بیشتر زنانی که به این نقاشی نگاه میکنند (تصویر پایین)، بیپروا لب به اعتراف میگشایند: این مرد جوان، خیرهکننده است. سیلویا اسلی (Sylvia Sleigh)، این نقاش بیباک، در راه به تصویر کشیدن مجموعۀ مردان برهنهاش، همیشه با دیوار سانسور روبهرو بوده. نمایش اندام مردانه در فضای عمومی،. چه در شرق و چه در غرب، همیشه زیر سایۀ تابو و مخالفت سنگین قرار داشته، گویی زیبایی مردانه باید پنهان بماند.

در موزهها و فضاهای عمومی در دنیای غرب، تصاویر زنان برهنه حضوری رایج و پذیرفته شده دارند. زوجها، خانوادهها، رهگذران بدون هیچ واکنشی از برابرشان میگذرند، بی هیچ حرفی یا مکثی. اما کافی است تصویر مردی برهنه روی دیوار باشد، ناگهان فضا دگرگون میشود، نگاهها تند میشوند، زمزمهها آغاز و آنچه تا آن لحظه عادی بود، تابو میشود. انگار نه فقط تصویری برهنه، که خللی در نظم کهنۀ نگاه وارد شده باشد.
به گمانم علت این نگرانی را باید در خود مردان جستوجو کرد. مردان شاید نتوانند بپذیرند که زنان، در دل شب یا در روشنایی روز، با دیدن این تصاویر برهنه، بیآنکه سخنی بگویند، به مقایسۀ مردان خود با جوانانی جذابتر یا چهرههایی دلفریبتر بپردازند. شاید هم رازورمزی عمیقتر در دل این آشفتگی نهفته باشد، چیزی که فراتر از مقایسهها و ظواهر است و در جایی دورتر از آنچه که به چشم میآید، خود را نشان میدهد.
سیلویا نسخههایی معکوس از آثار کلاسیک تاریخ هنر خلق کرد، چرا که نهتنها مدلها مرد بودند، بلکه اینبار نقاشی توسط یک زن انجام میشد. برخلاف استادان رنسانس چون داوینچی و میکلآنژ، سیلویا مرد را نه از نگاه مرد، که از نگاه زن نقاشی میکرد. مردان او نه در خدمت فانتزی مردان همجنسخواه بودند و نه اسیر نگاه سنتی فالوسمحور.

مردان برهنۀ او الهی نیستند، نه مسیحاند و نه آدمی اسطورهای. این مردان از خودشیفتگی تهیاند، و شاید همین سادگی و بیتکلفی است که دل زنان را میرباید. برای نمونه، در تابلوی «پل روزانو روی صندلی جاکوبسن» (تصویر بالا)، با پرترهای بهیادماندنی از مردی برهنه روبهرو هستیم که با آرامش و وقار نشسته، بیآنکه نشانی از نمایش قدرت یا سلطه در آن دیده شود. در این اثر، سیلویا نهتنها با برهمزدن کلیشۀ سنتی «هنر برهنه» بازی میکند، بلکه نگاه زنانهاش را به بدن مردانه وارد میکند، نگاهی که نه در پی تملک است و نه حامل تحقیر، نگاهی انسانی، صادق و فارغ از سلطه.
سیلویا هرگز نمیخواست مدلهایش، چه زن و چه مرد، به سایههایی از شهوت و ابژههایی برای نگاههای آزمند فروکاسته شوند. او میگفت: «برای من، زنان اغلب در ژستهایی خوارکننده و بهسان ابزار لذت تصویر میشدند. من میخواستم روایت دیگری بسازم، میخواستم زن و مرد را همچون موجوداتی خردمند، اندیشناک و سرشار از وقار و انسانیت به تصویر بکشم، تصویری که عشق و شادی در تار و پودش تنیده شده باشد.»

در تابلوی «حمام ترکی» (تصویر بالا)، سیلویا با جسارتی شیرین و بازیگوشانه به سراغ موضوعی کلاسیک از ژان آگوست دومینیک اینگرس رفت. اما بهجای حرمسرایی از زنان اغواگر، گروهی از مردان برهنه را نشان داد که بیهیاهو، در فضایی آرام گرد هم آمدهاند. یکیشان پشت به تماشاگر نشسته و گیتار مینوازد و بقیه (از جمله لارنس الوی، منتقد هنری و همسر دومش) در آرامشی بیتکلف اطراف او جای گرفتهاند.
اینجا، سیلویا نه فقط جای زن و مرد را عوض میکند، بلکه فرم سنتی نقاشی اروتیک را به نفع نگاهی انسانیتر و بیادعاتر بازنمایی میکند. با انتخاب دوستان و چهرههای آشنا بهعنوان مدل، فضایی خلق میکند که نه صرفاً نمایشی، که نزدیک، صمیمی و واقعی است، دعوتی است بیپرده به لحظهای از زندگی شخصی، جایی میان موسیقی، بدن و اعتماد.
در نگاه سیلویا، رابطهها در بوم جان میگیرند، بیپرده، بیزرقوبرق، اما با لطافتی که تماشاگر را در مرز لذت و تزلزل نگه میدارد. گویی با هر نقاشی، دری کوچک به یک جهان خصوصی گشوده میشود، جهانی از اعتماد، حضور و سکوتهایی که حرف میزنند.
مطالب پیشین:
تاب بازی اثر ژان اونوره فراگونار
ونوس و مارس اثر ساندرو بوتیچلی
این یک نقاشی نیست! اثر رنه مارگریت