مشخصی هم برای مهار چنین وضعیتی وجود ندارد. نمیشود پیشبینی روشنی از آن داشت. لفظ پروژه صرفا در نمایش خانگی تعریف میشود. سینما تنها جادهای است که پروژهها ختم میشود!