Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

    بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

    نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      از شلیته‌های قاجاری تا پیراهن‌های الهام گرفته از ستارگان دهه‌ی سی آمریکا

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ارزش‌های احساسی»؛ زن، بازیگری و سینما

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

      ۱۰ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    مصاحبه‌ها سینما گفتگو

    امین آلپر و زیبایی زندگی روزمره

    امیر گنجویامیر گنجوی۹ شهریور , ۱۳۹۹
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    جدیدترین فیلم امین آلپر با نام داستان سه خواهر، با آن ساختار اسطوره‌ای و نقاشی‌گونه‌اش، بازنمایی تعالی‌گرایانه‌ی روزمرگی در مناطق روستایی ترکیه است. در جهانی که آلپر به تصویر می‌کشد، هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند؛ هیچ‌چیزی هم از داستانی که شاهدش هستیم بیرون نمی‌آید. همه‌چیز محکوم است که خود را تکرار کند، همه‌چیز در زمان بی‌زمانی گیر افتاده است. در جشنواره فیلم برلین این فرصت را داشتم تا با کارگردان فیلم درباره‌ی این فضای اسطوره‌ای، ساختار تکرارشونده‌ی فیلم و رابطه‌ فیلم با سیاست صحبت کنم. هدف از این گفتگو درک این مساله بود که چطوری می‌توانید تنها با استفاده از صحنه‌هایی از زندگی روزمره فیلمی اسطوره‌ای بسازید که از مرزها فراتر می‌رود؟ آیا روزمرگی، زندگی یک‌نواختمان، می‌تواند برایمان فرصتی ایجاد کند تا چیزی خاص، غیرقابل انتظار و فراموش‌نشدنی خلق کنیم؟ انسان چطور می‌تواند از زیست یک‌نواخت و تکراری خود فضایی ایده‌آل بیرون بکشد؟ این مصاحبه بهمان نشان می‌دهد که نیاز است تا ارتباط روزمرگی با فضای زنانه، ارتباط روزمرگی با گذشته، و ارتباط روزمرگی با ساختار شکننی را برری کنیم. با خواندن این متن، خواننده می‌تواند به دیدگاه‌های متفاوت پیرامون روزمرگی برسد، درباره‌ی اینکه چگونه می‌توان با روزمرگی جنگید و چگونه می‌توان امید داشت که تنها از طریق‌ ساختارهای متفاوت و غیرمنتظره نمی‌توان فیلم را تولید کرد، بلکه از طریق روزمرگی هم می‌توان فضاهای متفاوت را پدید آورد. تنها باید ذهن را طوری آراسته کرد که امکان دیدن متفاوت فضای روزمرگی را فراهم آورد.

    بعضی از صحنه‌های فیلم از نظر بازی کمی مثل تصنعی بنظر می‌آیند، بخصوص صحنه‌های زنان. موافق هستید؟

    امین آلپر: این فیلم در مقایسه با فیلم‌های دیگرم دیالوگ زیادی دارد و بیشتر در محیط داخلی می‌گذرد. بنظرم برای مخاطب جهانی مشکل جدی وجود دارد، بخاطر اینکه نوع صحبت کردن بسیار محلی‌ست، مثل لهجه‌ها و نوع بیان کلمات، و به نوعی است که شاید مخاطب جهانی نتواند آن را درک کند. دیالوگ برای تماشاگران ترکی کاملا واقعی و باورپذیر است تا جایی که اصلا این تصنعی بودن را حس نمی‌کنند. برای نمونه، شاید بنظر بیاید که بعضی از دخترهای فیلم دارند غیرواقعی بازی می‌کنند، اما وقتی این را با دیالوگ ترکیب کنید دیگر این چنین نیست. تماشاگران ترکی چنین تصوری از فیلم ندارند اما متاسفانه ممکن است برای مخاطب جهانی کمی تصنعی باشد چرا که نمی‌شود تمام دیالوگ را به راحتی ترجمه کرد. متوجه این موضوع هستیم اما نمی‌توانیم کاریش بکنیم چون آنها با اصطلاحات کاملا محلی صحبت می‌کنند.

    چرا تصمیم گرفتید سبکتان را عوض کنید؟

    امین آلپر: دلایل زیادی وجود دارد. اول از همه نمی‌خواستم از خودم و سبکم خسته شوم چون فیلم های سیاسی و تمثیلی میسازم. دوم اینکه این داستانی بود که سالها پیش می‌خواستم بسازمش پس از قبل در پس ذهنم بود. ما در ترکیه وضع این نوع دخترها را بسلمه می‌نامیم. این قضیه همیشه مرا جذب خودش کرده بود و می‌خواستم داستانی در اینباره بنویسم پس فکر کردم حالا وقتش است. در واقعا این سبک هم از دل داستان بیرون آمد. ابتدا داستان را نوشتم و بعد سر سبک ساختش تصمیم گرفتم، که همین نشان می‌دهد چرا سبک فیلم کاملا متفاوت است. می‌خواستم داستانی درباره یک زن را روایت کنم چرا که شخصیت‌های اصلی فیلم‌های اولیه‌م مرد بودند. می‌خواستم خودم را باز به چالش بکشم.

    آیا ارتباطی میان این فیلم و سه خواهرِ چخوف وجود دارد؟

    امین آلپر: ارتباط خیلی کم رنگی وجود دارد بخصوص چون فیلم ارتباط نزدیک‌تری با یکی دیگر از داستان‌های چخوف جود دارد، داستان در گودال. شخصیت الویس از آن داستان منبع الهام من بود، البته باید بگویم منبع الهام جزئی. هم‌چنین همیشه نمایشنامه سه خواهرِ چخوف را در ذهن داشتم.

    امین آلپر داستان سه خواهر

    فیلمبرداری چقدر طول کشید؟

    امین آلپر: پنج هفته بود. چهار هفته در پاییز و یک هفته در زمستان.

    آیا این روی تولید فیلم تاثیرگذاشت؟

    امین آلپر: بله، البته. دشوار بود. بخش اول را به پایان رساندیم و برگشتیم به استانبول و منتظر برف مانیدم اما متاسفانه آن سال زیاد برف نیامد پس وضعیت برایمان بغرنج بود. منتظر برف ماندیم و بعد وقتی برف آمد، دوباره به لوکیشن رفتیم. برایمان بسیار پر خرج و دشوار بود.

    آیا اجراها تمرین شده بود یا اینکه بداهه هم در کار بازیگرها داشتید؟

    امین آلپر: از آنجایی که زمان‌بندی‌مان برای فیلمبرداری محدود بود، زیاد تمرین کردیم.

    نوعی فضای داستان‌ پریان در فیلم وجود دارد، موافق هستید؟

    امین آلپر: وقتی داستان را نوشتم، اول از همه لوکیشن بود که بهم الهام بخشید، مثل یک جور داستان پریان که میان کوه‌ها اتفاق می‌افتد. بعد وقتی داستانی که نوشته بودم را خواندم، مواردی شبیه به داستان سیندرلا را در آن دیدم چرا که در داستان‌ پریان همیشه امید به زندگی بهتر وجود دارد و در پایان عموماً شخصیت‌ها آن زندگی بهتر را بدست می آورند. این بُعد امید به زندگی بهتر چیزی است که فیلم را شبیه یک داستان پریان می‌کند. البته همانطور که اشاره کردم لوکیشن هم برای خلق چنین دنیایی مناسب بود.

    تصاویر بصری فیلمتان بسیار زیباست. آیا نقاشی یا درون‌مایه سینمایی بوده که شما را تا حدی تحت تاثیر قراره داده که بخواهید آنها را بازنمایی کنید؟

    امین آلپر: فقط می‌خواستم دو چیز را با هم ترکیب کنم. یکی رئالیسم اجتماعی تند بود و دیگری فضای داستان پریان. در نظرم بهترین فرمول برای ترکیب این دو استفاده از نوعی کاراسکول بود، اما نسخه سبکتری از آن پس نقاش‌های هلندی نقطه ارجاع من و فیلمبردارم بودند. می‌خواستیم فضا کمی تاریک باشد تا تاکیدی شود بر فقر زندگی روستایی ، اما نه اینکه خیلی تو ذوق بزند. می‌خواستیم رنگ‌ها کمتر با هم در تضاد باشند تا این فضای داستان پریان هم به چشم بیاید.

    صحنه‌های بسیار زیبایی در فیلم هست که با آتش خلق شده و در آن‌ها تصاویر دخترهایی را می‌بینیم که با هم حرف می‌زنند. می‌توانید کمی درباره فیلمبرداری این صحنه صحبت کنید؟

    امین آلپر: برای من دو لوکیشن مهم وجود دارد. یکی آتش است که بیرون درست شده و دیگری لوکیشن‌های داخلی. هر دو را سر لوکیشن فیلمبرداری کردیم و فکر کردیم که بهتر است از نور آتش استفاده کنیم تا این تصویر کاراسکول را ایجاد کنیم.

    پس منظورتان این است که نور طبیعی بوده است؟

    امین آلپر: کمی از آن، اما از نور مصنوعی هم کمک گرفته شده است. منبع اصلی نور طبیعت بود اما آن را تقویت کردیم تا تعادل برقرار شود چون همیشه نمی‌توانید این کار را دقیق انجام دهید. می‌خواستم تصاویر موازی خلق کنم – یکی در داخل و یکی بیرون اما در هر دو صحنه منبع اصلی نور از آتش می‌آید، که این فضای کاراسکول را خلق می‌کند.

    چرا تصمیم گرفتید در این روستای خاص فیلمبرداری کنید؟

    امین آلپر: می‌خواستم در روستایی دورافتاده فیلم را بگیریم تا تاکیدی بر دورافتاده بودن مکان و شخصیت‌ها باشد. می‌خواستم میان کوه‌ها و بسیار دور از شهر باشد تا بهمان کمک کند کمی اتمسفر داستان پریان ایجاد شود. کلی دنبال لوکیشن گشتیم تا این مکان را پیدا کردیم.

    داستان سه خواهر

    چه چیزی می‌توانید درباره موسیقی فیلمتان بگویید؟

    امین آلپر: می‌خواستم از نوعی موسیقی استفاده کنم که غم‌انگیز یا باکلام نباشد. مطمئن بودم که آهنگسازهای یونانی بسیار خوب هستند چون کمی نگران بودم که آهنگسازهای ترکی موسیقی را زیادی محلی می‌کنند، و این را نمی‌خواستم. تهیه‌کننده‌ای یونانی داشتیم و از همان اول هم موسیقی یونانی را خوب می‌شناختم و می‌دانستم که آهنگسازهایشان می‌توانند چیزی که در نظر دارم را بسازند. برادران پاپایانی را پیدا کردم و برایشان چند نقطه ارجاع فرستادم. بعد آنها این موسیقی را ساختند که برای من آن فضای داستان پریان را تقویت کرد.

    با کمپانی‌های فیلم کومپلیزن از آلمان، سیرکه فیلم از هلند، و تولیدات هورسفلای از یونان کار کردید. تجربه همکاری با کشورهای مختلف چطوری بود؟

    امین آلپر: خیلی خوب بود. خیلی فضای همکاری وجود داشت. آنها بسیار برای ما مفید واقع شدند. فیلمبردارمان و دستیارانش از آلمان بودند. افراد اصالتا ترکی که در آلمان زندگی می‌کنند. موسیقی و تنظیم رنگ در یونان انجام شد، طراحی صدا و میکس صدا را هم در هلند انجام دادیم و فیلم را هم در ترکیه فیلمبرداری کردیم. همکاری بسیار خوب و نتیجه‌بخشی بود.

    گاهی اوقات می‌شنوم که وقتی فیلمی محصول تولید مشترک بین المللی است، تولید کار می‌تواند دشوار و زمان‌بر باشد.

    امین آلپر: حقیقت دارد. گاهی اوقات تلف کردن زمان است چرا که چیزی را جایی انجام می‌دهید و بعد به جای دیگری می‌روید و فکر می‌کنید که بهتر است چیزی را تغییر بدهید و به این معنی‌ست که باید به یونان برگردید و رنگ را تغییر دهید، به عنوان نمونه، و بعد دوباره به هلند بروید تا صدا را تغییر دهید. این می‌تواند زمان و انرژی را هدر دهد. همیشه این امکان را ندارید که بهترین زمان ممکن را میان این کشورها تقسیم کنید اما مشخصا برایمان مساله مهمی بود چرا که آنها منابع را بهمان می‌دهند. ما در ترکیه منابع لازم را نداشتم چرا که دولت حامی این فیلم نبود پس برایمان مهم بود که از این کشورها منابع لازم را تهیه کنیم.

    صحبت ترکیه و تهیه سرمایه فیلم شد، آیا آنجا برای حمایت از فیلمسازان جوان یا مستقل هیچ نوع سرمایه‌ای وجود دارد؟

    امین آلپر: بله از سال 2004 سرمایه دولتی وجود دارد. فیلم های قبلی‌ام را با آن ساختم اما در دو سه سال گذشته به دست آوردن آن دشوارتر شده است. افراد مخالف، به طور خاص، از این سرمایه‌ها کنار گذاشته می‌شوند به همین دلیل نتوانستم برای این سومین فیلمم پولی دریافت کنم و بنابراین با سرمایه شخصی آن را ساختیم.

    و چطوری این سه دختر را برای شخصیت‎های اصلی انتخاب کردید؟

    امین آلپر: جلسات گزینش طولانی برگزار کردیم و چندین دختر را دیدیم.

    چطوری تصمیم گرفتید که این سه دختر برای صحنه‌های فیلم مناسب هستند؟ آیا ازشان خواستید که صحنه خاصی را بازی کنند؟

    امین آلپر: ازشان خواستم هم به شکل جداگانه و هم در کنار هم صحنه‌های مشخصی را بازی کنند. اول جلسات گزینش بازیگر برگزار کردیم و با ترکیب‌های مختلف همان یک صحنه را امتحان کردیم.

    بنظر بعضی از صحنه‌ها در فیلم تکرار می‌شوند، مثل وقتی که پدر داستان تعریف می‌کند. می‌توانید کمی درباره این تصمیم هنری صحبت کنید؟

    امین آلپر: این داستان چرخه زندگی و تکرارش است. درباره زندگی روستایی است که خودش نوعی چرخه است. بنظرم این ایده گیرافتادن و ناتوانی در بیرون رفتن از یک مکان را تقویت می‌بخشد. اینکه همیشه مجبور هستید خود را تکرار کنید، همان قصه‌های همیشگی را تکرار کنید، همان جوک‌های قدیمی را تکرار کنید. این یکی از ویژگی‌های زندگی روستایی است بنابراین می‌خواستم روی آن تاکید کنم. در تمام فیلم نوعی تکرار داریم.

    آیا این تکرار چیزی هم درباره‌ی وضعیت حال حاضر ترکیه بهمان می‌گوید؟ آیا عنصر تمثیلی در فیلم هست؟

    امین آلپر: بله، می‌توانیم بگوییم که این چنین هست. ما همچنین داریم به نوعی دوره‌های سیاسی را تکرار می‌کنیم. گاهی اوقات حس می‌کنیم که در مسیر بهتری قرار داریم اما به یکباره دلمان برای روزهای خوش قدیم تنگ می‌شود و یک قدم به عقب ورمی‌داریم. در ترکیه افراد بسیار زیادی همین حس چرخه‌ی تکرار را دارند. من احتمالا بخاطر این چرخه سیاسی بدنام شده‌ام و داستان را از طریق همین نوع زندگی تعریف می‌کنیم. تمام شخصیت‌های فیلم‌ در حال مبارزه هستند، تلاش دارند چیزی را تغییر دهند اما نمی‌توانند. دوباره خود را در این چرخه می‌بینند. در واقع حالا که به این قضیه فکر می‌کنم، می‌توان فیلم را به عنوان یک نوع تمثیل هم دید.

    چوپان شخصیت جالبی در فیلم است. با آن رفتار شوخی‌وار و نوع حرکاتش از دیگران کمی متفاوت بنظر می‌رسد. می‌توانید کمی درباره‌ی شخصیت‌پردازی او و معنایش بگوید؟

    امین آلپر: البته. رازل شخصیت بسیار مهمی است. او توسری‌خور روستا است. او بازنده‌ی زندگی روستایی است اما همچنین این خاصیت عجیب صداقت را در خود دارد و با صداقتش همه را حیران و اذیت می‌کند بنابراین شخصیت‌اش مثل نوعی دلقک است، مثل دلقکی آشفته در یک تراژدی شکسپیری. نقشش اهمیت بیشتری دارد چرا که نوزاد را می‌کشد. مستقیما نوزاد را نمی‌کشد بلکه این اتفاق می‌افتد چون در فیلم مدام توسط دیگران مورد تمسخر قرار می‌گیرد، از جمله زن و پدرزن خودش.

    شخصیت پدر بنظر زیاد با دخترهایش ارتباط عمیقی ندارد. برای مثال، یکی از آنها تازه به خانه برگشته و پدر به این فکر می کند که چطوری می‌تواند او را دوباره به یک مرد ثروتمند دیگر بفروشد. می‌شود کمی در این‌باره بگویید؟

    امین آلپر: راستش نمی‌توانید بگویید که نسبت به دخترها حس عاطفی ندارد. البته که نسبت بهشان حس عاطفی دارد اما فکر می‌کند که تنها راه بیرون بردنشان از روستا این است که آن‌ها را به عنوان بسلمه به مرد ثروتمند بدهد. این بینش محدود اوست و نمی‌تواند اوضاع را بهتر ببیند یا این دید را کنار بگذارد. او بخاطر شرایط، شخصیتی بسیار محدودشده است اما نمی‌توانم بگویم که دخترهایش را دوست ندارد. این تنها کاری است که از دستش برمی‌آید.

    اگرچه آنها دختر روستا هستند اما چندان محافظه‌کار نیستند. صحنه‌ی جالبی وجود دارد که در آن سه دختر درباره‌ی سکس صحبت می‌کنند و بعد از آن بازنمایی بحث‌برانگیزی از سکس را می‌بینیم.

    امین آلپر: بله، این تصور غلط وجود دارد که زندگی روستایی واقعا محافظه‌کارانه است اما این حرف را قبول ندارم. ما کم کم این تمایل را پیدا می‌کنیم که فکر کنیم آنها سکس را مثل مردم شهر تجربه نمی‌کنند اما از مشاهدات و تجربه‌ی خودم بگویم که این کاملا غلط است. زن روستایی زندگی جنسی بسیار پرشور و جالبی دارد، بخصوص در مناطقی که می‌خواستم بهتان نشان بدهم. آنها می‌توانند به راحتی درباره‌ی سکس حرف بزنند و انجامش دهند. گاهی اوقات این برایشان حتی آسان‌تر از مردم شهر است، درست برعکس تصویر غلطی که از زندگی روستایی وجود دارد. آنها هم می‌توانند شیطنت بکنند.

    چیزهایی در مناظر فیلم هم هست که تکرار می‌شوند، مثل همان صحنه‌ی ابتدای فیلم. ما روستا را از دوردست می‌بینیم و بعد در پایان این قاب تکرار می‌شود، اما این‌بار با برف.

    امین آلپر: همانطور که پیش‌تر اشاره کردم، تکرار خودش یک نقش‌مایه در فیلم است. از تکرار استفاده می‌کنم تا این چرخه زندگی روستایی را نشان بدهم، البته دلایل سبکی هم دارد. ابتدا از زاویه‌ای خاص وارد روستا می‌شوید و بعد از همان زاویه بیرون می‌روید.

    امین آلپر داستان سه خواهر

    زنان این فیلم قربانی نیستند، هرچند که در روستا زندگی می‌کنند.

    امین آلپر: می‌توانم بگویم که فیلم نشان‌دهنده‌ی دنیای پیشا-فمنیستی است چرا که در این زندگی روستایی فمنیسیم معنایی ندارد. آنها حتی این کلمه را بلد نیستند. چنین ترکیبی وجود ندارد اما دخترهایی که در فیلم می‌بینیم بسیار قدرتمند هستند، با وجود اینکه کمرشان زیر فقر و مردسالاری خم شده است. آنها در تقلا هستند. تک‌تک شخصیت‌ها در تقلا هستند اما کاملا قوی‌اند. در پایان بعضی‌هایشان می‌بازند اما بعضی‌هایشان هم می‌برند. ما نمی‌دانیم اما دلمان می‌خواهد بگوییم که کاملا قربانی نیستند. البته می‌توانند قربانی باشند اما حداقل با سرنوشتشان می‌جنگند. واقعا دلش می‌خواهند این چرخه را بشکنند. پدر و بعضی از شخصیت‌ها از این چرخه زندگی روستایی راضی هستند اما دخترها از این وضعیت ناراضی‌اند و می‌خواهند آن را از بین ببرند.

    وقتی فیلم را تماشا کردم، بنظر رسید مثل داستانی‌ست که در آن مردم کاملا از زندگی‌هایشان خوشحال هستند. همانطور که گفتید، احتمال تغییر و تقلا وجود دارد اما این برایشان تعیین‌کننده نیست. چیزی نیست که بخاطرش بمیرند و در فیلم چیزهای خوب و بد وجود ندارد – همه‌چیز در میانه است.

    امین آلپر: دقیقا. با شما موافقم. اول از هرچیز، نمی‌خواستم وضعیت را احساسی کنم. اگرچه مکان فیلم بسیار زیباست و به آن فضای داستان پریان می‌افزاید اما شخصیت‌ها کاملا به آن کم‌توجه هستند. یعنی طبیعت برایشان مهم نیست. حس نمی‌کنیم که بخاطر این زیبایی اطرافشان خوشحال هستند یا اینکه اصلا از آن آگاه هستند یا نه دقیقا برعکسش است، مدام با طبیعت در جنگ هستند. این را در شخصیت رازل می‌بینیم که از تنها بودن در میان کوه‌ها راضی نیست چرا که از طبیعت و حتی از باد می‌ترسد. این بازتاب‌دهنده‌ی نوعی تقلا هست، از جمله تقلا برای دخترها که فکر می‌کنند آن مکان تهی از هرچیزی هست. اگرچه ما فکر می‌کنیم آنجا قشنگ است، آنها فکر می‌کنند آنجا هیچ‌چیزی وجود ندارد بنابراین مجبور هستند بیرون بزنند و حتی با یکدیگر رقابت کنند، گاهی با خشونت.

    خدا در فیلم چندان اهمیتی ندارد و فقط در پایان وقتی شخصی در حال مرگ است ارجاعی به الله شنیدم. جدای از این، خدا یا تاثیر مذهب در زندگی این دخترها وجود ندارد.

    امین آلپر: این هم یکی دیگر از تصورات غلط یا داستان‌های ساختگی درباره‌ی زندگی روستایی است، که فکر می‌کنیم زندگی روستایی بسیار محافظه‌کارانه است. در واقع این چنین نیست. محافظه‌کار بودن متعلق به شهرهای مسلمان است، جایی که واعظ‌ها بسیار قدرتمند هستند اما چون مردم روستایی بسیار به طبیعت نزدیک هستند، رابطه‌شان با مذهب بسیار آزاد و بی‌ قید و بند است، حداقل در بعضی مناطق. حداقل می‌توانم بگویم در منطقه‌ای که من بزرگ شدم مردم نماز می‌خوانند و روزه می گیرند اما جدا از این کارها، خدا تنها در کلامشان حضور دارد. زیاد مذهبی نیستند.

    اشاره کردید که رابطه‌ی میان شخصیت‌ها و طبیعت خشونت‌آمیز است اما صحنه‌هایی وجود دارد که در آنها می‌بینیم یک شخصیت در برابر کل چشم‌انداز طبیعت قرار می‌گیرد. برای مثال همین رویکرد را در برسون هم می‌بینم، که می‌خواست از چشم‌انداز و رابطه‌اش با انسان‌ها استفاده کند تا بگوید که انسان‌ها توسط طبیعت احاطه‌شده‌اند و زندگی‌شان بخاطر وجود طبیعت معنی پیدا می‌کند. اما اشاره کردید که این دغدغه‌ی شما نبوده است.

    امین آلپر: خیر. فکر می‌کنم دو نوع رابطه میان شخصیت‌ها و محیطشان وجود دارد. برای مثال وقتی مردان دور میز می‌نشینند و راکی می‌نوشند، اطرافشان محیط شگفت‌انگیزی وجود دارد اما فقط دکتر که از شهر آمده به آن زیبایی واکنش نشان می‌دهد. پس فکر نمی‌کنم تمام شخصیت‌ها رابطه‌ای مشابهه با طبیعت دارند. یعنی نمی‌توانید با دیدن تصویر بگویید که این شخصیت‌ها همگی یک نوع رابطه با طبیعت دارند. دکتر می‌گوید:‌ «این کوه‌ها رو نگاه کن. می‌خوام مثل یک چوپان باشم». او این تصوری رومانتیک از آنجا دارد اما چوپان می‌گوید: «نه. اینطوری هم نیست، آقای نکاتی. خیلی سخته و برای همینه که می‌خوام به شهر برم.»
    عموما در چشم‌اندازهای بزرگ سعی می‌کنم شخصیت‌ها را کوچک‌تر نشان بدهم، بخصوص در قاب‌های عریض، مثل صحنه‌ای که در آن مردی به طرف مخترع روستا قدم می‌زند یا وقتی ماشین از سمت جاده‌ی کوچک می‌آید. فقط می‌خواستم تاکیدی باشد بر دورافتاده بودن این مکان و البته زندگی بسیار کوچک و محدود شخصیت‌ها در این فضای طبیعی بی‌رحم.

    بنظر فیلم نسبت به مرد شهری رویکردی انتقادانه دارد.

    امین آلپر: بنظرم انتقادی‌ترین موضع فیلم در برابر این شخصیت است، گرچه آدم بدی نیست. نمی‌خواستم او را به عنوان یک آدم بد نشان دهم، گرچه بخاطر طبقه‌ی اجتماعی‌اش کم‌ترین حس نزدیکی را در تماشاگر ایجاد می‌کنند چرا که در جایگاه بسیار راحت و آسوده‌ای قرار دارد. اما او دل‌رحم است، مثل وقتی که رازل را مواخذه می‌کند اما بعد از کار خود پشیمان می‌شود. او با دختر وسطی هم ملایم برخورد می‌کند. گرچه عصبانی‌ست چون دختر پسر او را می‌پاید. اما مساله اصلی این است که این بخاطر شخصیتش نیست چون شخصیتی کاملا آرام و معمولی دارد. از نظر ما دلیل موضع منفی دکتر نسبت به او این است که ما عموما او را از دید زیردستی‌ها و افراد ضعیف می‌بینیم، که همین مردم روستا هستند. بدترین حرف‌ها هم از طرف دکترها زده می‌شود. پس بله معتقدم که فیلم نسبت به او نگاهی انتقادی دارد اما بیشتر از دید دیگر شخصیت‌هاست. برای مثال، بعضی از مردم می‌گویند که رازل شخصیتی بسیار نامطبوع و تنفربرانگیز دارد اما فکر نمی‌کنم چنین باشد. شاید به این خاطر است که تماشاگران ترکی بیشتر با رازل احساس نزدیکی می‌کنند و از شخصیتش خوششان می‌آید. اما شنیدم که بعضی از تماشاگران خارجی او را تنفربر‌انگیز می‌دانند. قصد نداشتم چنین شخصیتی خلق کنم.

     

    این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.

    امین آلپر داستان سه خواهر سینمای ترکیه
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیملاقات با یکدیگر در داستانی مشترک / بررسی سریال عشق امروزی ساخته جان کارنی
    مقاله بعدی زهرآگین، طغیانگر، اعتیادآور / درباره مجموعه Love is Blind
    امیر گنجوی

    مدیریت مرکز فرهنگی هنری فینیکس. فیلم‌ساز. تهیه‌کننده سینما. برگزارکننده جشنواره سینمایی. محقق و منتقد سینما. محقق در فلسفه حقوق. فعال مدنی

    مطالب مرتبط

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

    سحر عصرآزاد

    انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

    مهرداد پارسا

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    امیرمهدی عسلی
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۸۰ سالگی فیلم «رم، شهر بی‌دفاع»

    بررسی فمنیستی رمان «گوگرد» نوشته‌ی عطیه عطارزاده

    نگاهی به رمان «رؤیای چین» نوشته‌ی ما جی‌ین

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.