ترجمۀ پرویز جاهد
«گروهبان روتلج»، «مردی که لیبرتی والانس را کشت»، «آخرین هورا»، «سواره نظام»، «جویندگان»، «دختری با روبان زرد»، «کاروانسالار»، «سه پدرخوانده»، «فورت آپاچی»، « کلمنتاین عزیزم» و «دلیجان».
این وسترنها از جان فورد، و شاید تعداد کمی دیگر، اخیراً در مونیخ نمایش داده شدند. فقط برای یک یا دو روز، و اغلب فقط در سانسهای آخر شب. در نسخههای بیکیفیت، اغلب با دوبله های افتضاح که به خودی خود دردناک است، اما سختتر از آن تحمل تماشاگران بیحوصلهای است که از دیدن این فیلمها سخت برآشفته و آزردهاند و عمیقا نشان میدهند آینده متعلق به بدترین فیلمهای درجه سه است، به تصاویری که دید شما را مختل کرده و اصواتی که گوشتان را میآزارد.
چه فیلمهایی باقی ماندهاند که هنوز ارزش تماشا داشته باشند؟ بهجز چند استثنا؟ فیلم دیدن به عمل دلتنگ کنندهای تبدیل شده است: دلتنگی برای رفاقت، مهربانی، دقت، جدیت، صلح و انساندوستیِ فیلمهای جان فورد؛ دلتنگی برای آن چهرههایی که هرگز تصنعی نیستند؛ آن چشم اندازهایی که فقط پسزمینه نیستند؛ آن داستانهایی که حتی وقتی خندهدارند، احمقانه نیستند؛ آن بازیگرانی که همیشه نسخههایی متفاوت از خودشان را بازی میکنند. دلم برای جان وینِ زمخت و خشن، هنری فوندای تکیده و جدی، کانستنس تاورزِ درستکار، ویرا مایلزِ خجالتی، جان کوالنِ متواضع، ویکتور مکلاگلنِ ایرلندی، جین دارولِ معصوم، راسل سیمپسونِ کهنهکارو آفتابسوخته، هری کری جونیورِ بچه صورت تنگ شده است. کومانچیهایی که در «جویندگان» بازی کردند این نامها را داشتند: لونا سفری، بیلی زرده، باب منی مولز، اکزکتلی سونی بتسویی، فدر هت جونیور، هری اسب سیاه، پرسی شهاب سنگ، جک تین هورن، سان قاطرچی، پیت چشم خاکستری، بگیشی چپق کش و اسمایل بره سفید.
جان فورد دیگر فیلم نمیسازد. فیلمهای جدید آمریکایی بیروحاند، مانند ماشینهای پینبال فلزی جدید شیکاگو که بیهوده تلاش میکنید لذت پینبال را در آنها دوباره بیابید. موسیقی آمریکایی بیشازپیش جایگزین حسی شده که فیلمها از دست دادهاند: ترکیب بلوز، راک و موسیقی کانتری چیزی خلق کرده که دیگر تنها با گوشها قابل تجربه نیست، بلکه دیداری است و اشکالی خیالی در فضا و زمان میسازد. این موسیقی، بیش از هر چیز، موسیقی غرب آمریکاست، که هدف آن موضوع فیلمهای جان فورد است و هدف دوم آن موضوع موسیقیای است که بین نشویل و سواحل غربی ایالات متحده توسعه یافته است، بیشتر از ساحل شرقی «اروپایی». همینطور سانفرانسیسکو و لسآنجلس که زادگاه سینمای آمریکا بودند. در این میان، سینما (موشن پیکچرز) به معرف موسیقی تبدیل شده است.
در فیلم «ایزی رایدر»، تصاویر فیلم زائد به نظر میرسند زیرا که آنها فقط موسیقی را تصویر میکنند، نه برعکس. آنها صرفاً بقایای حسی بصریاند که بسیار بیشتر در موسیقی جاریاند تا در تصاویر، که چیزی جز سایههای سرد و خستهی فیلمهایی نیستند که میتوانستند زیبایی، نوستالژی یا گیرایی خود را حفظ کنند. ترانۀ «برای خشونت زاده شدند» (Born to Be Wild) از استپنولف یا «برای تعقیب زاده نشدند» (Wasn’t Born to Follow) از گروه «بردز»، فیلمهایی واقعی دربارۀ جستجوی آمریکاست نه تصاویر پیتر فوندا.
قدم زدن در خیابانهای شهر عادتم بود
اینک مدتی است سرگردان ام
هرگز رنگ خوشبختی را ندیدم
تا اینکه به حومه شهر پناه بردم
اکنون آرام و بیصدا دنبالم بیایید
من سوار بر موتورسیکلت میرانم
دور از دود و هیاهوی راهبندانها
جایی که همه خوکها دُم دارند.
آه، بیشههای تاریکِ عزیز من،
بیشهی تاریکِ شیرین من،
عشق واقعی من،
من راهی بیشهی تاریک ام.
(ترانۀ «بیشه تاریک»(Shady Grove) از گروه «کوئیکسیلور مسنجر سرویس»)

اینها تصاویری از احساسات اند که بهندرت در سینما پیدا میکنید، نه خیلی محو و نه سانتیمانتال، بلکه با گیرایی، وضوح و تاثیری مطمئن. آلبوم دوگانهی «مردۀ زنده» (Live Dead) از گروه «گریتفول دِد»، احتمالاً مشخصترین و زیباترین آلبوم زندهی یک گروه ساحل غربی است. حرکات و تصاویر آهسته، آرام، پرحس و ملانکولیک. نماهایی باز از کالیفرنیا، رنگی و سینمااسکوپ.
«نگاهی به گذشته» از بهترینهای بوفالو اسپرینگفیلد (Buffalo Springfield)، «3614 بزرگراه جکسون» از «شِر».
«هدایت معنوی» از سانی بونو. (حتما ترانه دوصدایی «The Beat Goes On» از سانی و شِر را به یاد دارید که در ۱۹۶۵ خواندند؟) یا «غزل ایزی رایدر» (Ballad of Easy Rider) از گروه «بِردز»:
اگر خیابانهای شهر را دیده باشی
دیگر آنها را سبز نخواهی دید
ای کاش می دانستم کجا خواهیم رفت
احساس می کنم افکارمان پاکتر شدهاند.
آه، ای بیشهی تاریک…
بهترین آلبوم «رولینگ استونز»، تنها آلبوم آمریکاییشان است: «زندهتر از همیشه خواهی بود» (Live Than You’ll Ever Be). عنوان آلبوم بهاندازهی موسیقیِ آن عالی است، نسخهای غیررسمی از قطعاتی از تور آمریکایی سال گذشتهی استونز. هرگز آنها را چنین زنده، پرقدرت، آهنین ومهاجم در آلبومی نشنیدهاید. میک جَگِر هر از گاهی میگوید: «خُب، بیایید، بهآرامی پیش میرویم.»
هرگز چنین سولوهای طولانی از گیتار کیث ریچارد نشنیدهاید. آهنگهایی مثل: «کارول»(Carol)، ««جیم شلتر»Gimme Shelter»، «همدردی با شیطان» «Sympathy For The Devil»، «I’m Free»«من آزادم»، «با من زندگی کن»«Live With Me»، «عشق بیحاصل»«Love In Vain»، «گشت شبانه» «Midnight Rambler»، «ملکه کوچک» «Little Queenie»، «Honky Tonk Woman، «زن غر غرو»، و «جنگجوی خیابان» «Street Fighting Man». با کمی شانس حتی میتوانید این آلبوم را در آلمان پیدا کنید، همانطور که آلبوم افسانهای Great White Wonder باب دیلن را که شامل سیزده آهنگ از دورهی جان وسلی هاردینگ است و کلمبیا هرگز آنها را منتشر نکرده است، از جمله: «اشکهای خشم» «Tears Of Rage»، «Mighty Quinn»، «I Shall Be Released» و «Wheels On Fire». «من باید آزاد شوم، کوئین» و چرخها روی آتش.
هیچ آرشیو از فیلمهای جان فورد وجود ندارد، اما کسی باید آنها را جمع آوری کند.
می ۱۹۷۰
(از مجله فیلم کریتیک)