بیست و هشتمین دوره جشنواره جهانی شبهای تاریک تالین که مهمترین جشنواره کشورهای اروپای شرقی و یکی از جشنوارههای گروه الف جهان محسوب میشود، جایزه بزرگ این دورهاش را به فیلمی از مغولستان اهداء کرد: راننده شهر خاموش ساخته سنگدورج جانچیودورج ؛ فیلمی دیدنی درباره یک راننده اتوموبیلهای تشییع جنازه که در حال و هوایی شبیه به راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی، به تقابل با جهان اطرافش میرسد و پایان غریب و شوک دهندهای را رقم میزند که تا مدتها از ذهن تماشاگرش بیرون نخواهد رفت. فیلم با آن که کمی طولانی به نظر میرسد، اما مدّاقه غریبی است در روزمرهگی و احوال یک آدم ساده و حساس در مغولستان امروز که فضای شهر و دنیای اطرافش جدای از ویژگیهای محلی، به مضمونی جهانشمول پیوند میخورد؛ با دوربینی که عجلهای در روایتش ندارد و به ثبت و ضبط لحظههای تنهاییای میرسد که اساس فیلم را شکل میدهد.
تلهیزم (Pyre) ساخته ویناد کاپری از هند هم فیلم دیدنی دیگری در بخش مسابقه بود که جایزه تماشاگران را از آن خود کرد؛ با بازی فوقالعاده یک پیرمرد و پیر زن محلی که در تمام عمرشان فیلمی ندیدهاند و حالا در برابر دوربین فیلمساز داستان تنهایی خود را بازی میکنند؛ جایی که روستای آنها در کوهستانهای دورافتاده به تدریج خالی از سکنه میشود و این دو نگراناند که پس از مرگ کسی در آنجا حاضر نخواهد بود تا اجسادشان را بر روی تل هیزم بسوزاند. فیلم با حال و هوایی نزدیک به برخی فیلمهای شاعرانه ایرانی، مفهوم زندگی و مرگ و تنهایی را میکاود و در این راه موفق میشود تماشاگرش را به سادگی با خودش همراه کند (اما افسوس که در انتها با یک دیالوگ سطحی غیرضروری بین زن و پستچی، از رسیدن به یک اثر فوقالعاده باز میماند).
جایزه بهترین کارگردانی بخش مسابقه جشنواره به نیر برگمان سازنده بانوی صورتی از اسرائیل رسید که داستان غریبی را در خانوادهای ارتدوکس در این کشور روایت میکند؛ فیلمی که فیلمنامهنویساش در چنین خانوادهای رشد کرده و حالا بخشی از تجربیات خود را در فیلمنامهاش به کار میگیرد.
چرخه (Loop)، ساخته سانگ بوم کو از کره جنوبی هم جایزه بهترین بازیگر مرد را به دست آورد؛ فیلمی که داستان جذابی را دنبال میکند: یک نوجوان که با دوستانش به اذیت و آزار همکلاسیشان میپردازد، در یک چرخه تکرار یک روز گیر میافتد و هر بار باید همان روز را از نو تجربه کند تا شاید بتواند از مرگ همکلاسی قربانی آزار او جلوگیری کند. هرچند فیلم نمونههای مشابهی دارد، اما در نهایت با پرداختی قابل قبول میتواند تماشاگرش را جذب کند.
اما بخش مسابقه طبق معمول چند فیلم ضعیف هم داشت که مشخص نیست به چه دلیل برای بخش مسابقه انتخاب شدهاند؛ از جمله میتونم یک شاهد داشته باشم؟ ساخته آن ماری فلمینگ که در فضایی سردرگم و سرد نمیتواند کوچکترین جذابیتی برای تماشاگرش داشته باشد.
لولیتاخوانی در تهران ساخته اران ویکلیس از اسرائیل هم در بخش مسابقه حضور داشت؛ بر اساس رمان پرفروش آذر نفیسی که حالا با حضور پرتعداد بازیگران زن ایرانی مقیم فرانسه- از گلشیفته فراهانی تا زر امیر ابراهیمی و مینا لاکانی- به فیلم برگردانده شده تا بازگوی احوال زنان ایرانی در برابر محدودیتها و فشارهای ایدئولوژیک اوایل انقلاب اسلامی باشد که در نهایت با ترانه «برای» با اجرای گلشیفته فراهانی و کلدپلی، به زنان امروز و جنبش زن، زندگی، آزادی میرسد.
اما امسال برخلاف هر سال، فیلمهای ایرانی حضور چشمگیری در تالین نداشتند. در بخش مسابقه اصلی و همینطور بخشهای مسابقهای فیلم اول و شورش با دلیل، هیچ فیلمی از سینمای ایران حضور نداشت. تینا لاک، مدیر جشنواره به نگارنده گفت که به گمانش فیلمهایی که امسال از سینمای ایران دیدهاند، به نوعی تکراری بودهاند و حرف تازهای نداشتهاند.
در بخش بهترین جشنوارهها، کیک محبوب من ساخته بهتاش صناعیها و مریم مقدم به نمایش درآمد، در حالی که کماکان سازندگان این فیلم دیدنی، امکان خروج از کشور را ندارند.
در بخش بهترین مستندها، فیلم بالاتر از ابرهای اسیدی ساخته علی عسگری به نمایش درآمد، فیلمی که همزمان در جشنواره ایدفا هم نمایش داده شد و مستند/داستانی بازسازی شدهای است درباره کودکی و خانواده خود فیلمساز که با تصاویری درباره آلودگی هوای تهران و بازجویی پسدادنهای فیلمساز به دلیل ساخت فیلم آیههای زمینی ترکیب میشود.
سخت مثل پاک کردن خون ساخته امیر جلالزاده به تهیه کنندگی مجید برزگر هم در بخش مسابقه فیلمهای کوتاه حضور داشت اما از جوایز نصیبی نبرد؛ فیلمی درباره دختری که از سوی سه برادرش به قتل تهدید میشود.