ژان لوک گدار در بخشی از قسمت چهارم فیلم «تاریخهای سینما» در مورد آلفرد هیچکاک میگوید: «اگر هیچکاک تنها شاعر نفرین شدهای است که با این میزان موفقیت روبرو شده، به این دلیل است که او بزرگترین خالق فرمهای قرن بیستم بوده است و این فرمها هستند که با ما از آنچه در کنه چیزهاست سخن میگویند.». در ابتدا این جملات شاید ارتباطی چندانی با اجرای یک نمایش نداشته باشند اما حاوی یک پیام مهم، یعنی اهمیت فرم هستند. این فرم باید چه مرزهایی را جابهجا کند؟ یا در برگیرندهی چه چیزیهایی باشد؟ استفاده از مفاهیم فیگورال و فیگوراتیو برای کشف فرم پیشنهادی اجرای یک نمایش میتواند نقطهی عزیمت مناسبی برای مطلب پیشرو باشد، چرا که نمایش «هار» در بخشهای مهمی از اجرا، وابسته به چنین مفاهیمی برای یافتن فرمی مناسب است. در ادامه، میزان موفقیت این نمایش را برای ترسیم فرم کلی خود – فرآیند رسیدن از امر فیگوراتیو به فیگورال- بررسی خواهیم کرد.
پاییز امسال و در تماشاخانهی کاخ هنر نمایش «هار» به کارگردانی حسین پوریانیفر روی صحنه رفت است. این نمایش چندین مرحله در سالهای گذشته به اجرا درآمده و در جشنوارهی دانشجویی سال 97 نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نمایش «هار» از طراحی لباس و صحنهی خوبی بهره میبرد و بازیگران توانمندی نیز دارد. ایدهی کارگردانی به عناصر مختلف اجرا سر و شکلی مشخص داده و میتوان اجرای این نمایش را تا حد زیادی موفقیتآمیز دانست. اما نقد بنیادین به نمایش «هار» از این منظر است که برخلاف تلاش بسیار این نمایش برای تن ندادن به کلیشهها یا امری واپسگرا، درنهایت نمایشی که به نظر میرسد پتانسیل یک اجرای فیگورال را دارد به نمایشی فیگوراتیو بدل میشود و فرمی بسته و به دور از آزادسازی نیروهای سیاسی و رهاییبخش را پیشنهاد میدهد. برای بیان بهتر چنین تحلیلی، نمایش را در چهار بخش (از انتها به ابتدا) و بر اساس چهار مفهومی که فیلیپ دوبوآ در مقالهی «مقدمهای بر تحلیل فیگورال» آورده است، بررسی خواهیم کرد.
یکم؛ امر فیگوراتیو: «فیگوراتیو در نظام فیگوراسیون دیداری، وابسته به میمسیس (تقلید) بوده و عملکردش معطوف به ایجاد شباهت است. فیگوراتیو پایهایترین وجه آیکونولوژی (شمایلشناسی) است. یعنی بازشناسی یک ابژه و یا یک مرجع (آنالوگون: شبیه) در یک تصویر، که تصویر به صورت فیگوراتیو به آن اشاره و ارجاع میکند.». در بخش انتهایی نمایش «هار»، بازیگران نمایش که از ابتدا در یک شوی لباس حضور دارند و بر روی بنر سفیدی -که در میان تماشاگرانی که در دوسوی آن نشستهاند، قرار گرفته است -به همراه پخش موسیقی، در سبک تکنو- در رفت و آمد بودهاند، به شمایل شخصیتهای تئاتری (ادیپ، کاراکترهای در انتظار گودو و…) و شکلهای اغراق شده از فیگورهای موجود در جهان واقع (فرد ثروتمند یا فقیر، اقلیتهای نژادی یا جنسی و…) بدل شدهاند. به شکلی غیرمتعارف با استفاده از رنگ قرمز (به عنوان خون)، بازیگران (مدلها یا آدمهای نمایش) در وضعیتی فاجعهبار گیر افتادهاند و همگی به شمایلهایی فیگوراتیو بدل شدهاند. در واقع آدمهای نمایش بر اساس تعریف دوبوآ به یک مرجعی در بیرون ارجاع داده میشوند و نیروهای آنها به صرف بازشناسی یک ابژهی بیرونی، فاقد برآیندی رهایی بخش هستند.
دوم؛ امر فیگورشده: «فیگورشده (به فیگور درآمده)، در نظام بازنمایی موجب ساختهشدن معنای ثانوی (سمبولیک، تمثیلی و …) میشود. امر به فیگور درآمده، محصول عملکرد معناشناسانه (سمانتیک) است و نه به موتیف (به مرجع فیگوراتیو)، بلکه به استعاره (متافور) و یا به سمبولها اشاره دارد.» در بخش سوم و ما قبل آخر اجرای نمایش «هار»، ما با فرآیند تبدیل شدن آدمهای نمایش از یک شکل عادی -بازیگران شوی لباس- به شمایلهای قابلشناسایی در واقعیت بیرونی و یا قابل یادآوری در تاریخ تئاتر هستیم. این فرآیند بعد از یک وقفهی طولانی در میانهی اجرای نمایش که در آن بازیگران تصمیم میگیرند دیگر به روی صحنهی شوی لباس بازنگردند، شروع میشود. این بخش از نمایش واکنشی به شرایط حاکم در صنعت شوی لباس یا در معنای کلی و دقیقتر “اجرای یک تئاتر” است که وجهی سمبولیک و تمثیلی را به نمایش میگذارد. در واقع این مقطع از نمایش با بازنمایی نوعی از مقاومت در برابر شرایط حاکم در نسبت با اجبار به ادامه دادن شوی لباس (همان اجرای نمایش) سعی دارد، در بهترین شکل خود استعارهای بسازد که این یادآور همان تعریف دوبوآ از امر فیگورشده است.
سوم؛ امر فیگورشدنی: «فیگورشدنی، هنوز به فیگوراسیون درنیامده است اما برای فعلیت یافتن تنها به فیگوراسیون نیاز دارد. امر فیگورشدنی، توانبودگی فیگوراسیون است. مسئلهی امر فیگورشدنی پیرامون شرایطی است که امر دیداری میتواند در آن به ساحت امر رویتپذیر دسترسی پیدا کند.». در بخش دوم نمایش و ما قبل وقفهی میانه آن، بازیگران که همگی مرد هستند، برای حضور در شوی لباس در چند مرحله اقدام به زن پوشی میکنند. آنها سعی دارند، تضادهای جنسی/جنسیتی و یا تفاوتهای ژستی را با استفاده از حرکات خود روی صحنه -در قالب شوی لباس- به چالش بکشانند. این بخش از اجرای نمایش را میتوان حاوی پتانسیل فیگوراسیون دانست. درواقع میزان ارجاع به یک ابژهی بیرونی و استفاده از اموری تمثیلی یا استعاری در صحنه، در کمترین سطح خود قرار دارد. در حقیقت تنها با یک تقابل میان بدن مردانه و کلیشههای جنسی/جنسیتی زنانه رو به رو هستیم، که به نظر میرسد نیروهای زیادی را برای گذر کردن از یک فرم قابل پیشبینی به شرایطی نو، در خود پنهان کرده است.
چهارم؛ امر فیگورال: «فیگورال، اگر نه پیچیدهترین، بلکه دست کم نامتعینترین عضو مجموعهای است که عرصهی فیگور را تشکیل میدهد. فیگورال را در ابتدا میتوان به شکل سلبی تعریف کرد؛ اگر از تصویر تمامی جنبههای فیگوراتیوش (موتیفهای ارجاع دهنده و اجزای آیکونوگرافیک آن) و تمامی عناصر به فیگور درآمدهاش (یعنی معانی ثانوی و بخشهای رتوریک و آیکونولوژیک) را بیرون بگذاریم، آنچه کماکان در تصویر، فیگورشدنی (فیگورابل) باقی میماند، وجه فیگورال تصویر است.» در بخش ابتدایی اجرای این نمایش ما با مردانی بر روی یک صحنهی شوی لباش مواجه هستیم که با تغییر لباسهایشان با استفاده از تکنیک تکرار و تفاوت، فرآیندی را کامل میکنند. در هر بار رفت و آمد بازیگران، آنها در لباس، گریم، اشیا همراه و ژستهای خود تفاوتی ایجاد میکنند. از این فرآیند بر روی صحنه، فیلمبرداری میشود و همزمان به نمایش درمیآید و تا انتهای اجرا ادامه مییابد. در این بخش، بدون استفاده از هیچ وجه فیگوراتیو یا فیگورشدهای و به صرف حضور بدنها، به صورت تکراری و با ایجاد تفاوتی کوچک در هر مرحله، سعی میشود آن معنا یا امری که در فرآیندی که در بستر نمایش یک شوی لباس روایتپذیر نیست، تا حد توان، رویتپذیر شود. به نحوی دقیقتر میتوان گفت نمایش در مقطع ابتداییاش پیشنهادی درخشان برای به جریان انداختن نیروهایی که میتواند تماشاگران یک شوی لباس را به سوی یک کنش یا واکنش رهاییبخش سوق دهد را مطرح میکند و از آفت امر فیگوراتیو و بازنمایانه خلاصی مییابد.
در انتها میتوان گفت نمایش «هار» با تمام کیفیات قابل بحثی که دارد در تلهی امر فیگوراتیو یا بازنمایی گرفتار میشود و پیشنهاد اولیه خود برای رویکردی رادیکالتر در سامان دادن به فرم خود را رها میکند.