«کمدی الهی» یک منظومهی بلند ادبی در قرن چهارده میلادی، نوشتهی دانته آلیگیری نویسنده ایتالیایی است که از سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت تشکیل شده است. «کمدی الهی»، داستان مردی است (عموماً تصور میشود خود دانته آلیگیری باشد) که به طور معجزهآسایی قادر به انجام یک سفر فوقالعاده میشود. او به دیدار ارواح در دوزخ، برزخ و بهشت میرود و در این سفر دو راهنما دارد: ویرژیل، که او را در دوزخ و برزخ هدایت میکند، و بئاتریس که او را به بهشت معرفی میکند. تبعید یک فرد به عالم زیرین، نمایندهی سقوط نوع بشر در تاریخ و پارادایم مشخص آن دوران است که به خوبی در «کمدی الهی» بازتاب یافته است.
چندی پیش در سالن کاخ هنر تهران، نمایشی به نام «کمدی الهی» به کارگردانی پوریا گلستانی به اجرا درآمد. این نمایش تلاش میکرد سفر انسان معاصر را به جهان مردگان و بازدید از سه بخش دوزخ، برزخ و بهشت به نمایش بگذارد. استفاده از طراحی حرکت معاصر، بهرهبردن از تئاتر فیزیکال و تکنولوژی، به همراه فضاسازی و طراحی صحنهی خلاقانه از ویژگیهای برجستهی این نمایش به حساب میآیند. نمایش «کمدی الهی» در تمام وجوه اجرایی سعی دارد، برداشت خود از داستان «کمدی الهی» دانته را به شکلی معاصر ارائه دهد و در این راه نیز تا حد زیادی موفق عمل میکند. تطابق استعارهها، تصاویر و ژستهای معاصری که در اجرای «کمدی الهی» وجود دارد با یک داستان اسطورهای، برای تولید مازاد معنایی، به خوبی صورت پذیرفته است. کنش اجرایی این نمایش در راستای فرم انتخابی، به شکلی شگفتآور، مخاطب و بازیگران را همزمان درگیر خود میکند و به شکلی قدرتمند میتواند تصاویری زیبا تولید کند.
اجرای نمایش «کمدی الهی» با تماشای تصاویری از نقاشیهایی متحرک شده (اغلب نقاشیهایی از بروگل) توسط ویرژیل/کارگردان شروع میشود. این نقاشیها به شکلی نمادین، دوزخ، برزخ و بهشت را نشان میدهند. سپس با اولین قسمت از اجرا یعنی دوزخ، مواجه میشویم. مردی -دانته- که یک بادکنک قرمز به دست دارد برای گذر از دوزخ و رسیدن به برزخ مبارزهای با شیطان انجام میدهد و بادکنک را به ویرژیل میدهد. در حین این مبارزه، طبلی به صدا درمیآید و چند زندانی نیز که مسیر آیندهی دانته را طی کردهاند، نمایان میشوند. قلمرو دوزخ بر اساس متن کتاب «کمدی الهی» برای کسانی است که با تسلیم شدن به اشتهای حیوانی یا خشونت، یا با منحرف کردن عقل انسانی خود به تقلب یا بدخواهی علیه همنوعان خود، ارزش های معنوی را رد کردهاند و به عنوان یک تمثیل، شروع سفرِ روح دانته به سوی خدا را نشان میدهد. این تمثیل در اجرای نمایش «کمدی الهی» به کُشتی یا رقصی که بر روی یک فرش ایرانی انجام میشود تغییر شکل یافته و بازسازی متفاوتی از این تمثیل ارائه شده است.
در قسمت دوم این نمایش که برزخ نام دارد، بازیگران دیگر و مرد –دانته- با هدایت ویرژیل/کارگردان، مجبور به بازی کردن با یک بازی کامپیوتری میشوند و مرد که بی اندازه در این بازی غرق میشود، توسط یک جاروبرقی بزرگ به درون مسیری برای رفتن به بهشت کشیده میشود. برزخ که دومین قسمت از کتاب «کمدی الهی» دانته است، از نظر تمثیلی، نماینده زندگی مسیحِ توبهکننده است. دانته در توصیف این صعود روحانی؛ ماهیت گناه، نمونههایی از رذیلت و فضیلت، و همچنین مسائل اخلاقی در سیاست و کلیسا را مورد بحث قرار میدهد. این بخش از کتاب این دیدگاه را مطرح میکند که همه گناهان از عشق ناشی میشوند. عشقی انحرافی که به ضرر دیگران است، یا عشقی ناقص، یا بینظم یا بیش از حد افراطی. این چنین دیدگاه و تمثیلی در اجرای نمایش «کمدی الهی» با تکرار یک بازی کامپیوتری توسط شخصیت اصلی که آشوب به پا میکند و همچنین ساختن تصویری برای رفتن این شخصیت به داخل جاروبرقی که شبیه به تصلیب مسیح است بازسازی شده است. تصاویری شگرف و بدیع که بیارتباط با توانایی بازیگران این نمایش نیست.
آخرین قسمت از کتاب «کمدی الهی» دانته، یک تمثیل از سفر دانته به بهشت است که عروج روح به سوی خداوند را نمایش میدهد. این مرحله توسط بئاتریس، که نماد الهیات است، هدایت میشود. بهشت در این کتاب به عنوان یک سری کرههای متحدالمرکز در اطراف زمین، متشکل از ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل، ستارگان ثابت و متحرک تصویر شده است. این بخش سوم؛ در اجرای نمایش «کمدی الهی» از بندبازی شخصیت اصلی در میان نورهای سبز رنگ لیزر که از توپهای کوچکی میگذرند، شروع میشود و تا پرتاب توپهای رنگی به سمت تماشاگران پیش میرود که این اتفاق از سمت مخاطبان نیز به شکلی متقابل تکرار میشود و یک بازی بزرگ با توپهای رنگی شکل میگیرد. در نهایت با خنده و شادی بسیار مخاطبان و بازیگران، اجرا این نمایش به پایان میرسد.
در نمایش «کمدی الهی»، حضور جسمانی بازیگران که ژستهایی بدیع خلق میکنند در کنار ارتباط نهایی که با تماشاگران ایجاد میشود، فرمی دقیق و زیبا را پدید میآورد. در یک زمان و مکان مشخص، اجرای این نمایش مخاطبان را در مواجههای تعاملی و تقابلی با رخداد و کنش اجرایی خود قرار میدهد و به صورتی اندیشمندانه، مخاطبِ معاصر خود را به انسان معاصری که در حال تجربهی سفری اساطیری است، پیوند میزند.
بازیگران، بازی میکنند، در فضا حرکت میکنند، ژست میگیرند، بیان بدنی و آوایی خود را تغییر میدهند و ابژههای روی صحنه را دستکاری میکنند و در انتها تمام این فرآیندها را با تماشاگران شریک میشوند. تماشاگران نیز با پرتاب توپهای رنگی یا بازی با نور لیزرها، آنچه از ابتدای نمایش دریافت کردهاند را به بازیگران پاسخ میدهند. در واقع نمایش «کمدی الهی» با بهرهی صحیح از عناصر یک اجرای معاصر مانند طراحی حرکت، تکنولوژی و البته ایجاد مازادهای معنایی به واسطهی بهره بردن از اشیاء صحنه مانند بادکنک، دستهی بازی، جاروبرقی، طبل و… انرژی کنش خود را به مخاطب منتقل میکند و مخاطب با تغییر جهت این کنش به سمت صحنهی نمایش، خود را بخشی از سفری که این نمایش برای او ترسیم کرده است، در نظر میگیرد. اگرچه برخی از این واکنشهای مخاطبان ممکن است به روندهایی درونگرا محدود شوند ولی در نهایت کاملا قابل دریافت و فهماند.
نمایش «کمدی الهی» با نگاه خیرهی خود به یک سفر اساطیری با بدنها و اشیاء مدرن و در عین حال با استفاده از فضاسازی یک جهان دگرگون شده و غریب، میتواند به خوبی رستگاری الهی موجود در متن اصلی «کمدی الهی» را به شکلی ملموس، زمینی و قابل فهم برای تماشاگران مدرن امروزتبدیل کند. این نمایش بدیلهای زیبایی مانند مبارزه به سبک کشتی ایرانی که به رقص نیز شبیه میشود، بازی کامپیوتری، استفاده از نور لیزرهای پیشرفته؛ بهره بردن از عناصر رقص مدرن و یا موسیقی و افکت های صوتی و تصویری (مانند استفاده از صدای جاروبرقی یا صدا و نور جوشکاری) میتواند به شکلی عمیق، سفر شخصیت خود در جهان زیرین را به زندگی روزمرهی انسان معاصر پیوند بزند. روزمرگی که به یکی از دلایل وجودی انسان امروزی تبدیل شده است، وقتی به خوبی در یک نمایش مورد استفاده و نقد قرار میگیرد در مخاطب، همراهی و انرژی بیاندازهای ایجاد میکند که نمایش «کمدی الهی» در این زمینه بسیار خوب عمل میکند.
در انتها میتوان گفت نمایش «کمدی الهی» یکی از معدود نمایشهای قدرتمند و خلاقانهی این روزهای تئاتر ایران است که به خوبی میداند چه اهدافی دارد و چه چیزی را باید در مخاطبان امروزی فعال کند.