هفتاد و هشتمین دورهی جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ (۱۳ تا ۲۴ می) در فرانسه است و امسال، این مراسم بینالمللی سینما، میزبان فیلمهای تازهای از چهرههایی چون Wes Anderson، Ari Aster، Lynne Ramsay، Spike Lee، Joachim Trier، Christian Petzold، Kelly Reichardt، Bi Gan، Julia Ducournau و بسیاری دیگر از فیلمسازان صاحبسبک و چهرههای نوظهور خواهد بود. چند بازیگر که بهتازگی پا به عرصه کارگردانی گذاشتهاند نیز در میان آثار جشنواره حضور دارند و هر سه در افتتاحیهی جشنواره نقش دارند؛ از جمله Scarlett Johansson، Harris Dickinson و Kristen Stewart.
همانطور که پیشتر اعلام شده بود، ریاست هیئت داوران بخش مسابقه اصلی امسال را Juliette Binoche بر عهده دارد. او به همراه هیئتی که هنوز معرفی نشده [تا انتشار این متن]، وظیفه انتخاب برنده Palme d’Or و دیگر جوایز اصلی جشنواره را بر عهده خواهد داشت. به رسم معمول، اعضای هیئت داوران از میان فیلمسازان و چهرههای برجستهی بینالمللی انتخاب میشوند.
پس از سالهایی که سایه اعتصابها و پاندمی بر جشنواره افتاده بود، انتظار میرود امسال کن با استقبال گستردهتری روبهرو شود؛ چراکه بار دیگر، این رویداد معتبر در کرانههای Côte d’Azur به نقطهی آغاز فصل جوایز سینمایی بدل شده است. سال گذشته فیلمهایی چون Anora، The Substance، Emilia Pérez، Flow و دیگر آثار تحسینشده، نخستینبار در کن به نمایش درآمدند و بعدها به اسکار راه یافتند. آیا شرکت Neon موفق خواهد شد برای ششمین سال پیاپی Palme d’Or را تصاحب کند؟ فشار زیادی بر دوش Tom Quinn و تیمش است تا موفقیتهای Anora، Anatomy of a Fall، Triangle of Sadness، Titane و Parasite را تکرار کند. این شرکت تاکنون حق پخش آمریکای شمالی چند عنوان از آثار کن امسال از جمله Splitsville، Sentimental Value، Orwell وAlpha را به دست آورده است.
در ادامه، ایندیوایر فهرست ۲۱ فیلمی که بیش از همه برای دیدنشان در جشنواره هیجانزدهایم را منتشر میکند (برخی از آنها را در نمایشهای زودهنگام دیدهایم). در طول دو هفته آینده، همراه ایندیوایر باشید برای نقدها، گزارشها، گفتوگوها، پیشبینیها و تحلیلهای اسکاری از دل جشنواره کن.
«Alpha» به کارگردانی Julia Ducournau، بخش مسابقه

فیلمهای Julia Ducournau همیشه از هرگونه توصیف سنتی و قراردادی سر باز میزنند، بنابراین نبود اطلاعات مشخص درباره جدیدترین اثر او که قرار است در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآید، اصلاً باعث تعجب یا نارضایتی نیست. اصلاً مگر میشد Raw را به سادگی تعریف کرد؟ «یک داستان بلوغ درباره آدمخواری»؟ بله، درست است، اما این فقط بخش کوچکی از روایتی بود که او در نخستین فیلم بلندش ارائه کرد. یا دربارهی فیلم برندهی نخل طلای او، Titane، چه میتوان گفت؟ «روایتی از رشد یک زن که با یک ماشین رابطه برقرار میکند»؟ باز هم، بله، از یک منظر همین است… و در عین حال اصلاً هم نیست.
حالا میرسیم به Alpha. آنچه میدانیم این است: این هم یک داستان بلوغ است (بله، بله، عالی)، درباره دختری (میدانیم جولیا، سبک تو را میشناسیم) که زندگیاش پس از بازگشت به خانه با یک خالکوبی روی بازویش، از هم فرو میپاشد (خب، این یکی تازگی دارد). این فیلم که توسط کمپانی Neon پشتیبانی میشود، بهعنوان «شخصیترین» اثر Ducournau تاکنون معرفی شده — و همین یک جمله خودش خیلی چیزها را میگوید.
نقش اصلی را Mélissa Boros تازهکار در نقش Alpha ایفا میکند، و در کنار او Emma Mackey، گلشیفته فراهانی و طاهر رحیم بازی میکنند؛ هرکدام بهتنهایی بازیگرانی جالبتوجه، و در کنار هم جذابتر. وقتی فیلم در جشنواره کن به نمایش درمیآید، برای ضربهی سنگین آماده باشید، این رسم کار جولیا دوکورنو است.
«The Chronology of Water» به کارگردانی Kristen Stewart، بخش نوعی نگاه

تقریباً هفت سال تمام از روزی که Kristen Stewart برای نخستینبار خبر از ساخت اولین فیلم بلند خود داد، اقتباسی سینمایی از خاطرات سال ۲۰۱۱ Lidia Yuknavitch با عنوان The Chronology of Water، حالا این پروژه بلندپروازانه سرانجام آماده است تا در کروازت روی پرده برود. طی نزدیک به یک دهه توسعه، علاقه و هیجان ما برای این فیلم نهتنها فروکش نکرده، بلکه بیشتر هم شده. و چطور میتوانستیم بیتفاوت بمانیم وقتی استوارت از همان ابتدا وعده داده بود که میخواهد «بهترین نقش زنانهی لعنتیای» را بنویسد… «نقشی که از ته دل میخواهم بازیاش کنم ولی قرار نیست خودم بازیاش کنم»؟
منبع اقتباس، خود بهتنهایی اثری درگیرکننده است. خاطرات Yuknavitch تأثیر اندوهی عمیق را بر شکلگیری هویت جنسی یک زن جوان دنبال میکند، هویتی که برخی آن را «غیرسنتی» میدانند، چرا که به هر دو جنس مرد و زن گرایش دارد. این کتاب سفری است در دل اعتیاد، خودویرانگری، و در نهایت، بقا – بقایی که در قالب عشق و مادر شدن، معنا پیدا میکند. استوارت این فیلمنامه را با همکاری Andy Mingo نوشته، و پس از آنکه در سال ۲۰۲۴ وعده داد تا پیش از به پایان رساندن این پروژه، فیلم دیگری نخواهد ساخت، سرانجام پاییز همان سال فیلم را به پایان رساند.
و او به یکی دیگر از وعدههای اولیهاش هم وفادار ماند: انتخاب Imogen Poots برای نقش اصلی. اطراف او را گروهی از بازیگران هیجانانگیز پر کردهاند، از جمله Thora Birch، Earl Cave، Michael Epp، Susannah Flood، Kim Gordon وJim Belushi – گروهی که نوید ترکیبی عاطفی، درخشان و بیپروا را میدهد.
«Die, My Love» به کارگردانی Lynne Ramsay، بخش مسابقه

«زنی که در عشق و جنون غرق میشود.» این خط داستانی برای اولین فیلم Lynne Ramsay پس از You Were Never Really Here در سال ۲۰۱۷، بهطرز نگرانکنندهای یادآور صحنه پایانی فیلم mother! است؛ اثری دیگر با بازی Jennifer Lawrence در نقش زنی که در آتشِ میل و وسوسه از هم میپاشد. حالا اگر Robert Pattinson، LaKeith Stanfield، Sissy Spacek و Nick Nolteرا هم به معجون اضافه کنیم، آمادهایم تا ببینیم Ramsay این بار چه طوفانی به پا خواهد کرد.
Lawrence در این فیلم نقش زنی را ایفا میکند که براساس رمان منبع اثر، نوشتهی Ariana Harwicz، افسردگی پس از زایمانش او را به کام شوریدگی، عطش، و فروپاشی میکشاند. Ramsay این فیلم را با نسبت تصویری آکادمی و با همکاری فیلمبردار برجسته Seamus McGarvey فیلمبرداری کرده است. چه میتوان گفت؟ Ramsay، Lawrence و زنی در مرز جنون – دیگر چه نیازی به مقدمهچینی بیشتر داریم؟
«Drunken Noodles» به کارگردانی Lucio Castro، بخش ACID

Lucio Castro با یک شبهرمانس همجنسگرایانهی دیگر بازگشته است – این بار در نیویورک. با فیلمی به نام Drunken Noodles که حالوهوایی دارد شبیه به اینکه Apichatpong Weerasethakul یک فیلم مستقل از جریان New Queer Cinema دههی ۸۰ کارگردانی کرده باشد. این فیلم با زیباییشناسی کمخرج و فیلمبرداری سنتی (روی نگاتیو) ساخته شده و عناصری رازآلود و فراواقعگرا در تار و پودش تنیده شدهاند. فیلم قرار است در بخش موازی ACID جشنواره کن امسال برای نخستینبار به نمایش درآید. (بخش ACID، مخفف Association du Cinéma Indépendant pour sa Diffusion، به حمایت از سینمای مستقل اختصاص دارد).
در اینجا، المانهای ذهنی و پیچیدهای که درEnd of the Century تجربه کرده بودیم، این بار با قوتی بیشتر – و البته در فیلمی آشکارا اروتیکتر – بازمیگردند. داستان Drunken Noodles در دو تابستان جریان دارد، در خیابانهای شهر و در دل جنگلهای شمال ایالت نیویورک؛ جایی که یک دانشجوی هنر به نام Adnan با بازیLaith Khalifeh با مجموعهای از برخوردهای غیرمنتظره، صمیمی، و حتی فراموشیناپذیر مواجه میشود – برخوردهایی که زمان و مکان را در هم میریزند.
طبق خلاصه رسمی داستان، ادنان یک دانشجوی جوان هنر، برای تابستان به نیویورک میآید تا از آپارتمانی مراقبت کند. او کارآموزی خود را در گالریای آغاز میکند که در آن، یک هنرمند مسنِ نامتعارف – که قبلاً جایی با او برخورد داشته – در حال نمایش آثارش است. با گره خوردن لحظاتی از گذشته و حال او، مجموعهای از برخوردها – چه هنری و چه اروتیک – شکافهایی در واقعیت روزمرهاش ایجاد میکنند. این همان جهان لطیف و پیچیدهایست که از Castro انتظار داریم، با رنگ و بویی جسورانهتر و رازآلودتر.
«Eddington» به کارگردانی Ari Aster، بخش مسابقه

آری آستر هیچگاه از مواجهه با تاریکترین و دشوارترین لایههای زندگی هراسی نداشته، از کشش گریزناپذیر تروماهای نسلی گرفته تا فاجعههای ناشی از دستوپاچلفتی بودن در مقابل Florence Pugh، یا اضطرابی عظیم که ناشی از مادرانی است که چنان بر روان فرزندان سایه میاندازند که بیضههایشان به اندازه گریپفروت متورم میشود. اما خطر و تهدیدی که در آثار قبلی او جریان داشت، در برابر خودِ ایدهEddington کمرنگ بهنظر میرسد: یک وسترن پاندمیمحور درباره تنش میان کلانتر شهری کوچک در نیومکزیکو با بازی Joaquin Phoenix و شهردار آن (Pedro Pascal) در اوج قرنطینههای دوران کرونا.
تعداد کارگردانان آمریکایی در سطح آستر که جرأت بازگشت به آن فصل تاریک از تاریخ جمعی ما را داشتهاند بسیار اندک است؛ چه برسد به کنکاش در اینکه چگونه آن دورهی شکافهای عمیق اجتماعی و سیاسی را در ایالات متحده تشدید کرد. اما آنچه در موردEddington همزمان هیجانانگیز و نگرانکننده است، این حس ناخوشایند است که آستر شاید اصلاً به درمان آن زخمها علاقهای نداشته باشد، بلکه بخواهد آنها را دوباره باز کرده و کاری کند مثل روز اول بسوزند. این نخستین حضور Aster در جشنواره کن است، و جای گرفتن در بخش مسابقه یعنی او دقیقاً در قلب توجهات قرار خواهد گرفت؛ جایی که هم فرصت درخشیدن دارد و هم آزمونی سخت در پیش خواهد بود.
«Eleanor the Great» به کارگردانی Scarlett Johansson، بخش نوعی نگاه

جوهانسون در چهلسالگی، که پیشتر دو بار نامزد اسکار شده و تجربه کارگردانی دو فیلم کوتاه را دارد، سرانجام نخستین فیلم بلندش را ساخته است؛ فیلمی که نقش اصلی آن را بازیگر ۹۵ سالهی فیلم Nebraska، June Squibb، ایفا میکند و به گفتهی برخی از منتقدان اولیه، اجرای او شایستهی اسکار است. جوهانسون گفته وقتی فیلمنامه به دستش رسید، فوراً میدانست که چطور باید آن را کارگردانی کند. در لحظاتی که پروژه در آستانه فروپاشی بود، Sony Pictures Classics وارد شد و پشتیبانی مالی فیلم را بهعهده گرفت. جوهانسون با آگاهی از سن بالای بازیگر اصلیاش، با عجله و در مدتزمانی بسیار کوتاه فیلم را به مرحله تولید رساند.
و حالا، او قرار است June Squibb را در عبور از فرش قرمز جشنواره کن همراهی کند؛ لحظهای که میتواند نقطه عطفی برای هر دو باشد، هم برای کارگردانی تازهنفس و هم برای بازیگری که در ۹۵ سالگی درخشانتر از همیشه ظاهر شده است.
«Enzo» به کارگردانی Robin Campillo، بخش دو هفته کارگردانان

Robin Campillo، کارگردان فیلم تحسینشده BPM، با درامی تابستانی و بلوغمحور به کن بازگشته است؛ فیلمی که کارگردانی آن را پس از درگذشت دوست نزدیکش،Laurent Cantet فیلمساز مطرح فرانسوی که در سال ۲۰۲۴ بر اثر سرطان درگذشت، به عهده گرفت. اماEnzo قرار نیست بازتابی از Call Me By Your Name باشد؛ بلکه بیشتر یک Bildungsroman مینیاتوری است؛ داستانی سینمایی از رشد و کشمکش درونی شخصیت اصلیاش، با محوریت بحرانهای طبقاتی درونی، نه صرفاً احساسات او نسبت به کارگر ساختمانی اوکراینی کمی بزرگتر از خودش،Vlad با بازی Maksym Slivinskyi که Enzo به شکل پنهانی دلباختهاش شده.
نقش اصلی را کشف تازهای به نام Eloy Pohu ایفا میکند و فیلم، آغازگر بخش دو هفته کارگردانان امسال خواهد بود؛ ادای احترامی پر احساس به Cantet که در سال ۲۰۰۸ برای فیلم The Class با نویسندگی مشترک Campillo برنده نخل طلا شده بود. گرچه این دو دوست دیرینه فرصتی برای همکاری در فرآیند تولید نداشتند، اما نام Cantet در عنوان فیلمنامهنویسی فیلم آمده و حضورش در تکتک قابهای این پرترهی لطیف – و گهگاه تلخ – از جوانی و آرمانگرایی، محسوس است؛ حضوری شبحوار، همچون سایهای گرم اما اندوهبار.
«Highest 2 Lowest» به کارگردانی Spike Lee، خارج از مسابقه

Spike Lee همیشه بخشی از لحظات بهیادماندنی تاریخ جشنواره کن بوده است؛ از لو دادن ناخواستهی برندهی نخل طلا (Julia Ducournau) گرفته تا تهدید شوخیآمیز Wim Wenders با یک چوب بیسبال. حضور او بهتنهایی کافیست تا توجهها را به سمت جشنواره بکشاند، و امسال نیز بازگشته است با فیلمی پر سر و صدا: Highest 2 Lowest.
این اثر بازآفرینی مدرن و جسورانهایست ازHigh and Low ساختهی آکیرا کوروساوا، اما این بار در دل نیویورک، نه صنعت کفش ژاپن. داستان، همچنان حول یک تاجر ثروتمند با بازی Denzel Washington میگردد که خانوادهاش قربانی یک آدمربایی میشوند – آدمرباییای که طبق نقشه پیش نمیرود. اما Lee بهجای فضای صنعتی دهه ۶۰ ژاپن، بستر روایت را به دنیای پر تنش و پرزرقوبرق لیبلهای موسیقی هیپهاپ نیویورک برده، جایی که تضاد طبقاتی و قدرت رسانهای به شکل دیگری بازی را تعریف میکنند. در کنار واشنگتن، A$AP Rocky نیز حضور دارد، و با امضای سبکی و جسارت همیشگی Lee، بهسختی میتوان انتظار داشت با یک بازسازی صرف طرف باشیم. آیاHighest 2 Lowest تبدیل به اثر کلاسیک بعدی در کارنامه Spike Lee خواهد شد؟ امیدواریم شاهد تولد یک “joint” تازهی تماشایی باشیم.
«The History of Sound» به کارگردانی Oliver Hermanus، بخش مسابقه

یکی از مهمترین فیلمهای امسال جشنواره کن که احتمالاً فراتر از فضای Croisette نیز در ذهنها خواهد ماند، فیلم جدید Oliver Hermanus با نامThe History of Sound است؛ اثری عاشقانه-موزیکال (یا شاید بهتر بگوییم شبهموزیکال-رمانتیک) با بازی دو ستاره محبوب اینترنتی، Paul Mescal و Josh O’Connor، در نقش دو نوازنده دورهگرد در دوران جنگ جهانی اول در آمریکا.
فیلمنامه که اقتباسی از داستان کوتاهی به قلمBen Shattuck است، بر دیوید (O’Connor)، دانشجوی آهنگسازی که به اجبار به جنگ فرستاده میشود، و لیونل (Mescal)، خوانندهای اهل کنتاکی که با موسیقی پدرش بزرگ شده، تمرکز دارد. فیلم ما را از دههی بیست تا سیسالگی این دو مرد همراه میکند؛ سفری که رابطهی عاطفی و هنریشان را زیر ذرهبین میبرد و بهنوعی پیوند موسیقایی آنها را به ریشههای عمیقتری از زندگی و عشق میرساند.
سؤال بزرگ برای بسیاری این است که The History of Sound چقدر واقعاً یک عاشقانهی همجنسگرایانه است و آیا میتواند مانند Moffie، دیگر اثر درخشان و ویرانگر Hermanus، ضربهای عاطفی به مخاطب وارد کند یا نه. پخش فیلم در سطح جهانی برعهدهMUBI است و احتمال اکران پاییزی در آمریکای شمالی بسیار بالاست، هرچند که در ابتدا قطعاً جشنوارههای دیگری نیز پیش رو خواهد داشت. اما در هر صورت، آنچه مسلم است، این فیلم یکی از آثار کن خواهد بود که فراموش نخواهد شد.
«Left-Handed Girl» به کارگردانی Shih-Ching Tsou، هفته منتقدان

شاید هواداران تازهواردSean Baker ندانند که او در سومین فیلم خودTake Out تنها کارگردان پروژه نبوده، بلکه آن را با فیلمسازی تایوانی به نامShih-Ching Tsou شریک شده بود. Tsou پس از آن، تهیهکنندهی آثاری چون Red Rocket، The Florida Project وTangerine از Baker شد. حالا، پس از بیش از دو دهه، او با فیلمی شاداب و پررنگ و لعاب از تایپه به صندلی کارگردانی بازگشته است: Left-Handed Girl.
این درام ملودراماتیک و گسترده، که با حرکاتی پرشتاب از خیابانهای تایپه عبور میکند، ما را به دل بازارهای شبانه و جنبوجوش پنهان شهر میبرد. داستان درباره مادری مجرد و دو دخترش است که پس از بازگشت به تایپه، تلاش میکنند کسبوکار کوچکی راه بیندازند. هر کدام از آنها باید به شیوه خود با تحولات پرشتاب زندگی شهری کنار بیاید؛ از جمله دختر کوچکتر که تنها دوستش یک میمون دمدراز خانگی بامزه است و پدربزرگش مدام به او هشدار میدهد که هرگز نباید با دست چپ چیزی انجام دهد، چون آن دست، «دست شیطان» است.
فیلمنامه توسط خود Baker ویرایش و همنویسی شده، و تدوین آن را نیز برنده اسکار فیلمAnora انجام داده است. با توجه به موفقیت خیرهکنندهی اخیر Baker در اسکار، نمایش این فیلم از پیش فروخته شده است. اما آنچه واقعاً توجهها را جلب خواهد کرد، نه تنها نام Baker، بلکه چشمانداز بصری و حسی Shih-Ching Tsou است؛ و این همان چیزیست که ممکن است راه را برای بازپخشهای گستردهتر و یافتن پخشکننده برای Left-Handed Girl هموار کند.
«The Mastermind» به کارگردانی Kelly Reichardt، بخش مسابقه

Kelly Reichardt به ندرت از ایالت اورگن خارج میشود تا فیلمی بسازد؛ برای او، حتی انتقال لوکیشن به مونتانا برای ساختCertain Women یک «هجرت بزرگ» محسوب میشد! اما این بار با The Mastermind، تصمیم گرفته آمریکا را از سواحل غربی به شرقی ببرد و داستانی غیرمعمول را در بستری تازه روایت کند.
فیلم با بازی Josh O’Connor و Alana Haim، روایتگر یک سرقت هنری است که در دوران پرتنش جنگ ویتنام رخ میدهد. گرچه خط داستانی میتواند به سمت ماجراجوییهای هیجانی برود، اما با شناختی که از رایکارد داریم، میدانیم که با اثری کمصدا، درونگرایانه، و پرجزئیات روبهرو خواهیم بود؛ یک درام شخصیتمحور که زیر پوست یک داستان جنایی، پیچیدگیهای انسانی را کاوش میکند.
رایکارد که بهندرت خطا میکند، در این پروژه با دو بازیگر محبوب سینمای مستقل همراه شده؛ همین ترکیب کافیست تا طرفداران سینمای هنری حسابی برای تماشای این اثر لحظهشماری کنند. The Mastermind دومین فیلم پیاپی اوست که در جشنواره کن به نمایش درمیآید، پس ازShowing Up که در سال ۲۰۲۲ در همین جشنواره حضور داشت. انتظار یک فیلم اکشن پرزرقوبرق را نداشته باشید؛ اما اگر به سینمای تأملبرانگیز، با بازیهای عمیق و فضاسازیهای دقیق علاقهمندید، The Mastermind میتواند یکی از جواهرات امسال کن باشد.
«Miroirs No. 3» به کارگردانی Christian Petzold، دوهفته کارگردانان

«Miroirs No. 3» نخستین فیلم کارگردان آلمانی کریستین پتزولد در جشنواره کن است، و شاید لغزندهترین و مرموزترین اثر او تا به امروز. پتزولد بار دیگر به قلمرو قهرمانان گیج، گمشده یا معماگونه بازمیگردد؛ مانند فیلمهای Phoenix وUndine و برای چهارمین بار با پائولا بیر همکاری میکند؛ بازیگری که به نوعی به موزهی زنان شکستخورده اما سرسخت پتزولد تبدیل شده است. در این فیلم، Beer نقش زنی را بازی میکند که پس از یک تصادف شدید رانندگی، معشوقش را از دست میدهد. او در ادامه به خانهای روستایی و دورافتاده پناه میبرد، جایی که زنی با بازی Barbara Auer که خود نیز داغدار و زخمی گذشته است، از او مراقبت میکند. رابطهی این دو زن، تدریجاً به بستری برای همدردی، آینهبینی و بازخوانی رنجها تبدیل میشود.
همانطور که از عنوان فیلم برمیآید،Maurice Ravel آهنگساز برجسته فرانسوی، شخصیتی محوری، اگرچه غیرمستقیم، در روایت دارد. Miroirs No. 3 شاید در ظاهر سبکترین و باریکترین «نوولا»ی تصویری پتزولد باشد، اما مانند آثار پیشینش، تأثیری روحخراش و ماندگار بر بیننده میگذارد. حق پخش این فیلم را Metrograph Pictures در آمریکا بر عهده گرفته و بهنظر میرسد Miroirs No. 3 بهزودی در سینماهای هنری ایالات متحده نیز دیده خواهد شد. برای طرفداران پتزولد و علاقهمندان به سینمای روانشناختی و لطیف، این فیلم یک تجربهی واجب تماشا خواهد بود.
«Pillion» به کارگردانی Harry Lighton، بخش نگاه نو

فیلمPillion به نویسندگی و کارگردانی Harry Lighton، شیرجهای جسورانه به درون دنیای (S&M) و روابط همجنسگرایانه است؛ اما در دل این ظاهر خشن و فتیشزده، هستهای عاطفی و لطیف پنهان شده است. Alexander Skarsgård در نقشی بیسابقه و کاملاً متفاوت، یک موتورسوار سرد و مرموز را بازی میکند که شب کریسمس از Harry Melling ، خوانندهای در گروه کوارتت آرایشگاه که زندگیاش در بنبست جنسی و احساسی گیر کرده دعوت به قرار ملاقات میشود.
در میان صحنههایی از سلطهگری چرمی، کشتی گرفتن در لباسهای یکسره بدون پشت، و سکانسهای بیپردهی جنسی، چیزی بسیار انسانی شکل میگیرد: رابطهای واقعی و تکاندهنده. این اثر ازA24 که در نگاه اول میتواند به عنوان تجربهای تند و تحریکآمیز تعبیر شود، به تدریج خود را به عنوان یک درام عاشقانه و بسیار احساسی آشکار میکند. حتی طرفداران True Blood هم Skarsgård را تا به حال چنین ندیدهاند؛ اما آنچه واقعاً مخاطب را نگه میدارد، بازی خارقالعاده Harry Melling است: مردی که تواناییاش در وفاداری، یک رابطه سنتی سادومازوخیستی سینمایی را وارونه و متحول میکند.
Pillion فیلمیست درباره کنترل، تمنا، آسیبپذیری و نیاز انسانی به اتصال، حتی در غیرمنتظرهترین و جسمانیترین شکلهایش. بدون شک از بحثبرانگیزترین آثار امسال کن خواهد بود؛ و یکی از جسورترینها.
«Sentimental Value» به کارگردانی Joachim Trier، بخش مسابقه اصلی

پس از موفقیت جهانی و جریانساز «The Worst Person in the World»، Joachim Trier با فیلمی تازه به جشنواره کن بازمیگردد؛ اثری که طبق شواهد، بار دیگر تصویری شاعرانه و احساسی از زندگی در اسکاندیناوی ترسیم میکند. در «Sentimental Value»، Elle Fanning در نقش یک بازیگر آمریکایی ظاهر میشود که به نروژ نقل مکان میکند، اما داستان بهسرعت از روایت فردی فراتر میرود و به نوعی پژوهش احساسی و چندلایه در مورد یک خانه در شهر اسلو تبدیل میشود؛ خانهای که نسلهای مختلفی از یک خانواده در آن زیستهاند و رد پای زمان، انتخابها و خاطرات بر دیوارهایش حک شده است. با حضور بازیگران برجستهای همچون Stellan Skarsgård، Renate Reinsve که پیشتر با Trier درخشش خیرهکنندهای داشتند، و Inga Ibsdotter Lilleaas، این فیلم هم از نظر اجرا و هم از منظر کارگردانی انتظارات بالایی را برانگیخته است. اگرچه جزئیات داستان تا امروز عمدتاً پنهان نگه داشته شدهاند، اما درامی خانوادگی، بین نسلی و مملو از ظرافتهای روانشناختی در انتظار مخاطبان است.
سؤالی که حالا در ذهن بسیاری است: آیا Trier میتواند با «Sentimental Value» بار دیگر از کن به سمت رقابتهای اسکار حرکت کند؟ با توجه به شجرهنامه هنریاش، شانسش کم نیست و اگر این فیلم همانقدر صادقانه، تودار و ویرانگر باشد که آثار پیشیناش، این مسیر بعید نخواهد بود.
«Sound of Falling» به کارگردانی Mascha Schilinski، بخش مسابقه اصلی

فیلمی که مدتها پیش از اعلام رسمیاش در بخش رقابتی جشنواره کن ۲۰۲۵، بهعنوان یکی از آثار شاخص این دوره در محافل سینمایی زمزمه میشد، حالا با عنوان نهایی «Sound of Falling» (نام اولیه«The Doctor Says I’ll Be Alright, but I’m Feeling Blue» ) آماده است تا جایگاهی ویژه در ذهن و قلب تماشاگران پیدا کند.
Mascha Schilinski با نگاهی شاعرانه و فرمی بیپروا، قصهی چهار نسل از دختران را روایت میکند که در مزرعهای در ناحیهیAltmark آلمان بزرگ میشوند. اما این فیلم چیزی فراتر از یک درام تاریخی است: «Sound of Falling» همچون خاطراتیست که نه با دوربین که با روح ثبت شدهاند. دوربینی که دائماً در حال لغزش بین گذشته و حال است، تصاویری سوبژکتیو، تکهتکه و همچون فیلمهای خانگی که توسط ارواح ساخته شده باشند. روایت فیلم همچون بافتی شاعرانه از حواس، حافظهها، و کششهای ناخودآگاه به سوی فراموشی و خودانکاری است؛ بازتابی از تاریخ زنانهای که نه در کتابها، بلکه در نگاهها و سکوتها ثبت شده است.
از حالا«Sound of Falling» یکی از نامزدهای اصلی برای کسب جوایز فرمگرایانه در کن محسوب میشود، و بیشک Schilinski را بهعنوان یک صدای تازه، پرجسارت، و تأثیرگذار در سینمای جهان تثبیت خواهد کرد؛ و احتمالاً بهعنوان چهرهای دائمی در جشنوارهای که عاشق کشفِ استعدادهای فرمی است.
«Nouvelle Vague» به کارگردانی Richard Linklater، بخش مسابقه اصلی

ریچارد لینکلیتر، فیلمسازی که همواره با جسارت و خلاقیت مسیرهای تازه را در سینما تجربه کرده، اینبار در دومین حضورش در بخش رقابتی جشنواره کن، به سراغ بازآفرینی لحظهای تاریخی و نقطهی عطفی در سینمای جهان رفته است: پشتصحنهی ساخت نخستین فیلم بلند ژان-لوک گدار،«Breathless» در سال ۱۹۶۰.
فیلم لینکلیتر با عنوان«Nouvelle Vague» نه فقط ادای دینی به گدار و موج نوی فرانسه است، بلکه بازتابیست از لحظهای که سینما برای همیشه دگرگون شد. فیلم «Breathless»، با بازی ژانپل بلموندو و جین سیبرگ، در خیابانهای پاریس و با نور طبیعی توسط Raoul Coutard فیلمبرداری شد؛ فیلمی سیاهوسفید، پرشتاب، و سرشار از انرژی که با تدوین پرشگونهاش، فرمهای مرسوم سینما را زیر سوال برد و راه را برای نسل تازهای از فیلمسازان هموار کرد. در این روایت سینمادوستانه از یک لحظهی انقلابی،Zoey Deutch در نقش جین سیبرگ ظاهر شده و Guillaume Marbeck، که خودش هم کارگردان است، در نقش گدار. لینکلیتر، که همیشه شیفتهی گذر زمان، حافظه، و سینما بهعنوان تجربهای زیسته بوده، اینبار تاریخ سینما را به صحنه میآورد؛ با نگاهی که هم عاشقانه است و هم موشکافانه.
فیلم برای فروش در بازار کن ارائه شده، و اگر بازخوردها به اندازهی شور پشت پروژه باشد، میتوان امیدوار بود که «Nouvelle Vague» نیز، درست مثل موضوعی که بازآفرینیاش میکند، موجی تازه در سینمای امروز به راه بیندازد.
«The Phoenician Scheme» به کارگردانی Wes Anderson، بخش مسابقه اصلی

وس اندرسون، این بار برای چهارمین حضور خود در جشنواره کن، با فیلمی جدید بازمیگردد که پیشنمایشی است از اکران جهانی آن توسط فوکوس فیلمز در ۳۰ می. فیلمی که وعده میدهد بار دیگر تماشاگران را با یک تمرین استادانه و بسیار رسمی در سبک منحصربهفرد اندرسون مواجه کند، همراه با گروه بازیگری گسترده و متنوعی که رهبری آن را بنیشیو دل تورو به عهده دارد، و در کنار او نامهایی چون اسکارلت جوهانسون، ویلم دفو و روپرت فرند دیده میشوند.
در این فیلم، میا ثریپلتون، دختر کیت وینسلت، نقش راهبهای را بازی میکند که وارث خانوادهای است و با یک میلیاردر سرکش به نام دل تورو ارتباط دارد، فردی که مرتبا ناپدید میشود. سوال اصلی منتقدان در کن این است که آیا این کمدی ماجراجویانه و فانتزی، که آمیختهای از طنز و دنیای خاص اندرسون است، توانسته است چرخشها و نوآوریهایی تازه به مخاطبان سینمای هنری ارائه دهد یا خیر. با توجه به سابقهی اندرسون در خلق جهانهای رنگارنگ، دقیق و دلنشین، انتظار میرود «The Phoenician Scheme» بار دیگر تجربهای جذاب و متفاوت برای دوستداران سینما به ارمغان بیاورد.
The Plague به کارگردانی Charlie Polinger، بخش نوعی نگاه

Thierry Frémaux، مدیر جشنواره کن، وعده داده بود که امسال بخش نوعی نگاه بیش از سالهای گذشته بر روایتمحوری و ژانر تمرکز خواهد داشت؛ و با نگاهی به نخستین فیلم بلند Charlie Polinger با عنوان “The Plague”، مشخص است که این وعده کاملاً جدی بوده است.
این داستان دلهرهآور که با نگاتیو ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شده، درباره گروهی از پسران نوجوان ۱۲ و ۱۳ ساله است که در یک اردوی تابستانی واترپلو یکدیگر را مورد آزار و تحقیر قرار میدهند؛ فیلمی که همزمان یک درام بلوغ است و یک کابوس بدنمحور (body horror) آکنده از جوشهای غرور جوانی. این نوجوانان از ابتلا به یک بیماری واگیردار خیالی (یا واقعی؟) وحشت دارند، بیماریای که میتوان آن را «بلوغ» نامید، که به گفته یکی از آنها مغز را به «پوره» تبدیل میکند و با ضایعات پوستی بر بدن نمایان میشود. با این حال، زخمزنندهتر از همه، کلمات و تحقیرهای آیینیای است که بینشان رد و بدل میشود؛ مثل تمسخر لکنت زبان یا انداختن هزارپا در تخت خواب دیگران.
Polinger که فارغالتحصیل AFI Conservatory است، این فیلم شخصی و آزاردهنده را با همکاری همکلاسیهای سابق خود، از جمله فیلمبردار Steven Breckon ساخته است. او فیلمنامه را بر اساس خاطرات و دفترچههای دوران کودکیاش در یک اردوگاه ورزشی پسرانه نوشته است. متولدین دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی که نوجوانیشان را در اوایل قرن ۲۱ گذراندهاند (چرا که “The Plague” در تابستان ۲۰۰۳ میگذرد)، بیتردید ارجاعات نوستالژیکی چون موسیقیهای آن دوران و پاکتهای نوشیدنیCapri-Sun را به خوبی به یاد خواهند آورد.
Resurrection به کارگردانی Bi Gan، بخش مسابقه اصلی

مدتها دربارهی زمانی که فیلمساز چینی Bi Gan سازندهی “Long Day’s Journey Into Night” با فیلم “Resurrection” وارد رقابت اصلی کن میشود، گمانهزنیهایی وجود داشت؛ و حالا این فیلم رسماً در بخش Competition حضور دارد. از مدتها پیش، این اثر علمیتخیلی بلندپروازانه یکی از گزینههای حتمی جشنواره قلمداد میشد (از جمله در فهرست مورد انتظار ایندیوایر، و گزارشها حاکی از آن بود که تولید آن تا لحظات آخر ادامه داشته است.
فیلمBi با بازی ستاره اسطورهای سینمای تایوان و هنگکنگ Shu Qi روایت میشود؛ داستان زنی در آیندهای پساآخرالزمانی که تحت عمل جراحی مغز قرار میگیرد و در این فرایند با یک اندروید آشنا میشود؛ موجودی که بهتدریج احساساتی نسبت به او پیدا میکند. فیلم قبلی Bi Gan یعنی “Long Day’s Journey Into Night” در بخش نوعی نگاه نمایش جهانی داشت و به خاطر استفادهی خلاقانه از فیلمبرداری سهبعدی در بخش پایانیاش شهرت یافت. حالا “Resurrection” نیز به نظر میرسد تجربهای جاهطلبانه و میانژانری خواهد بود.
خلاصه داستان رسمی فیلم چنین توضیح میدهد: «در جهانی که انسانها توانایی رؤیا دیدن را از دست دادهاند، موجودی هنوز مجذوب توهمات رنگباختهی دنیای رؤیاها باقی مانده است. این هیولا، در میان خیالپردازیهایش شناور، به تصاویری چنگ میزند که هیچکس جز خودش نمیبیند، تا آنکه زنی ظاهر میشود. او که دارای قدرت نادری برای درک این توهمات بهشکل واقعیشان است، تصمیم میگیرد وارد رؤیاهای هیولا شود تا حقیقت پنهانشده درون آنها را کشف کند.»
“Urchin” به کارگردانی Harris Dickinson، بخش نوعی نگاه

Harris Dickinson واقعاً در هر کاری استعداد دارد. هرچند نظرات رسمی درباره اولین تجربه کارگردانیاش فعلاً در وضعیت تحریمی قرار دارد، فقط میتوانم بگویم که این نظرات دقیقاً برعکسِ… خیلی منفی هستند؟ داستان او درباره یک بیخانمان سرگردان در لندن با بازی Frank Dillane که در جستوجوی رستگاری در میان زندگی پر از جرمهای کوچک و اعتیاد به مواد مخدر است، حالوهوایی مشابه “Naked” ساخته Mike Leigh دارد، اما در زمانهی Neon یا A24 و این یک تعریف بزرگ است، چرا که نویسنده/کارگردان جنبهای مدرن به این روایت آشنا میبخشد.
شخصیت اصلی یعنی Mike با بازی Dillane بار دیگر شکست خورده؛ او برای گرفتن دوز بعدی، به فرد نیکوکاری حمله میکند و از او سرقت میکند. حالا، درگیر سیستمی قضایی شده که انسانها را مثل زباله بیرون میاندازد، بیآنکه ابزاری واقعی برای بهتر شدن در اختیارشان بگذارد. همهی بازیگران برای کارگردانی ساخته نشدهاند – هرچند این روزها خیلیها به سراغش میروند – اما Dickinson نشان داده که فیلمسازیاش کاملاً پخته است. “Urchin” واقعگرایی سینمای آشپزخانهای (kitchen-sink real) را با نوعی حس رازآلود و معنوی درهم میآمیزد. این فیلم بدون شک یکی از آثاریست که مخاطبان جشنواره کن به خاطر نام بزرگ متصل به آن، به سمتش جذب میشوند؛ و ناامید نخواهند شد.
“Yes!” به کارگردانی Nadav Lapid، بخش دو هفته کارگردانان

آثار کارگردان اهل تلآویو Nadav Lapid همواره از کشمکشهای درونی شدید و تضادهای هویتی او با ملیتش تغذیه شدهاند، و این تضادها به مرور زمان به خشم بدل شدهاند. فیلم “Synonyms” به دوران جوانی Lapid میپردازد، زمانی که به پاریس گریخت و بهطور افراطی تلاش کرد زبان عبری را از خود بزداید، چرا که باور داشت به اشتباه در خاورمیانه به دنیا آمده است. فیلم “Ahed’s Knee” که در سال ۲۰۲۱ نامزد نخل طلا بود، مستقیماً به ناتوانی یک هنرمند در برابر خشونت ملیگرایانه میپردازد؛ هنرمندی که در دل هیولای نظامیسیاسی کشورش گیر افتاده است.
با در نظر گرفتن این پیشزمینه، شاید انتظار میرفت هر پروژهای که Lapid در دو سال گذشته ساخته، آتشین و خشمآلود باشد. اما با توجه به اطلاعات اندکی که فعلاً در دسترس است، “Yes!” بیشتر شبیه یک بازسازی حماسی از فیلم “Yes Man” به نظر میرسد! این فیلم در پسزمینهای از وقایع پس از حملات ۷ اکتبر شکل گرفته و داستان یک نوازنده جَز شکستخورده به نام Y. را روایت میکند که همراه با همسر رقصندهاش تصمیم میگیرد برای گذران زندگی به همه چیز «بله» بگوید – تصمیمی که بهتدریج آنها را وادار به قربانی کردن روحشان در خدمت خواستههای اطرافیان و کشورشان میکند. در نهایت، ازY. خواسته میشود تا سرود ملی جدیدی برای اسرائیل بنویسد و مطمئناً میتوان حدس زد که اشعار این سرود از سرود فعلی “Hatikvah” تند و تیزتر خواهد بود. باید منتظر ماند و دید این فیلم چگونه در بخش دو هفته کارگردانان اواخر جشنواره کن به نمایش درخواهد آمد.
منبع: ایندیوایر
رایان لاتانزیو
ترجمه امید برمی