طاهر بن جلون، نویسندۀ مراکشی، سالهاست در فرانسه زندگی میکند و به زبان فرانسوی مینویسد. تم آثار جلون، بیشتر، نژادپرستی، نابرابری جنسیتی، سرکوب حکومتی و زندگی در وضعیت خفقان است. «تأدیب»، «فرزند خاک» و «شب قدر» از جمله شاخصترین رمانهای او به شمار میروند. رمان «شب قدر» جلون، در سال ۱۹۸۷ برندۀ جایزۀ گنکور شد.
دوران کودکیتان در فاسِ مراکش و تحصیل در دانشگاه محمد پنجم در رباط تا چه اندازه منبع الهامتان برای نوشتن بود؟
دوران کودکی برای هر نویسندهای از منظر خلاقیت یا به عنوان خاستگاه روایات بسیار الهامبخش است. ما با این مرحله از زندگیمان گره خوردهایم. فاس برای من یک شهر استثنایی است. شهری که قدمت آن به قرن نهم باز میگردد، شهری که مهد تمدن بزرگ عرب و مسلمانان بوده است. شهر میراث و فرهنگ اصیل مراکشی. طنجه، شهری است که به روی اروپا و جهان باز است. شهری مدرن، مملو از افسانهها و روایتهایی که بر داستانسرایی من تأثیر بسیاری گذاشته است. شهرها به طور کلی در آثار من حضور پررنگی دارند.
و فعالیت ادبیتان را در اواسط دهۀ ۱۹۶۰، با نوشتن در مجله آوانگارد Souffles (نفحات) آغاز کردید.
پس از ترک بازداشتگاه انضباطی ارتش در ژانویه ۱۹۶۸ بود که اولین شعرهایم را که به صورت مخفیانه سروده بودم در مجلۀ نوظهوری با نامِ Souffles (نفحات) که توسط شاعری به نام عبداللطیف لابی، راهاندازی شده بود، منتشر کردم. تجربۀ کلیدی که مسیر را برای نوشتن من هموار کرد. نشریهای مترقی بود که متأسفانه در آن زمان با مخالفت مقامات روبرو شد.
مهاجرت به فرانسه به دلیل فضای بستۀ سیاسی مراکش، چه تاثیری بر سبکِ نوشتن شما گذاشت؟ با چه چالشهایی به عنوان یک نویسنده در یک کشور جدید مواجه شدید؟
عزیمت من به فرانسه زمانی قطعی شد که وزارت کشور اعلام کرد که از آغاز سال تحصیلی در ماه سپتامبر، آموزش اندیشۀ اسلامی به زبان عربی جایگزینِ کلاسهای فلسفه میشود. من معلم فلسفه بودم. برای چنین تغییری آماده نبودم. کشور را ترک کردم و پایاننامۀ خود را در رشتۀ فلسفه در پاریس به پایان رساندم. در همان زمان ناشرانی را پیدا کردم که اولین آثارم (رمان، شعر) را منتشر کردند. برای من یک تجربۀ تبعید بود، حتی اگر میخواستم سالی یک بار به مراکش برگردم تا پدر و مادرم را ببینم؛ هر بار که برمیگشتم، میترسیدم پاسپورتم را از من بگیرند. اما برایم غیرقابل تصور بود که به دیدار پدر و مادرم نروم. برای تأمین مخارج زندگیام، چندین شغل کوچک و عجیب و غریب اینجا و آنجا داشتم.
رمان «شب قدر» در سال ۱۹۸۷ جایزۀ گنکور را برای شما به ارمغان آورد و شما نخستین نویسندهای از آفریقای شمالی بودید که این جایزه را دریافت کرد. این جایزه چه اهمیتی برای شما داشت؟
جایزه گنکور، اهمیت نمادین زیادی داشت. جایزهای که برای نخستین بار به نویسندهای فرانسوی زبان که فرانسوی نبود اعطا شد. سال ۱۹۹۱ بود که تابعیت فرانسوی را به دست آوردم. همچنین این جایزه برای مراکش که افتخار خود را به داشتن یک شهروند برجستۀ کشورش آشکارا ابراز میکرد حائز اهمیت بود. برای من مهم بود، چون با توجه به ترجمۀ آن به ۴۷ زبان، دهها سفر به دور دنیا داشتم.
سبک یا نگاهتان تغییری کرد؟
در مورد نوشتههایم، باید بگویم که هیچ چیز تغییر نکرده. من همانطور، سختگیر و دقیق هستم.
بسیاری از رمانهای شما، مانند «فرزند خاک» و «انگورهای ناامیدی»، به تمهایی چون نژادپرستی، نابرابری جنسیتی و سرکوب حکومتی میپردازند. چرا این مضامین برایتان مهم هستند؟
موضوعات من همیشه تحتتأثیر واقعیتهایی بوده است که مرا آزار میدهد: وضعیت زنان، نژادپرستی، مهاجرت و شرایط بد زندگی مهاجران، مبارزه برای آزادی فلسطین و غیره.همانطور که آراگون گفته: «من فقط برای پر کردن وقتم نمینویسم». من مینویسم چون معتقدم ادبیات هدفی دارد و من شهروندی هستم که به پیشرفت و تحولات جهان اهمیت میدهم. کتابهای آموزشی من (در مورد نژادپرستی، اسلام، تروریسم، فلسفه یا درختان) به اندازه رمانهای من در مورد اختلافات زناشویی (شادی زناشویی، ازدواج لذتبخش، فساد در کازابلانکا و غیره) مهم هستند.
عربی، زبان اول شماست اما به زبان فرانسوی مینویسید. چالشها و امتیازهای دوزبانگی و نوشتن به زبانی که زبان مادریتان نیست چیست؟
دوزبانگی شیوۀ ارتباطی ترجیحی من است. من با خوشحالی به هر دو زبان صحبت میکنم. به فرانسوی مینویسم. با این حال عربی به من نزدیک است. این زبان به شیوهای ظریف در نوشتن من به زبان فرانسوی تاثیر میگذارد. غنی و سرشار از دو زبان، دو فرهنگ و دو تمدن. من راضی هستم.
و بسیاری از آثار شما از جمله «تأدیب» تحتتأثیر تجربیات شخصیتان خلق شدهاند.
بیشتر رماننویسان برای نوشتن از زندگی و جامعۀ خود الهام میگیرند. فیلیپ راث پیوسته در مورد تجربیات زندگی خود مینوشت. کافکا هم همینطور. با این حال، علاوه بر آن، آنها نبوغِ خلقِ جهانی دیگر را هم داشتند. آنها فقط زندگی خود را بازتولید نمیکردند! ما تخیل خودمان را پرورش میدهیم، به دنبالِ خلق روایتهای بدیعی هستیم که خواننده را مجذوب خود کند، حتی اگر ریشه در تاریخچۀ شخصی ما داشته باشد.در «تأدیب» که یک روایت است در قالب رمان؛ من تجربیاتم را با جزئیات و بر اساس حقیقت به اشتراک گذاشتم. بحثِ این کتاب فرق میکند.
تا چه اندازه با ادبیات، فرهنگ و سینمای ایران آشنا هستید؟
من سینمای ایران را تحسین میکنم، به خصوص آثاری که در اروپا نمایش داده میشوند. ادعا نمیکنم که همه چیز را در مورد سینمای ایران میدانم اما همیشه به این سینما که بدیع، اصیل، هوشمندانه و مهم است علاقه زیادی داشتهام.
به نظرتان ادبیات میتواند بر تغییرات اجتماعی اثرگذار باشد؟
هیچ کتابی قدرت تغییر یک ملت یا جامعه را ندارد.با این حال، کتابهای متعدد، فیلمهای متنوع، نمایشنامهها و تئاترها، اساساً هنر برای دگرگونی یک جامعه و نحوۀ نگاه یک جامعه به خود ضروری است. و همین دلیلی است که رژیمهای مستبدی مانند رژیمهای ایران یا سوریه را آشفته میکند. در مراکش، هیچ یک از کتابهای من سانسور نشده است. همۀ آنها به عربی ترجمه شدهاند (و به طور غیرقانونی در سوریه و لبنان کپی شدهاند.)
و نویسندگان یا متفکرانی که الهامبخش آثار شما بودهاند؟
کسانی که بیشترین تأثیر را بر روی نوشتن بر من گذاشتند، فیلمسازانی چون فریتز لانگ، لوئیس بونوئل، اورسن ولز، هیچکاک، مارسل کارنه، اوزو و غیره بودند. پس از فیلمسازان، نویسندگانی چون ژان ژنه، سلین، شاعران مقاومت فرانسه (الوار، آراگون و غیره) روی من تاثیرگذار بودند. اما عمیقترین الهامات، نشأت گرفته از زندگی، دوستی و عشق است.
اگر حق انتخاب داشتید که یک فنجان قهوه با هر نویسنده، متفکر یا شاعری بنوشید انتخابتان چه کسی بود؟
دوست دارم با سقراط یا اسپینوزا قهوه بنوشم. سؤالات زیادی دارم که ازشان بپرسم!
با مرور حرفه پربارتان، دوست دارید چه تأثیر ماندگاری در قلمرو ادبیات از خودتان به جا بگذارید؟
من هیچ توهمی ندارم. نویسندگان، پس از مرگ، بر خلاف موسیقیدانها یا ستارگان سینما، فراموش میشوند. فکر میکنم یک یا دو کتابم، به لطف تدریس در مدارس ماندگار میشوند.
آذر ۱۴۰۳