بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
خیام
در یکی از محلههای شلوغ توکیو، در زیرزمینی، کافهای ویژه میتواند مشتریاناش را تحت شرایطی خاص، به سفر در زمان ببرد. در این سفر هیچ تغییری در وقایع گذشته نمیتوان ایجاد کرد و فقط تا سرد شدن یک فنجان قهوه فرصت برای بازگشت به زمان گذشته وجود دارد. اگر این قاعده نقض شود، عواقب آن ناگوار خواهد بود.
«پیش از آن که قهوه سرد شود» اثر توشیکازو کاواگوچی، یکی از پرفروشترین رمانهای ژاپن در دهۀ اخیر است که با داشتن رگههای فانتزی توانسته توجه خوانندگان زیادی را در سرتاسر جهان جلب کند و برنده جایزۀ ژاپنی بوک استور شود.
کاواگوچی در سال ۱۹۷۱ در اوزاکای ژاپن به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس، کارگردان و تهیهکنندۀ تئاتر است. رمان «پیش از آن که قهوه سرد شود»، اقتباسی از نمایشنامۀ «۱۱۰ تولید» نوشتۀ خود کاواگوچی است که جایزۀ بزرگ دهمین جشنوارۀ درام سوگینامی را از آن خود کرده است. تا امروز بیش از پانصد هزار نسخه از این رمان به فروش رفته و نامزد جایزۀ کتابفروشان ژاپن شده است.
کاواگوچی به شخصیتهایش فرصتی داده تا به گذشته بروند و فردی را که دوست دارند ملاقات کنند. این امکان برای خواننده فراهم شده است تا در دنیای ادبیات و در قالب رئالیسم جادویی، این موقعیت عجیب و محال را تجربه کند، البته در فرصتی محدودتر از زندگی و تنها به مدت نوشیدن یک فنجان قهوه، آن هم قبل از آنکه سرد شود. این امر خود کنایهای است به کوتاهی فرصتهای زندگی.
رمان «پیش از آن که قهوه سرد شود»، تمهایی چون حسرت، عشق، از دست دادن، خانواده و امید را واکاوی میکند. علیرغم ناتوانی مسافران در تغییر زمان حال، سفرهای آنها با درک عمیقتری نسبت به گذشته و آینده و بهبود شرایط همراه است. این رمان چندین روایت احساسی و تکاندهنده را به هم میآمیزد که هر کدام مضامین و تأثیرات ویژه خود را دارند. محدودیت زمانی مبنی بر نوشیدن قهوه پیش از آنکه سرد شود، وزنی احساسی به تجربیات آنها میافزاید و اهمیت زمان حال و احتمالات آینده را برجسته میکند.
موتیف برجسته در روایت رمان، تلاش برای حل احساسات و مواجهه با پشیمانیهای گذشته است. شخصیتها به گذشته سفر میکنند نه بهمنظور تغییر وقایع، بلکه برای حضور در گفتگوهای مهم، پرداختن به مسائل حلنشده و رسیدن به آرامش و صلح درونی.
«پیش از آن که قهوه سرد شود»، یک خودروی قدیمی فرانسوی، شاید یک سیتروئن یا یک پژو کلاسیک دهۀ ۱۹۸۰ را تداعی میکند. در ظاهر، این ماشین عالی به نظر میرسد، اما وقتی موتورش را روشن میکنید، در بهترین حالت، به سختی میتواند سرعت ثابت خود را حفظ کند و صداهای ناهنجاری از موتورش به گوش میرسد. تمی که کاواگوچی در بستر آن روایتش را پیش برده، به قدر کافی جذاب است و روایتهای ژاپنیاش هم زیبا به نظر میرسند. اما فراتر از این جذابیت سطحی، از منظر داستاننویسی، کل ماجرا نیاز به انسجام و بازنگری دارد. این واقعیت که مسافران زمان در کافه باید قوانین مشخصی را رعایت کنند، در بخش اول کتاب بهطور مکرر تکرار میشود و این قوانین آنقدر تکرار میشوند که شبیه مانترا میگردند.
قوانین مهمی که باید رعایت شوند از این قرار است:
قانون اول: در بازگشت به گذشته، فقط افرادی را میتوان ملاقات کرد که به این کافه آمدهاند.
قانون دوم: با بازگشت به گذشته، هر کاری انجام دهی، حال تغییری نمیکند.
قانون سوم: برای بازگشت به گذشته، باید روی آن صندلی خاص بنشینی و فقط بر روی همان صندلی. اگر سعی کنی به زور روی آن صندلی بنشینی، طلسم میشوی.
قانون چهارم: وقتی به گذشته میروی، باید روی صندلی بمانی و تکان نخوری. به عبارت دیگر، در زمان حضور در گذشته نمیتوانی به دستشویی بروی!
قانون پنجم: محدودیت زمانی وجود دارد و باید پیش از سرد شدن قهوه، از سفرت به گذشته کمال بهره را ببری.
بخشی از رمان «پیش از آن که قهوه سرد شود» را با هم میخوانیم:
«اوایل اوت بود و گرمای تابستان داشت اوج می گرفت. اما کوهتاکه قهوۀ داغ دوست داشت، حتی در تابستان، عاشق عطر قهوۀ تازهدم بود. آیسکافی را به این اندازه دوست نداشت. قهوۀ داغ برایش لذتبخشتر بود. ناگاره معمولا به روش سایفون قهوه درست میکرد. آب جوش را داخل محفظهای میریخت، بعد گرمش میکرد تا آبِ تبخیر شده از داخل یک قیف بالا بیاید و از دانههای آسیابشده درون قیف قهوه بگیرد. اما برای کوهتاکه و باقی مشتریهای دائم، با روش دمی چکهای قهوه دم میکرد. ناگاره برای کوهتاکه قهوۀ مخصوص آورد. کوهتاکه با دیدن قهوه، چشمهایش را بست و نفس عمیق کشید. برایش لحظۀ لذتبخشی بود. چون، به اصرار ناگاره، قهوه از دانۀ موکا با آن عطر متمایز درست میشد که قهوهخورها یا عاشقاند یا از آن متنفر. کسانی که مثل کوهتاکه عاشق این عطرند از آن سیر نمیشوند. در واقع، میتوان گفت که قهوه مشتریاش را انتخاب میکند. ناگاره از تماشای مشتریهایی که عطر آن را دوست داشتند لذت میبرد.»
توشیکازو کاواگوچی انگیزهاش از خلق «پیش از آن که قهوه سرد شود» و انتخاب این نام برای آن را چنین بیان کرد:
«قصد من این بود که این نوع واقعگرایی را در روایت بگنجانم تا خواننده را تشویق کنم درباره رفتار فعلیاش با توجه به محدودیتهایی که همیشه دارد و عدم امکان تغییر گذشته تأمل بیشتری کند.»
پیشینه کاواگوچی در هنرهای نمایشی بر سبک ادبی او تأثیر بسیاری گذاشته است. از آنجایی که این اثر نخست به شکل نمایشنامه نوشته شده، همین امر میتواند توضیحی باشد بر این که چرا بخشهایی از رمان آنقدر با جزئیات، بیان و تکرار شده است. آمیزهای از این حساسیت تئاتری و قابلیتِ داستانسرایی به کاواگوچی مجال این را داده تا با نزدیک شدن به هر روایت بهعنوان یک سؤال حل نشده، با بسیاری از خوانندگانش ارتباط برقرار کند.
او در بخش دیگری از مصاحبه چنین گفت: «من به عنوان یک نویسنده کارم را با رمان شروع نکردم. کارم را با تئاتر آغاز کردم و گوشه چشمی به مانگا[1] نیز داشتم.»
«پیش از آن که قهوه سرد شود» نوشتۀ توشیکازو کاواگوچی با ترجمۀ مهسا ملک مرزبان توسط نشر چشمه منتشر شده است.
[1] کمیک یا رمان گرافیکی است که از ژاپن نشات گرفته.