سرگئی پاراجانف، سینماگر برجسته سینمای ارمنستان، شاعر تصویر است، اما شعر او نه در کلام که در فرم، رنگ، حرکت و سکون تجلی مییابد. زبان سینمایی او بریده از قواعد سینمای رواییست و بهجای علیت، منطق رویایی و تداعیهای آزاد تصویری را به خدمت میگیرد. فیلم، بیشتر شبیه به یک قصیدهی تصویری است تا یک روایت داستانی: ریتم کند، ساختار قطعهقطعه و تدوین مبتنی بر تمثیل. عشق پاراجانف به آثار فولکلوریک، لباسها و مناظر قومی ارمنستان در تمام فیلمهای او آشکار است و سبک او با محو کردن مرز بین فیلمسازی نمادین و قومنگاری شکل میگیرد.
«رنگ انار» پاراجانف، فیلمی است آیینی، اسطورهای و شاعرانه با قابهای ثابت، رنگها و ترکیببندیهای بصری زیبا و بدون دیالوگ که نه با منطق ذهن، بلکه با حس، شهود و حافظهی جمعی باید درک شود. فیلم، روایتی از زندگی و دگرگونیهای فکری شاعر و نوازنده قرن هیجدهم ارمنی به نام سایات نوا است که به شکل غیرخطی و تا حدی آبستره پیش میرود. پاراجانف با بهرهگیری از اساطیر، فولکلور، آیینهای دینی و زیباییشناسی مذهبی، جهانی خلق میکند که در آن زمان، خطی نیست و حقیقت در تکرار، در سکوت، و در اشیای آشنا اما رازآمیز تجلی مییابد.

«رنگ انار»، پر از نشانههای نمادین مثل انار است که خود اشارهای به باروری، خون، شهادت و زیبایی شرقی است اما در برخی فرهنگها نماد شهوت و میل جنسی نیز هست. علاوه بر انار، نمادها و نشانههای دیگری مثل اسب، طاووس، ماهی، خنجر، آب، نردبان، گوزن و گل نیز در فیلم وجود دارند، همینطور تاکید روی عدد سه که میتواند نمادی از تثلیث در فرهنگ مسیحی/ارمنی باشد که به شکلهای مختلف و مثل یک موتیف تصویری در فیلم تکرار میشود: سه انار، سه ماهی، سه کتاب، سه مرد و سه زن.
نمادهایی چون انار ، گوسفند قربانی، صلیب، آب، آینه و لباسهای آیینی، همگی عناصری هستند که در فرهنگ عامه و اسطورهشناسی ارمنی جایگاهی ویژه دارند. پاراجانف این عناصر را نه برای روایتگری، بلکه برای احضار یک روح جمعی و معنوی به کار میگیرد. در این فیلم، انار نه یک میوه، بلکه جهانبینی است؛ آینه، نه برای بازتاب چهره، بلکه تجلی حقیقتی درونی ورای ظاهر است. بنابراین درک همه نشانهها و نمادهای فیلم و فهم کارکرد آنها، نیازمند آشنایی با فرهنگ و ادبیات ارمنستان و نیز مفاهیم انجیلی و الهیات مسیحی است. به عنوان مثال، طاووس در ادب فارسی و متون اسلامی، به دليل همدستی با ابليس در اغوای آدم و حوا، نقشی ناستوده يافته است اما در الهیات مسیحی، نماد توبه و پشیمانی از گناه است. در صحنهای از فیلم «رنگ انار» شاعر را میبینیم که طاووسی را در دست گرفته و منقار او را به دهان دارد که درواقع استعارهای است از ندامت و پشیمانی او از گناه.

در یکی از صحنههای ابتدایی فیلم، کودک در کنار آب و کتابی مقدس قرار دارد. این تصویر به تولد معنوی، آغاز آگاهی شاعرانه و درک مقدس از جهان اشاره دارد. آب، نماد تطهیر، حیات و جهان برتر است و کتاب، رمز دانایی، وحی و سنت دینی. ترکیب این دو نشانه آغاز سیر عرفانی و شعری شاعر است. صحنۀ انارهای پاره شده روی پارچهی سفید، یکی از نمادینترین تصاویر فیلم است. انارهای سرخ که روی پارچهای سفید قاچ میشوند، مرگ، شهوت، شهادت، باروری و آیین قربانی را تداعی میکنند. رنگ سرخ، اشارهای است به خون (شهید یا مسیح)، و پارچهی سفید میتواند کفن باشد یا نماد خلوص. این تصویر نهفقط به فرهنگ ارمنی، بلکه به بسیاری از اسطورههای خاورمیانهای دربارهی میوهی ممنوعه، گناه نخستین یا زایش از دل رنج گره میخورد.
«رنگ انارِ»، اثری چشمگیر و کم نظیر در تاریخ سینمای جهان است که مرز میان سینما، نقاشی، شعر، اسطوره و آیین را درهم میشکند و تجربهای ناب و رازآلود از زیستن در جهان آیینی و اساطیری ارمنی به تماشاگر عرضه میکند. فیلم، نه یک روایت کلاسیک، بلکه یک شعر تصویری است که با استعارهها، نمادها، آیینها و فرمهای بصری خاص خود ساخته شده و یک نوع بیان سینمایی تازه و خلاقانه به شمار می رود.
پاراجانف در «رنگ انار» با شرح زندگی شاعر اسطورهای ارمنی، سایاتنوا که در حقیقت نمادی از حافظهی فرهنگی و شاعرانهی ارمنیان است تا یک شخصیت تاریخی صرف، روایتی کاملاً غیرخطی و آکنده از عناصر اسطورهای، آیینی و فولکلوریک ارائه میدهد. او با انتخاب لحظاتی از زندگی این شاعر و بازنمایی آنها در قالب تصاویری ثابت، آیینی و شدیداً نمادین، گرایش شدید خود به یک نوع سینمای انتزاعی و شاعرانه مبتنی بر اسطورههای ارمنی را به نمایش میگذارد که در فیلمهای دیگر او مثل «سایههای فراموش شدۀ نیاکان ما» و «عاشق غریب» نیز تکرار می شود.
صحنهی شستن لباسها با خون گوسفند قربانی در «رنگ انار» کاملا بر اساس اساطیر مسیحی و ارمنی است. این تصویر بیکلام، باری سنگین از نماد و آیین دارد. پاراجانف با بهرهگیری از تمثیل قربانی (که در فرهنگهای سامی و ارمنی و مسیحی جایگاهی بنیادین دارد)، مفهوم فدیه، پاکی از گناه، و اتصال به خداوند را منتقل میکند. خون، در اینجا مایهی تطهیر است، نه ناپاکی. صحنۀ کتابهایی که در آب فرو رفتهاند و اکنون در حال خشک شدناند، تمثیلی از سنت است، از دانشی که از خطر نابودی گذشته و باید دوباره در آفتاب آگاهی (یا وحی) زنده شود. این تصویر، مفهومی همزمان آیینی و فرهنگی دارد: احیای فرهنگ از دل ویرانی.

پاراجانف از تحمیل رئالیسم سوسیالیستی به فیلمسازان همنسلاش به وسیله دولت کمونیستی شوروی به دلیل نابودی پتانسیل و خلاقیت هنری این فیلمسازان به تنگ آمده بود. فیلمهای او از جمله «رنگ انار»، به طرز عجیبی یادآور زیباییشناسی شمایلهای مسیحی، شمایلهای ارتدوکس و نگارگری مذهبی بیزانسی است. در میزانسنها و قابهای ثابت و کولاژ گونه او، همه چیز با دقت چیده شده. گوسفندان در داخل و خارج از قاب پرسه میزنند و شخصیتها به لنز خیره میشوند و طلسم سنتی و توهمپردازانه سینما را میشکنند و به حس شوخطبعی بازیگوشانه پاراجانف طعنه میزنند. پاراجانف با کنار گذاشتن دیالوگ و حتی گاه صدای طبیعی، تمرکز را تماماً بر تصویر و موسیقی قرار میدهد. در این میان، موسیقی سنتی ارمنی با آوازهای مذهبی و سازهای بومی، نه تنها فضا میسازد بلکه بخشی از معنا و روایت میشود.
پاراجانف از عمق میدان پرهیز کرده و قابها را به صورت سطحی و فرشگونه طراحی میکند؛ همانند شمایلهای مقدس که در آنها عمق و پرسپکتیو جایگاهی ندارد، زیرا حقیقت در سطح مقدس تصویر تجلی مییابد. حرکات شخصیتها کند، آیینی و اغلب نمادین است؛ هر تصویر همانند صفحهای از یک کتاب مقدس یا یک صحنهی تجسمی از انجیل به نظر میرسد. استفاده از رنگها نیز بار معنایی دارد: سرخی خونگون انار، سیاهی توبه، سفیدی خلوص و سوگواری – همه در خدمت احضار یک جهان دینی و شاعرانهاند.

در بخشهای پایانی فیلم، شاعر به لباس کشیش درمیآید و به کلیسا پناه میبرد. این صحنه نشاندهندهی پیوند سرنوشت شاعر با سرنوشت یک قدیس یا پیامبر است؛ او که از جهان عبور کرده و اکنون در ساحت قدسی با مرگ یا فنا آشتی میکند. کلیسا در این فیلم، نه فقط مکان مذهب، بلکه جایگاه آخرین تجلی حقیقت است. در واقع پاراجانف با پرهیز از روایت خطی، این صحنهها را چون تکههایی از یک قالی در کنار هم میچیند. هر تصویر حامل معنایی چندلایه، چندفرهنگی و بینامتنی است. او نه در پی تعریف داستان، بلکه در پی احضار حس و راز و رمز است؛ دعوت به ورود به جهانی که در آن معنا در سکوت، تکرار، و چیدمان نمادین اشیاء و بدنها شکل میگیرد.
در نهایت، «رنگ انار»، ترکیبی جسورانه از سبکها و ایدههای کلاسیک و مدرنیستی است. شاهکاری از یک فیلمساز مولف و سنتشکن که باید با تمام حواس به آن خیره شد و از آن لذت برد.