«اسم» نوشتۀ ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر، نمایشنامهای ساده و در عین حال سرگرمکننده است که ساختارهای خانواده، قراردادها و انتظارات اجتماعی و پیچیدگیهای هویت مدرن را بررسی میکند. این نمایشنامۀ مفرح که ابتدا در سال ۲۰۱۰در پاریس به نمایش درآمد، به خاطر دیالوگهای هوشمندانه، شخصیتهایی آشنا و همدلیبرانگیز و مضامین قابلتأملش مورد تمجید و تحسین منتقدان قرار گرفت.
الکساندر دولاپتولیر، فیلمنامهنویس و کارگردانِ فرانسوی، در پروژههای مختلفی در تئاتر و سینما و تلویزیون فعالیت داشته است. آثار او اغلب پیرامون روابط انسانی در ژانرهای درام و کمدی است. ماتیو دولاپورت نیز فیلمنامهنویس و کارگردان سینما و تئاتر فرانسه است که اغلب در پروژههای مختلف با الکساندر دولاپتولیر همکاری میکند. آثار دولاپورت معمولاً به پیچیدگیهای تعاملات انسانی و مسائل اجتماعی میپردازند. همکاری مشترک آنها در ساخت فیلم «اسم» (2012) که بر اساس نمایشنامۀ موفق آنها به همین نام ساخته شد، باعث شهرت بیشتر آنها شد و عنوانِ سومین فیلم پرفروش فرانسه در آن سال را کسب کرد و همچنین در پنج رشته، نامزد دریافت جایزۀ سزار شد و دو جایزۀ بهترین بازیگر زن و مرد نقشهای مکمل را برای بازیگرانش به ارمغان آورد. این فیلم که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، نشان دهندۀ توانایی دولاپتولیر و دولاپورت در ترکیب پختۀ طنز و درام بود. این دو در پروژههای دیگری از جمله سریالهای تلویزیونی و اقتباسی نیز با هم همکاریهای موفقی داشتهاند.
خط اصلی نمایشنامۀ «اسم» در مورد یک مهمانی شام به ظاهر ساده است که وقتی یک سؤال بیاهمیت یعنی «بر روی فرزند یکی از شخصیتها که به زودی به دنیا میآید چه نامی بگذاریم؟» مطرح میشود، به هرج و مرج و آشوب منتهی میشود. این سوال، جرقۀ زنجیرهای از افشاگریها، مشاجرهها و کینههای قدیمی و پنهان در میان جمعی از دوستان و اعضای خانواده که پشت میز دور هم جمع شدهاند، را میزند. این نمایشنامه به تمهایی چون هویت، روابط و اهمیتِ نامها میپردازد و در عین حال فضای شوخ و جذاب خود را نیز حفظ میکند.
از ویژگیهای برجستۀ نمایشنامۀ «اسم»، دیالوگهای هوشمندانه و ضربتی آن است. خالقان «اسم» با مهارت، طنز را با لحظات تلخ در هم میآمیزند و لبخند و تفکر را توامان میآفرینند. گفتگوهای میان شخصیتها برای خوانندگان آشنا است و از این رو به خواننده این مجال را میدهد تا با تجربیات و احساسات آنها درگیر شود.
در بخشی از «اسم» میخوانیم:
آنا: چی شده؟
ونسان: دوستان انگار اسم پسرمون رو نپسندیدند.
آنا: مگه بهشون گفتی؟
پیر: نتونست جلو خودش رو بگیره. زیادی بهش افتخار میکرد.
آنا: آهان….خب خوشتون اومد.
ونسان: نه آنا. خوششون نیومد.
کلود: یعنی همهمون غافلگیر شدیم.
الیزابت: آره اینه، غافلگیر شدیم.
پیر: من نه. ببخشیدا آنا. من بهتره بگم بدم اومد تا غافلگیر شدم.
آنا: متأسفم. فکر کردیم که یادآوریش خوشحالتون میکنه.
پیر: یادآوری؟ دقیقا از یادآوریش بدمون اومد. دقیقا یادآوری.
«اسم»، کارکترهای متنوعی دارد که هر کدام ویژگیهای شخصیتی، آسیبپذیریها و انگیزههای خاص خود را دارند. این نوع شخصیت پردازی به خط داستانی، غنا میبخشد و به خواننده این مجال را میدهد تا با شخصیتها همدلی کند. ارتباطات بینفردی، زوایای پیچیدۀ دوستیها و روابط خانوادگی، با تسلط پرداخت میشوند. «اسم»، فراتر از قالب کمدی خود، به تمهای عمیقتری چون هویت، تنهایی و فشارهای اجتماعی در زندگی مدرن امروز میپردازد. نمایشنامه، اساساً در یک لوکیشن – یک اتاق غذاخوری – میگذرد که اگرچه در خدمتِ ماهیت صمیمانه داستان است، اما تنوع بصری و موضوعی را محدود میکند. ممکن است از دید بعضی خوانندگان/ تماشاگران، مکان محدود، نقطهضعف درام باشد چون ممکن است در طول خوانش/ تماشا، احساس کسالت و تکرار کنند. در حالی که دیالوگها تند و جذاب است، لحظاتی وجود دارد که ریتم نمایش از بین میرود به خصوص در پردۀ دوم. بعضی از صحنهها بیجهت و بیشتر از حد ضرورت کشدار شدهاند و به طور بالقوه تأثیر کلی روایت را کم میکنند. «اسم» عمیقاً ریشه در فرهنگ فرانسوی دارد، با ارجاعات و طنزی که منعکسکنندۀ هنجارها و ارزشهای اجتماعی خاص فرانسه است. اگرچه این ویژگی به غنای اثر میافزاید، ممکن است برای خوانندگان غیرفرانسوی که این تفاوتهای ظریف را به طور کامل درک نمیکنند، چالشهایی ایجاد کند.
ماتیو دولاپورت در مصاحبهای، دربارۀ چگونگی شکلگیری ایدۀ نمایشنامه و تمهای آن چنین گفت:
«در آن زمان، حدود پانزدهسالی میشد که از آشنایی من و الکساندر دولاپتولیرمیگذشت و اساساً به عنوان فیلمنامهنویس سینما با هم همکاری کرده بودیم، همکاریای که البته گاهی اوقات با چالشهایی همراه بود. ما مهارتهایمان را از طریق پروژههای استودیویی به دست آوردیم اما پیش میآد که گاهیاوقات از نتایج کار ناامید میشدیم. احساس میکردیم دیگر لذت نمیبریم. بدون اینکه لحظهای موفقیت کار را پیشبینی کنیم، فکر کردیم که نوشتن یک نمایشنامه، راه فوقالعادهای برای احیای دوباره خودمان است. ساختنِ فیلمهایی که از آنها لذت نمیبری، کار چالشبرانگیزی است، اما با تئاتر، لذت دیالوگ را دوباره کشف کردیم. ما برای ساختِ پروژهمان یک ایدۀ قوی داشتیم. این ایده از این قرار بود که انتخابِ بحثبرانگیز نام برای یک کودکی که در راه است، میتواند بستری برای ایجاد درگیریها، تنشها و افشای حقایق در میان گروهی از دوستان باشد. راهی برای کشف روابط و ساختارها و پیوندهای خانوادگی(در این مورد شبکهای از دوستان)، نقشهای هر فرد، روابط درونی نابسامانی که منجر به آشکار شدن اختلافات قدیمی، احساسات ناگفته و رازهای پنهان میشود. نام کودک در نهایت فقط یک مقدمه برای تنشهای جدیای است که بعدتر با پیش رفتن در روایتِ نمایشنامه، آشکار میشود. شبیه یک دورهمی خانوادگی است که مکالمات دائم تغییر مسیر میدهند. خانوادۀ هر دوی ما بسیار درگیر سیاست هستند برای همین این قبیل مشاجرات و بحثها خیلی عادی است. در یک مشاجره، تنشها تشدید میشوند، بعد فروکش میکنند، تا حدودی خفیف میشوند… هدف ما این بود که احساسات مختلف را بررسی کنیم و به مخاطبی که شاهد این روایت در مورد نام است، اجازه دهیم تا پس از آرام شدن شرایط پس از سی دقیقه، در مورد آنچه اتفاق افتاده فکر کند.»
در مجموع خواندن نمایشنامۀ «اسم» تجربۀ شیرینی است و تأملی لذتبخش در باب ذهن و زندگی پیچیدۀ انسان امروز.
«اسم» با ترجمۀ شهلا حائری توسط نشر قطره منتشر شده است.