سینما و رقص معاصر ارتباط شگفتانگیزی را به نمایش میگذارند؛ از یکدیگر وام میگیرند و به هم میپیوندند تا آنجا که «پینا» ساخته ویم وندرس – یکی از بهترین مستندهای تاریخ سینما- به ستایش این پیوند میرسد و دنیای پینا باوش، طراح رقص خارقالعاده و بینظیر را میشکافد تا آنجا که گویی راهی جز تصویر کردن آن به شکل سه بعدی وجود ندارد. حالا دنیای دیمیتری پاپایانو، یک طراح رقص شناخته شده دیگر در مستندی تازه به نام «سرشت گاو نر» (Bull’s Heart) ساخته اوا استفانی به تصویر کشیده شده است، فیلمی که این روزها در بخش مسابقه جشنواره فیلمهای مستند تسالونیکی به نمایش درآمد.
فیلم بر اساس تمرین و اجرای آخرین اثر پاپایانو به نام «جهت گیری عرضی» (Transverse Orientation) خلق شده، جایی که در آن یک عروسک گاو نر به یکی از اجزای صحنه بدل میشود و رقصندگان با تکان دادن سر گاو و آماده کردنش برای حمله لحظات چشمگیری خلق میکنند.
فیلم طی زمانی طولانی تصویربرداری شده و مراحل مختلف این اجرا را در بر میگیرد؛ از تمرینهای اولیه – که با همهگیری کووید مختل میشود- تا اجرا در پاریس و لندن که مورد استقبال قرار میگیرد. فیلمساز از دوستیاش با پاپایانو استفاده میکند تا مدت زمانی طولانی در کنار او باشد و به ثبت لحظههای مختلف بپردازد. هر چند فیلم ساده به نظر میرسد و از نظر حرفهای حسابشدگی کاملی ندارد، اما همین سادگی – و حتی احتمال تصویربرداری بسیاری از صحنهها با گوشی تلفن- در عمل به نفع فیلم تمام میشود چرا که میتواند لحظات صمیمیتری را با تماشاگر قسمت کند.
از طرفی فیلمساز چند رویای خود را به بخشی از ساختار فیلم بدل میکند؛ جایی که هر کد ام از این رویاها به بخشی از اجرا – و بخشی از شخصیت پاپایانو- پیوند میخورد و فیلم را پیش میبرد.
تلاش برای نفوذ به دنیای شخصی پاپایانو چندان ره به جایی نمیبرد و به نظر میرسد این رقصنده و طراح رقص که دنیایش را روی صحنه عرضه میکند، تمایل چندانی به باز کردن دنیای شخصیاش در برابر دوربین ندارد، اما فیلمساز در سکانس نهایی در سکوت کامل با چند نوشته و چند طرح به عشق اثیری پاپایانو باز میگردد، زمانی که در هجده نوزده سالگی برای چند روز عاشق مردی میشود و پس از آن دیگر هیچ وقت او را نمیبیند. از ابتدا تا انتها چند بار به این عشق بازمیگردیم چرا که پاپایانو از عشق به عنوان اهرمی برای ادامه کار و خلاقیت یاد میکند و این عشق دوره جوانیاش را بزرگترین عشق زندگیاش میخواند.

اما فیلم دریچهای است به شیوه کار طراح رقص برجستهای که بدن برهنه را به مثابه ابزار هنری میبیند. برهنگی رقصندهها بخشی جداییناپذیر از آثار پاپایانو محسوب میشود که از جمله در دو اثر متأخر او – جوهر (INK) و جهت گیری عرضی- تصور این آثار بدون برهنه بودن رقصندهها امکانپذیر نیست. در طول فیلم میبینیم که رقصندگان زن و مرد رفتهرفته چگونه از لباس به عنوان عنصری اضافی خلاص میشوند و بدن برهنه آنها جزوی از اجرا میشود، از جمله جایی که زن کاملاً برهنه بر روی ماکت گاو نشسته و دست خدایگونهاش را به مانند نقاشی میکل آنژ بر سقف واتیکان به سوی مردی دراز میکند.
حضور آب در هر دو اجرا هم گویی به تقدس و تطهیر ارتباط مییابد و بازیگران، برهنه یا نیمه برهنه در زیر آب، گویی به شخصیتی دیگر بدل میشوند که وجه اسطورهای آثار این طراح رقص یونانی را شکل میدهد و شخصیتهای او را به تاریخ کهن کشورش پیوند میزند.
از سوی دیگر فیلم تصویرگر هنرمندی است که دقیقاً میداند چه میخواهد. هر چند طرز رفتار و امر و نهی کردن او به رقصندگان گاه ممکن است خشن و آمرانه به نظر برسد، اما شاید رسیدن به آن چیزی که دقیقاً در ذهن اوست، چنین رفتاری را میطلبد.
از طرفی ابراز علاقه او به فلینی و بونوئل در طول فیلم بخشی از رمزهای آثارش را میگشاید، جایی که شخصیتهای رازآلود و فضای سوررئال به بخشی از روایت تبدیل میشود و رقصهای پاپایانو را به سینما پیوند میزند.