اولگا ایوانوونا پرئوبراژنسکایا یکی از اولین کارگردانان زن در تاریخ سینما و اولین کارگردان زن در شوروی بود. او در ۲۴ ژوئیه ۱۸۸۱ در مسکو به دنیا آمد و در ۳۰ اکتبر ۱۹۷۱ درگذشت. پرئوبراژنسکایا کار خود را به عنوان بازیگر آغاز کرد و سپس به کارگردانی روی آورد. او به خاطر فیلمهایش مانند: “خانم دهقان (۱۹۱۶)”، “مالک زمین (۱۹۲۳)”، “کاشتانکا (۱۹۲۶)”، “زنان ریازان” (۱۹۲۷)، “دُن آرام (۱۹۳۰)” و “استپان رازین (۱۹۳۹)” شناخته میشود.
پرئوبراژنسکایا در مدرسه هنرهای نمایشی مسکو تحصیل کرد و از سال ۱۹۰۵ در تئاترهای مختلفی در روسیه فعالیت داشت. او در سال ۱۹۱۳ با بازی در فیلم “کلیدهای خوشبختی” به کارگردانی ولادیمیر گاردین و یاکوف پروتازانوف وارد دنیای سینما شد.
پرئوبراژنسکایا به عنوان یک کارگردان زن در دورهای که زنان به ندرت در پشت دوربین قرار میگرفتند، با چالشهای زیادی روبرو بود. اولین فیلم او به نام “دختر دهقان” در سال ۱۹۱۶ منتشر شد و با استقبال خوبی مواجه گشت، اما به دلیل جنسیت او، نامش اغلب با پسوند مردانه نوشته میشد یا به دیگران نسبت داده میشد.
فیلمهای پرئوبراژنسکایا اغلب حول موضوعات اجتماعی و زندگی روزمره مردم عادی جریان داشت و با همکاری ایوان پراووف، فیلمهایی ساخت که به بررسی زندگی و مشکلات زنان و دهقانان میپرداختند. “زنان ریازان” یکی از برجستهترین آثار اوست که به زندگی زنان در یک روستای روسی میپردازد و به خاطر نمایش واقعگرایانه و انسانیاش مورد تحسین قرار گرفت. یک اثر شاخص در سبک رئالیسمسوسیالیستی که تماما دارای شاخصههای مکتبی و هنری در چهارچوب قواعد ساختاری سبک *ناتورالیسم بصری* در بدنه سینمای پرولتاریایی اتحاد جماهیر شوروی تئوریزه گشت. پرئوبراژنسکایا در کنار یوری شیلیابوشکی و آبرام روم در همان سینمای صامت دههی ۱۹۲۰ که دوران بلوغ و شکوه و نبوغ فرمی و تکنیکی سینمای روسیه به حساب میآید، جریان کوچکی با فیلمهای صامتشان در بدنه سینمایی شوروی ایجاد کردند که موسوم به سینمای ناتورالیستی روسیه و تاریخ سینما است. در همبن راستا پس پرئوبراژنسکایا هم همچون سینماگران هم نسل خویش، یک کارگردان مولفِ فرمالیست روسی اما خارج از طیف جنبش مونتاژیها شمرده میشود. به همین مثابه میتوان پارامترهای ساختارگرایی و فرمال سینمای وی را اینگونه طبقهبندی مدون کرد:
عناصر فرمالیستی در سینمای پرئوبراژنسکایا:
روایت و ساختار داستانی: پرئوبراژنسکایا در فیلمهایش از ساختارهای روایی ساده و قابل فهم استفاده میکرد. او به جای تمرکز بر پیچیدگیهای داستانی، به نمایش زندگی روزمره و مشکلات اجتماعی مردم عادی میپرداخت. این رویکرد به او اجازه میداد تا به شکلی واقعگرایانه و انسانی داستانهایش را روایت کند.
تصویرسازی و قاببندی: یکی از ویژگیهای برجسته فیلمهای پرئوبراژنسکایا، استفاده از قاببندیهای دقیق و متفکرانه است. او با استفاده از ترکیببندیهای متقارن و قابهای ثابت، به ایجاد حس ثبات و آرامش در صحنههایش کمک میکرد. این تکنیکها به ویژه در فیلم “زنان ریازان” و “دن آرام” به خوبی مشهود است.
نورپردازی و استفاده از سایهها: پرئوبراژنسکایا از نورپردازی طبیعی و استفاده از سایهها برای ایجاد عمق و بُعد در تصاویرش بهره میبرد. این تکنیکها به او کمک میکرد تا حس واقعگرایی و نزدیکی به زندگی روزمره را در فیلمهایش تقویت کند.
بازیگری و هدایت بازیگران: به عنوان یک بازیگر سابق، پرئوبراژنسکایا توانایی بالایی در هدایت بازیگران داشت. او به بازیگرانش اجازه میداد تا به شکلی طبیعی و بدون اغراق بازی کنند، که این امر به واقعگرایی و صداقت در فیلمهایش کمک میکرد.
پرئوبراژنسکایا با استفاده از تکنیکهای فرمالیستی و تمرکز بر واقعگرایی، تأثیر زیادی بر سینمای شوروی و نسلهای بعدی فیلمسازان داشت. او با وجود چالشهای فراوان، توانست جایگاه خود را در دنیای سینما تثبیت کند و آثارش به طرز مستقیم و غیرمستقیم در سیالیت فرم و محتوا و مضامین و کارکرد پارامترهای سبکی و مکتبی روی فیلمسازانی همچون: داوژنکو، برادران واسیلیف، پتروف، گراسیموف، سامسونوف، شاختارنظروف، کیمیاگروف، میخائیل روم، نینا آگادژانووا، لاریسا شپیتکو و آندری تارکوفسکی تاثیر نامحدود و بسیار عمیق از خود بر جای گذاشت.
فیلمهای اولگا پرئوبراژنسکایا، به عنوان اولین کارگردانان زن مارکسیست تاریخ سینما برای رویکردهای ایدئولوگ در بدنه سینمای اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به مثابهی تاریخ سینمای روسیه دارای محتوای ایدئولوژیک کمونیستی بودند که با توجه به زمان و مکان فعالیت او، امری طبیعی به نظر میرسد. در اینجا به بررسی برخی از این عناصر ایدئولوژیک در آثار او میپردازیم:
تأکید بر زندگی و مشکلات طبقات پایین
پرئوبراژنسکایا در فیلمهایش به طور مکرر به زندگی و مشکلات طبقات فرودست و دهقانی و کارگری جامعه میپرداخت. این رویکرد با ایدئولوژی کمونیستی که بر برابری اجتماعی و حمایت از طبقات کارگر تأکید دارد، همخوانی دارد. فیلم “زنان ریازان” (۱۹۲۷) نمونهای بارز از این رویکرد است که به زندگی زنان در یک روستای روسی و مشکلات آنها میپردازد که بازتاپ دهندهی اخلاق سنتی و سرکوبگرانهی فئودال و بردگی کشاورزان و پایمال شدن حقوق اولیه و انسانی زنان در چنین طبقات زحمتکش و فرودست میباشد. به بیانی تم و مضمون فیلمهای پرئوبراژنسکایا که اکثرشان با محوریت کلیدی یک پرسوناژ زن همراه است، میتوان اولین نمونهی کارکتر هنری فمینیستِ مارکسیستی و اومانیسمِ سوسیالیستی در عالم سینما طبقهبندی کرد. یعنی دقیقا تمام آن مفاهیم و مبانی فلسفی و اجتماعی که لنین و پلخانف و تروتسکی و رزا لوکزامبورگ و مایاکوفسکی در ابتدای قرن بیستم در لوای برابریطلبی زن/مرد و حقوق یکسان جنسیتی در نبرد طبقاتی آرمانِ انسانگرایی(اومانیسم) و علم دیالکتیکماتریالیستی جامعه مدنی محور تئوریزه کرده بودند که پرئوبراژنسکایا به عنوان اولین نسل زنان فیلمساز تاریخ چنین مفاهیمی را در. استای هتر نمایشی و بصری سینما به تصویر متحرک ثبت کردند. روایت ساده با داستانهای اقتباسی و ادبی که آمیخته شده در فضای رئالیسم محض هستند با لحنی غمزده و ناتورالیستی، میزانسنهای پرئوبراژنسکایا را با آن زنان زحمتکش و سختکوش قصههایش که بسان پارههای آهن در قلب روستاها و نوانخانهها و معادن و فاحشهخانهها و ادارهجات استخدام کلفت کماکان درگیر تبعبض جنسیتی و سرکوب زنانگی و سنتهای مردسالارانه و پدرسالارانهی اختهکن به نمایش در میآیند، شاید ظاهری تراژیک به اکثر آثار این فیلمساز بزرگ و دورانساز بدهد اما در فرم و چاشنی زبان آیکونیک و تمثیلی، نتیجه ثمربخش خود را بر خیل عظیم مخاطبان میگذارد.
نمایش همبستگی و همکاری جمعی
یکی دیگر از عناصر ایدئولوژیک کمونیستی در فیلمهای پرئوبراژنسکایا، تأکید بر همبستگی و همکاری جمعی است. در فیلمهای او، شخصیتها اغلب به جای فردگرایی، به تودهگرایی و همکاری و حمایت از یکدیگر و میل عصیانگرانهی خلق و تودههای برآمده از طبقات زحمتکش و فرودست فائق میآیند. این موضوع در فیلم “دن آرام” و “کاشتانکا” و “خانم دهقان” به خوبی مشهود است.
نقد نظامهای طبقاتی و سرمایهداری
پرئوبراژنسکایا در برخی از فیلمهایش به نقد نظامهای طبقاتی و سرمایهداری میپردازد. این نقدها با ایدئولوژی کمونیستی و آرمانخواهی اتوپیایی سوسیالیسم که به دنبال حذف طبقات اجتماعی و ایجاد جامعهای برابر از پس نبرد طبقاتی و اقتصادی است، همخوانی دارد. فیلم “خانم دهقان” و “مالک زمین” و اثر ناطق او “استپان رازین” (که یکی از فیلمهای محبوب استالین در ۱۹۳۹ بود تا جایی که شخص رفیق استالین برای ستایش این فیلم دست به قلم برد و نقدی ستایشگرایانه و بلند راجبش در روزنامه رسمی حزب کمونیست شوروی؛ پراودا به تاریخ ۱۹۳۹ نوشت) نمونهای از این دست آثار دراماتیک و پر مغز و عالی اوست که به مشکلات و نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی در یک جامعه فئودال و بورژوایی همچون دوران روسیه تزاری به خوبی به پاتولوژی ساختاری و مضمونی و محتوایی میپردازد.
پس فیلمهای اولگا پرئوبراژنسکایا با توجه به زمان و مکان فعالیت او و همچنین عقاید مارکسیستی فردیت وی که قرابت منسجم و منتظمی با انقلاب بلشویکی و رهاورد اتوپیایی کمونیستی داشت، آثارش را دارای محتوای ایدئولوژیک پرولتاریایی و انقلابی میکرد که به بررسی زندگی و مشکلات طبقات فرودست و زحمتکشان و کارگران و دهقانان، با تأکید بر امر همبستگی و همکاری جمعی به یک پیوست آنتولوژیک استعلایی در قوام هنر مارکسیستی نایل میگشت. نقد نظامهای طبقاتی و سرمایهداری و زورگویی کاستهای ارباب-رعیتی عصر فئودال جامعه سنتی روسیه، در کنار پدرسالاری سرکوبگر زنانگی و آزادی حقوق برابر زن/مرد با استفاده از نمادها و تمثیلهای نمایشی در کلیت به یک قاب مدون تصویری برای فرم سینمای دادگر و انقلابی رهنمود میساخت. این عناصر ایدئولوژیک به فیلمهای او عمق و معنا میبخشیدند و آنها را به عنوان آثار مهمی در تاریخ سینمای شوروی تبدیل کردند.
در دوران پایانی زندگی هنری و سینمایی اولگا پرئوبراژنسکایا، او همچنان به فعالیتهای سینمایی خود ادامه داد، هرچند که تعداد فیلمهایش کاهش یافت. در این دوره، او بیشتر به تدریس و آموزش نسلهای جدید فیلمسازان پرداخت و تأثیرات عمیقی بر سینمای شوروی گذاشت.
پرئوبراژنسکایا در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ همچنان به کارگردانی فیلمهایش ادامه داد. یکی از آخرین فیلمهای او “پسری از تایگا(۱۹۴۱)” بود که با همکاری ایوان پراووف کارگردانی شد. این فیلم به بررسی زندگی و مشکلات مردم در مناطق دورافتاده روسیه میپرداخت و با استفاده از تکنیکهای مونتاژ و واقعگرایی، پیامهای اجتماعی و ایدئولوژیک خود را به مخاطبان منتقل میکرد و طبق دوران بشدت امنیتی استالینیسم و سایه مخوف دکترین آندری ژدانوف، پرئوبراژنسکایا هم همچون سایر فیلمسازان شوروی در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ مجبور به رعایت مقررات سیستماتیک و ایدئولوژیکِ بسته بود. با این حال در دوران پایانی زندگی هنریاش، پرئوبراژنسکایا به تدریس در مدرسه بازیگری VGIK (مؤسسه سینمایی دولتی همهروسیه) پرداخت. او از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۶۸ در این مؤسسه تدریس کرد و به تربیت نسلهای جدیدی از بازیگران و فیلمسازان کمک نمود. تأثیرات او بر دانشجویانش و سینمای شوروی همچنان محسوس است و بسیاری از فیلمسازان برجسته شوروی از آموزشها و تجربیات او بهره بردند.
پرئوبراژنسکایا به عنوان یکی از اولین کارگردانان زن در تاریخ سینما و اولین کارگردان زن در روسیه، تأثیرات عمیقی بر سینمای شوروی و جهانی داشت. او با استفاده از تکنیکهای فرمالیستی و ناتورالیستی، توانست فیلمهایی بسازد که به شکلی واقعگرایانه و انسانی به بررسی زندگی و مشکلات مردم عادی بپردازند. آثار او همچنان مورد توجه و تحلیل قرار میگیرند و به عنوان نمونههایی برجسته از سینمای شوروی شناخته میشوند.
اولگا ایوانوونا پرئوبراژنسکایا در ۳۰ اکتبر ۱۹۷۱ در مسکو درگذشت. او با وجود چالشهای فراوان، توانست جایگاه خود را در دنیای سینما تثبیت کند و به عنوان یکی از پیشگامان سینمای شوروی و یکی از اولین کارگردانان فمنیست و مارکسیستِ زن در تاریخ سینما شناخته شود.
مطالب پیشین: