این روزها نام استیون ویلسون برایم بیش از هر چیز، با اجرای او از قطعهٔ The Day Before You Came گره خورده بود؛ قطعهای که فراتر از جنبههای موسیقاییاش، بهدلایل شخصی و فرامتن، برایم معنای خاصی پیدا کرده بود، نوعی درنگ، فاصله، و اندوه خاموش. در چنین حالوهوایی بودم که دوست و همکارم از آلبوم جدید ویلسون گفت و پیشنهاد داد دربارهاش بنویسم. صادقانه بگویم، در ابتدا آنقدر درگیر ذهنیتی بودم که تصور نمیکردم دوباره بتوانم با صدای ویلسون ارتباطی تازه بسازم. اما همان چند دقیقهٔ اول کافی بود تا بفهمم با اثری متفاوت طرفم. نه تنها در مقیاس مفهومی، بلکه در تأثیر تدریجیاش بر تجربهٔ شنیداری.
استیون ویلسون در هشتمین آلبوم انفرادی خود The Overview بار دیگر به سرزمین پراگرسیو راک بازگشته است. این آلبوم یک اثر مفهومی است که ساختاری متفاوت نسبت به چند آلبوم قبلی او دارد؛ در واقع تمام آلبوم تنها شامل دو قطعهٔ طولانی است – «Objects Outlive Us» و «The Overview» – که هر دو روی دو طرف یک صفحهٔ وینیل (گرامافون) را پر میکنند. ویلسون پس از تجربهٔ سبکهای متنوع پستپانک، سینثپاپ و الکترونیک در آثار اخیرش، اکنون به فرمهای طولانی و روایتمحور بازگشته است؛ رویکردی که یادآور ریشههای پراگرسیو او در پورکوپاین تری و آلبومهای موفق دههٔ ۲۰۱۰ نظیر Hand. Cannot. Erase. و The Raven That Refused to Sing است. این تغییر جهت به سوی «پراگِ تمامعیار» هیجان بسیاری از طرفداران قدیمی را برانگیخته است، تا جایی که مجلهٔ Prog این آلبوم را «بسیار پراگ» توصیف کرد و گزارش داد ویلسون «با آغوش باز به خانهٔ پراگ بازگشته است».
درونمایهٔ مفهومی آلبوم بر پایهٔ پدیدهای شناختهشده به نام «اثر چشمانداز» (Overview Effect) شکل گرفته است. این اصطلاح به دگرگونی شناختی عمیقی اشاره دارد که فضانوردان هنگام مشاهدهٔ زمین از فضا تجربه میکنند؛ تغییری در دیدگاه که میتواند دو حالت داشته باشد: برخی در برابر زیباییِ شکنندهٔ سیارهٔ آبی ما احساس حیرت و قدرشناسی عمیق پیدا میکنند، در حالی که برخی دیگر با دیدن زمین بهمثابه نقطهای کوچک و ناچیز در بیکرانگی فضا، به حقیقت حقارت و ناچیزی بشر پی میبرند. جالب اینجاست که وقتی بار اول آلبوم را گوش دادم، هنوز از ایدهٔ مفهومی پشتش خبر نداشتم. فقط حسی گنگ از فاصله گرفتن داشتم؛ انگار چیزی مرا به عقب میکشد و وادارم میکند از جایی دورتر به همهچیز نگاه کنم. بعدها که خواندم آلبوم حول مفهوم Overview Effect ساخته شده، تازه آن تجربهٔ شنیداری اولیه برایم معنا پیدا کرد. متوجه شدم که آن حسِ دور شدن از زمین و ناپدید شدن جزئیات روزمره، تصادفی نبوده؛ بلکه دقیقاً همان حسی بوده که ویلسون درصدد انتقالش بوده و این، به نظرم نشانهٔ موفقیت عمیق اثر در سطح ناخودآگاه است. به گفتهٔ الکس میلاس بنیانگذار Space Rocks که این مفهوم را به ویلسون معرفی کرد ویلسون شیفتهٔ این ایده شده است و همین دیدگاه جرقهٔ اولیه برای خلق آلبوم بود. خود ویلسون نیز بیان کرده که آلبوم The Overview تلاشی است برای انتقال همان تغییر پرسپکتیو: پیوند دادن عظمت بیانتها و تاریک فضا با دغدغههای کوچک و خودمحورانهٔ ما بر روی زمین. حاصل، اثری است که به گفتهٔ ویلسون «دربارهٔ بشریت» است .دعوتی برای اینکه بهجای خیرهشدن صرف به صفحههای گوشی، بار دیگر چشمان خود را به آسمان و کیهان بدوزیم. در واقع، آلبوم به کندوکاو مفاهیم فلسفیای میپردازد مثل جایگاه انسان در کیهان، معنای زندگی در برابر بیکرانگی زمان و فضا، و اهمیت بخشیدن به لحظات گذرای زندگی در برابر مقیاس عظیم زمان کیهانی. ویلسون در جایی از ترانهها با لحنی نیهیلیستی خاص خود اظهار میکند: «هیچ دلیلی برای هیچکدام از اینها نیست؛ فقط یک بینهایتِ زیباست. نه طراح هوشمندی، نه کسی پشت فرمان – فقط یک معمای وجودی.» این رویکرد بدبینانه (یا واقعگرایانه) نهایتاً شنونده را به این پرسش میرساند که آیا ناچیز بودن ما در مقیاس کیهانی، امری نومیدکننده است یا رهاییبخش. پاسخی که خود آلبوم به طور ضمنی ارائه میدهد آن است که: «زندگی بیمعنی است پس آن را بپذیر و معنا را خودت خلق کن.»

از نظر موسیقی، The Overview بهواقع یک «سینما برای گوشها»ست که به صورت یک تجربهٔ پیوسته طراحی شده. ویلسون تصمیم گرفت بهجای مجموعهای از تکآهنگها یا قطعات مجزا، یک سفر ۴۲ دقیقهای بیوقفه خلق کند؛ سفری صوتی که همچون آثار مفهومی کلاسیک (برای نمونه The Dark Side of the Moon از پینک فلوید) دو سوی یک صفحه را در بر میگیرد و روایت مشخصی را دنبال میکند. او حتی برای عرضهٔ این اثر، بهجای ساخت موزیکویدیوهای جداگانه، با همکاری فیلمساز همیشگیاش مایلز اسکارین یک فیلم ۴۲ دقیقهای کامل تهیه کرده که همزمان با موسیقی پخش میشود. این فیلم/کنسرت در سالن آیمکس لندن و با صدای فضایی ۳۶۰ درجه به نمایش درآمد و حضار آن را «تجربهای شگفتانگیز و جادویی» توصیف کردند که طی آن موسیقی و تصاویر دست در دست هم حس هیبتی کیهانی را القا میکردند. بنابراین میتوان The Overview را اثری چندرسانهای و چندحسی دانست که هم در قالب صوتی (با میکس استریو و دالبی اتموس) و هم در قالب بصری/مفهومی، مخاطب را در فضایی سیال و شناور غرق میکند.
آلبوم شامل دو سوئیت بلندپروازانه است که هر یک بخشهای متعدد و متنوعی را در بر میگیرند. ساختار آلبوم به شکل زیر است:
- Objects Outlive Us (23:17) – شامل ۸ بخش بههمپیوسته: «No Monkey’s Paw»، «The Buddha of the Modern Age»، «Objects: Meanwhile»، «The Cicerones»، «Ark»، «Cosmic Sons of Toil»، «No Ghost on the Moor» و «Heat Death of the Universe».
- The Overview (18:27) – شامل ۶ بخش: «Perspective»، «A Beautiful Infinity I»، «Borrowed Atoms»، «A Beautiful Infinity II»، «Infinity Measured in Moments» و «Permanence».
در ادامه به تحلیل هر یک از این دو قطعهٔ طولانی و بخشهای درونی آنها میپردازیم.
Objects Outlive Us
قطعهٔ نخست آلبوم، Objects Outlive Us، یک سفر ۲۳ دقیقهای پرفرازونشیب است که از نظر لحن و سبک مدام تغییر چهره میدهد. این سوئیت با آواز وهمآلود و لطیف ویلسون در محدودهٔ صدایی فالستو آغاز میشود و فضایی اتمسفریک و مِهآلود ترسیم میکند؛ گویی شنونده در غبار یک گورستان سرگردان است. در لحظات آغازین، صداهای الکترونیک خلوت و افکتهای محیطی نقش پردهٔ افتتاحیه را دارند و حتی صدای مونولوگمانندِ یک موجود بیگانه به گوش میرسد که یکنواخت میپرسد: «یادت رفت که من وجود دارم؟» – دیالوگی که ویلسون با طنزی تلخ پاسخ میدهد: «آره، چون خیلی سختگیری میکردی.» این گفتوگوی اسرارآمیز و کنایهآمیز که یادآور داستانهای علمیتخیلی و حتی ترانههای قدیمیتر ویلسون مانند «A Smart Kid» یا «Last Chance to Evacuate Planet Earth…» از پورکوپاین تری است، از همان آغاز حالوهوایی روایی به قطعه میبخشد. بهبیاندیگر، Objects Outlive Us در همان بدو امر ما را به جهانی میبرد که آمیزهای از موضوعات علمیتخیلی و تأملات وجودی است.
پس از این مقدمهٔ مرموز بخش «No Monkey’s Paw»، موسیقی رفتهرفته جان میگیرد. بخش دوم که The Buddha of the Modern Age نام دارد، با همخوانیهای کرال پرقدرت و ضربآهنگی سنگین وارد میشود. این قسمت حالتی حماسی و پرتنش دارد و سیاهبینی خاصی در اشعار آن موج میزند. به گفتهٔ یک منتقد، این بخش «چکلیستی است از دلایلی که گونهٔ ما – که در فضولات خود غرق شده – آیندهٔ خوشایندی نخواهد داشت.» به بیان دیگر، ویلسون در اینجا با لحنی انتقادی تباهی و خودویرانگری بشر مدرن را به تصویر میکشد. ترکیب همسرایی باشکوه در این قطعه (که فضایی شبیه کارهای گروه کوئین را تداعی میکند) با محتوای تاریک و تلخ شعر، ضربهٔ عاطفی کوبندهای بر شنونده وارد میآورد. دو بخش ابتدایی Objects Outlive Us آغازی تیرهنگرانه برای این سوئیت رقم میزنند که شاید برای ایجاد یک «شوک اولیه» در سفر مفهومی آلبوم طراحی شده است – گویی ابتدا باید تاریکی و نومیدی بشر را ببینیم تا بعدتر بتوانیم روزنههای امید یا زیبایی را درک کنیم. باید اذعان کنم هنگام گوش دادن به این بخش، این ترکیب متناقض ابتدا کمی آزاردهنده به نظر میآمد، اما به سرعت دریافتم که ویلسون عمداً چنین تضادی را ایجاد کرده تا پیام و تلنگر عاطفی شعر تأثیر عمیقتری بگذارد. این لحظه برای من همچون بیدار شدن ناگهانی از یک رؤیای زیبا و روبهرو شدن با واقعیتی تلخ بود که نمیتوانستم نسبت به آن بیتفاوت باشم.

با ورود به بخش سوم، بارقهای از امید در دل تاریکی تابیده میشود. این بخش با عنوان Objects: Meanwhile حالوهوایی متفاوت دارد و در ترانهسرایی آن، حضور اندی پارترژ خواننده/ترانهسرای گروه XTC به چشم میخورد. ویلسون که خود از نوجوانی شیفتهٔ موسیقی XTC بوده و سالها بعد بسیاری از آلبومهای آنها را ریمیکس کرده است، از پارترژ دعوت کرد تا شعر این بخش را بنویسد. حاصل، کلامی شاعرانه است که دو دنیای بسیار متفاوت را بهزیبایی به هم پیوند میدهد: امور پیشپاافتاده و روزمرهٔ زندگی انسان در برابر رویدادهای شگفتآور کیهانی. در این بخش، بر روی بستری از گیتار آکوستیک، پیانو و سینثسایزر آنالوگ با ضربآهنگ12/8 ، تصاویر جذابی ترسیم میشود. برای نمونه، پارترژ زنی را توصیف میکند که کیسهٔ خریدش پاره شده و مواد غذایی به زمین میریزند «مثل خوشههای ستارهای که فرو میپاشند»؛ یا رانندهای را که از شدت بدهیهایش گریان است، در حالی که همزمان غروب محو شدن یک خورشید دوردست در کهکشانی دور را هیچکس نمیبیند. این تلفیق شاعرانه از عناصر پیشپاافتاده و کیهانی در یک قاب، عصارهٔ ایدهٔ مفهومی آلبوم را بهخوبی بازتاب میدهد. در اولین مواجهه با این قسمت ترک، تصویر سادهای از یک صحنهٔ روزمره به شکلی غیرمنتظره با مقیاسی کیهانی پیوند خورد، و همین تضاد باعث شد توجهام جلب شود. آنقدر در لحظه مؤثر بود که برگشتم و دوباره به آن بخش گوش دادم. در شنیدن دوم، تازه متوجه ظرافتی شدم که پشت این ترکیب نشسته بود؛ انتخابهایی که بهجای تأکید مستقیم، خیلی بیسروصدا کاری میکردند که معنا خودش کمکم بالا بیاید. هنگام شنیدن این بخش، مخاطب عملاً همان «چرخش پرسپکتیو» مورد نظر را احساس میکند: مشکلات روزمره در برابر عظمت کیهان رنگ میبازند، در عین اینکه اتصال عجیبی میان این دو بُعد برقرار میشود. موسیقی این قسمت نسبت به قبل لطیفتر و ملودیکتر است؛ حتی ویلسون از یک بیس آکوستیک با افکت دیستورشن بهره گرفته که یادآور خط بیس ترانهٔ «Harridan» (از آثار اخیر پورکوپاین تری) است. حضور این بیس و افزودن گیتارهای تریپی در پسزمینه، قدرت موسیقایی قطعه را در نیمهٔ دوم بخش پارترژ افزایش میدهد و نوید ورود بخشهای پرانرژیتر بعدی را میدهد.
بخش چهارم با عنوان The Cicerones با حالوهوایی متفاوت پدیدار میشود: آرپژهای زیبای گیتار آکوستیک و خطوط زهیِ ملوترون که فضای قطعهٔ کلاسیک «Space Oddity» از دیوید بوویی را تداعی میکنند. این قسمت لحن ملایمتر و متفکرانهتری دارد و پس از اوج احساسی بخش پارترژ، نقشی شبیه به یک استراحت کوتاه در میانهٔ سفر را ایفا میکند. البته این آرامش دیری نمیپاید، چرا که بخش پنجم، Ark، دوباره ما را به متن پراگرسیو راک مفهومی بازمیگرداند. Ark با نوعی سرود یا شعار فضایی آغاز میشود که گویی فضانوردان هنگام ترک سیارهٔ زمین سر میدهند. برخی منتقدان این بخش را آگاهانه «بیش از حد پراگ» و اغراقآمیز توصیف کردهاند که نشاندهندهٔ نوعی خودآگاهی اثر نسبت به پراگرسیوبودنش است. ملودی آواز در Ark نسبتاً ساده و تکرارشونده است و لایههای متعدد و همپوشانِ وکال باعث میشوند تفکیک دقیق کلمات ترانه دشوار شود. شاید در اینجا بخشهایی از خط داستانی آلبوم – احتمالاً روایت تلاشی برای فرار از سیاره – بیان میشود، اما بهخاطر افکتهای صوتی و همسراییهای دستهجمعی، مفهوم ترانه به صورت مبهم باقی میماند. از نظر موسیقی، این بخش بستری ایجاد میکند برای ورود پرقدرت درامز (نوازندگی راسل هولزمن، فرزند آدام هولزمن) و بیس کوبندهٔ ویلسون؛ عناصری که در ادامه جذابیت آهنگ را دوچندان میکنند.
با رسیدن به بخش ششم، Objects Outlive Us به اوج انرژی خود دست مییابد. این قسمت که عنوان جالب Cosmic Sons of Toil بر آن نهاده شده، ضربآهنگی تند و نامنظم و ریفهای سنگین گیتار را معرفی میکند که رنگوبویی از پراگرسیو متال/مثمتال دارند. در اینجا موسیقی «اندکی جنون ریاضیاتیِ متالگونه» پیدا میکند. نوازندگی گیتار رندی مکاستین در این بخش چشمگیر است و سولوی عجیب و غریبی را به نمایش میگذارد که نشان میدهد داستان «فرار از سیاره» حالا به یک حرکت نفسگیر راک تبدیل شده است. این قسمت پرهیجان در واقع جنبهٔ خشنتر و مدرنتر موسیقی ویلسون را به رخ میکشد؛ بخشی که هواداران آثار سنگینتر او (برای مثال آلبوم Fear of a Blank Planet یا برخی قطعات پورکوپاین تری) را نیز راضی خواهد کرد.

اما شاید تأثیرگذارترین لحظات Objects Outlive Us در بخشهای پایانی آن نهفته باشد. پس از غوغای کیهانی قطعه وارد فاز فرود میشود: بخش هفتم با عنوان No Ghost on the Moor تم ملودیک اصلی ابتدای سوئیت را بازمیگیرد و فضایی آرام و اندوهناک میآفریند. این قسمت مانند آرامش پس از طوفان است؛ بافتی اتمسفریک و بر فراز این بستر آرام، رندی مکاستین یک سولوی طولانی و روحنواز گیتار اجرا میکند که بیش از سه دقیقه به طول میانجامد. زمانی که این تکنوازی گیتار به پایان رسید، برای چند لحظه در همان حالت شنیداری باقی ماندم؛ نه از شدت شگفتی، بلکه بهخاطر نوعی مکث ذهنی که موسیقی ایجاد کرده بود. چیزی در لحن و مسیر تدریجی آن سولو وجود داشت که بیواسطه به احساساتم وصل شد، بیآنکه قصد نمایشی داشته باشد. حتی در شنیدنهای بعدی هم، آن بخش همچنان همان کیفیت را حفظ کرده بود؛ نه لزوماً بهعنوان یک لحظهٔ درخشان، بلکه بهعنوان نقطهای از آلبوم که نوعی ارتباط مستقیم و بیواسطه برقرار میکرد. میتوان گفت این سولو نقطهٔ اوج احساسی کل آلبوم تا اینجای کار است. بسیاری این تکنوازی را با سولوی معروف گاتری گووان در قطعهٔ «Drive Home»از آلبوم The Raven…مقایسه کردهاند. با این حال، ظاهراً خود ویلسون به مکاستین توصیه کرده بوده که اینجا «قهرمانبازی» درنیاورد و بهجای نمایش تکنیک، حس و فضا را در اولویت قرار دهد. نتیجه، سولویی شده که به شخصه از نظر من بیشتر ریشه در حساسیتهای سبک فریپ دارد تا شکوه گیلموروار. با این وجود شنونده میتواند طنین تأثیر دیوید گیلمور را نیز در کشش طولانی و تُن گرم این تکنوازی احساس کند. در این لحظات، موسیقی ویلسون ادای احترامی ضمنی به پراگرسیو کلاسیک (پینک فلوید) میکند، اما همچنان شخصیت مستقل خود را حفظ کرده است.
در واپسین لحظات سوئیت بخش هشتم، Heat Death of the Universe، همهچیز به سکوتی کیهانی فرو میرود؛ آن تکنوازی گیتار کمکم به یک شیرجهٔ آهسته در خلأ تبدیل میشود و صداهای زبر و نویزمانندی سر برمیآورند که گویی «استاتیک فضایی» ناشی از مرگ گرمایی جهان را القا میکنند. بدین ترتیب، Objects Outlive Us با پایانی وهمناک و باز به اتمام میرسد – پایانی قطعی و در عین حال ناتمام، درست مانند سرنوشت اشیایی که عمری فراتر از انسانها دارند.
این ترکیب هشتگانهٔ بههمپیوسته، Objects Outlive Us را به قطعهای چندبُعدی بدل کرده است که در آن امضاهای صوتی کلاسیک ویلسون (مانند همآواییهای چندلایهٔ وکال، گیتارهای آکوستیک ظریف، بافتهای سینتیسایزر و افکتهای صوتی) در کنار تجربیات جدیدتری (آوازهای گروهی کرال، بخشهای متالگونه، دِکلمههای مونوتون) قرار گرفتهاند. این آهنگ حس بازنگرانه یا مرور تمام آنچه ویلسون تاکنون انجام داده را دارد. انگار که ویلسون در دل این قطعه ارجاعات کوچک به دورههای مختلف کاری خود پنهان کرده است؛ از فضای سایکدلیک پورکوپاین تری در دههٔ ۹۰ گرفته تا المانهای الکترونیک آلبوم The Harmony Codex ۲۰۲۳. با یکبار شنیدن شاید نتوان همهٔ این جزئیات و اشارهها را دریافت کرد؛ Objects Outlive Us از آن دست آثاری است که با هر بار گوش سپردن، نکتهٔ تازهای از آن کشف میشود.
The Overview
قطعهٔ دوم آلبوم، The Overview، سفر ۱۸ دقیقهای دیگری است که شنونده را «عمیقتر به اعماق فضا» میبرد. این سوئیت در ادامهٔ داستان Objects Outlive Us عمل میکند و در واقع نیمهٔ دوم روایت را بازگو میکند: اگر قطعهٔ نخست به تجربیات بشری و تلاش برای فرار یا بقا در دل کیهان میپرداخت، قطعهٔ عنوان آلبوم ما را واقعاً به مدارهای کیهانی میبَرد تا از آنجا به سیارهٔ خودمان و کل هستی بنگریم.

The Overview با صداهای نویز و پارازیت رادیویی آغاز میشود – گویی در حال تنظیم امواج کیهانی هستیم. دیری نمیپاید که ضربانهای الکترونیک تپنده و غافلگیرکنندهای وارد میشوند. فضای آغازین این قطعه بهشدت الکترونیک و مدرن است و کلمات مرتبط با فضا بهصورت دکلمه در پسزمینه پخش میشود. اینجاست که تأثیر گروه الکترونیک آلمانی تانجرین دریم – که ویلسون صراحتاً از آن به عنوان الهامبخش نام برده – بهوضوح شنیده میشود. توالیهای سینثسایزر و حس امبینت فضایی در این مقدمه، یادآور موسیقی الکترونیک دههٔ ۷۰ (نظیر آثار تانجرین دریم) است که با رویکرد امروزی ویلسون تلفیق شده. به شخصه برای خودم مقدمهٔ الکترونیکی قطعه با آن ریتم سرد و طراحی صوتی خنثیاش کمی فاصلهگذار به نظر میرسید؛ فضایی که معمولاً انتظار میرود مخاطب را درگیر نکند، یا دستکم دیرتر واردش کند. اما چیزی در همین بیاحساسیِ کنترلشده وجود داشت که ناخودآگاه باعث شد خودم را در حال دور شدن از زمین تصور کنم. این حس که نه از طریق ملودی یا روایت، بلکه صرفاً از طریق فضا منتقل میشد، یکی از همان لحظاتی بود که در لحظه شاید به چشم نیاید، اما در بازنگری، نقش مهمی در شکلگیری تجربه شنیداری دارد. این بخش آغازین («Perspective») شاید از دید برخی اندکی طولانی به نظر برسد، اما تغییر لایههای صوتی در زیر این دکلمهٔ اعداد نجومی، پویایی لازم را ایجاد کرده و کاملاً در خدمت ساختن حالوهوای مورد نظر است. حس معلق بودن در فضای بیکران و خیره شدن به کهکشانها، با این مقدمهٔ طولانی بهخوبی به شنونده منتقل میشود.
نکتهٔ جالب در اینجا صدای راتم ویلسون (همسر استیون ویلسون) است که همچون آلبوم قبلی (The Harmony Codex) نقش نریتور را ایفا میکند. او با لحنی کاملاً خونسرد و ماشینی، شروع به بازگو کردن فواصل و اجرام کیهانی میکند: از نام سحابیها و خوشههای ستارهای گرفته تا واحدهای عظیم اندازهگیری مثل زتامتر و یوتامتر. این دکلمهٔ اعداد و اسامی نجومی بر بستر موسیقی الکترونیک، فضایی وهمآور خلق میکند؛ چنانکه جری ایوینگ نویسندهٔ Prog میگوید، لحن بیاحساس و روباتیک راتم «واقعیت خشن و بیرحمِ فضای بیکران را بازتاب میدهد – جایی که مرگ حکمفرماست». ویلسون خودش نیز در مصاحبهای تصریح کرده: «فضا تهی است؛ ترسناک است؛ مرگ است»، و واقعاً میتوان این نگاه سرد به خلأ بیانتها را در موسیقی و اشعار The Overview احساس کرد. ممکن است شنیدن مکرر اعداد و فواصل نجومی برای برخی مخاطبان در درازمدت کسالتبار شود، اما در بطن مفهومی اثر، این بخش نقشی کلیدی ایفا میکند، ایجاد همان تغییر دیدگاهی که پیشتر دربارهاش صحبت شد. انگار صدای راتم ما را قدمبهقدم از زمین دورتر میکند، هر لحظه فاصلهٔ ما بیشتر و سیارهٔ ما کوچکتر میشود… تا آنجا که دیگر زمین تنها یکی از میلیاردها جرم ذکرشده در میان کلمات اوست.
پس از حدود پنج دقیقه، The Overview از این مقدمهٔ فضانوردی خارج شده و وارد «اولین ترانهٔ واقعی» خود میشود. اینجاست که بخش A Beautiful Infinity I آغاز میشود: قطعهای بسیار زیبا بر محوریت گیتار آکوستیک و آواز ملودیک. برخلاف فضای سرد و مضطرب و مکانیکی ابتدای سوئیت، این قسمت لطیف، گرم و رؤیاگون است و از لحظات درخشان آلبوم به شمار میآید. تأثیر پینک فلوید در اینجا نیز مشهود است؛ چه در آکوردها و ریزهکاریهای گیتار که رنگ و بوی Wish You Were Here یا قطعات آکوستیک راجر واترز را تداعی میکنند، و چه در هارمونیهای وکال که حالتی خیالی و معلق دارند. بهعنوان کسی که سالهاست موسیقی پینک فلوید را نه فقط دنبال، بلکه با وسواس گوش دادهام، همیشه نسبت به هرگونه ارجاع یا الهامگیری از فضا و زبان موسیقی آنها نگاهی محتاط و گاه بیاعتماد داشتهام. در مواجهه با این بخش، ابتدا تصور کردم با تقلیدی آشکار و کمی سطحی از حالوهوای Us and Them طرفم. ملودی آکوستیک، هارمونیهای معلق، حتی تُنِ کیبورد. اما هرچه بیشتر گوش دادم، آنچه در ابتدا شبیه بازسازی به نظر میرسید، آرامآرام لحن مستقلتری پیدا کرد. ویلسون اینجا نه در پی بازآفرینی یک لحظهٔ کلاسیک، بلکه در تلاش برای استخراج همان کیفیت احساسی در بستری کاملاً امروزی است. در نهایت، با وجود تمام آن حساسیتها، باید بپذیرم که این بخش توانست به نحوی صادقانه و هوشمندانه، بخشی از همان تأثیر فلویدی را دوباره زنده کند نه بهعنوان ادای دین، بلکه بهمثابه گفتوگویی برابر با گذشته. ویلسون ملودی آوازی بسیار گیرایی ارائه میدهد که ترکیبی از حس پاپ و تفکر پراگ را در خود جای داده است. در واقع او نشان میدهد که میتواند ترانهسرایی عامهپسند خود را با فضای پراگرسیو درآمیزد و نتیجهای دلنشین به دست دهد. در تنظیم این بخش، جزئیاتی شنیده میشود که شاید کمتر در کارهای پیشین ویلسون بهچشم آمده باشند: برای مثال، نوعی تُن صدای تیز و کشدار (احتمالاً حاصل نواختن خاص گیتار یا یک افکت صوتی) که رنگ تازهای به بافت آهنگ افزوده است. حضور نیکو تسونف (Niko Tsonev) بهعنوان نوازندهٔ مهمان گیتار لید در این بخش قابل توجه است؛ سولوی کوتاه او با ظرافت بر بستر قطعه مینشیند و سپس کریگ بلاندل (درامر تورهای ویلسون) نیز به این قسمت میپیوندد و با درامی نسبتاً ساده اما محکم قطعه را همراهی میکند. همچنین رندی مکاستین در پسزمینه یک سولوی موگ اجرا میکند که به شکل خیرهکنندهای یادآور تُن و حالوهوای ریچارد رایت (کیبوردیست پینک فلوید) است – گویی روح قطعاتی چون «Great Gig in the Sky» یا «Us and Them» در این لحظه وزیدن گرفته باشد.
اشعار در بخش «A Beautiful Infinity» بسیار گویا هستند و درونمایهٔ علمیـفلسفی آلبوم را عیانتر میکنند. ویلسون در اینجا بیپرده دیدگاه خداناباورانه و کیهانی خود را بیان میکند: «برای هیچکدام از اینها دلیلی نیست؛ فقط یک بینهایتِ زیباست. نه طراح هوشمندی، نه کسی که هدایت کند – فقط یک معمای وجودی… لا، لا، لا…». این کلام که همراه با لحن نیمهشاد بخشی از ترانه (زمزمههای «لا لا لا» در پسزمینه) ارائه میشود، از یک سو پوچی عظیم هستی را فریاد میزند و از سوی دیگر نوعی بیخیالی جسورانه در برابر آن را پیشنهاد میدهد. ویلسون عملاً میپرسد: حال که میدانیم هیچ معنای از پیشتعیینشدهای در کار نیست، آیا این واقعیت باید موجب افسردگی باشد یا میتواند سرچشمهٔ آزادی و امید گردد؟ بهنظر میرسد پاسخ او (و پیام آلبوم) این است که میتوان این بیمعنایی را به فرصتی برای معنا بخشیدن به زندگی توسط خودمان تبدیل کرد. از این منظر، شاید The Overview در لایهٔ ظاهری اثری بدبینانه به نظر برسد، اما در بطن خود لایهای از دعوت به خودآگاهی و دم را غنیمت شمردن(carpe diem) دارد: وقتی فهمیدی وجودت بیهوده است و زندگی یک هدیهٔ تصادفی است، با خود فکر میکنی: “پس تا هستم بیشترین بهره را ببرم.” زندگی بیمعنی است، پس آن را بپذیر.

با عبور از این نقطهٔ اوج احساسی، بخش بعدی با عنوان Infinity Measured in Moments ضرباهنگ را تندتر میکند. در اینجا درامها جنبوجوش بیشتری میگیرند و بالاخره آدام هولزمن (کیبوردیست کهنهکار گروه) فرصت مییابد با یک سولوی طولانی مهارتش را به رخ بکشد. این بخش از سوئیت دوم حکم یک کادنزای تکنیکی و پرانرژی را دارد که پس از لطافت بخش قبل، تعادل پویایی ایجاد میکند. به تدریج که قطعه به پایان خود نزدیک میشود، عنصری غیرمنتظره به گوش میرسد: یک یوکللی! رندی مکاستین با یوکللیای که صدایش بهصورت ۳۶۰ درجه در فضای میکس پراکنده شده، آکوردهایی زنگدار مینوازد. این ظرافت صوتی، شنونده را به یاد «ستارههای چشمکزن» میاندازد و در دل فضای عظیم کیهانی حسی از معصومیت و زیبایی ساده را برمیانگیزد. صدای روایتگر راتم نیز بار دیگر در اینجا ظاهر میشود و ما را برای ورود به بخش نهایی آماده میکند.
آخرین بخش سوئیت عنوان، Permanence، از دل سکوت و خلائی که لحظاتی برقرار شده بود، سر برمیآورد. پیانو الکتریک با افکتی شناور و لرزان شروع به نواختن آکوردهایی آرام میکند و در دوردستها نوای ساکسوفون سوپرانو (با نوازندگی تئو تراویس) به گوش میرسد. این پایانبندی روحنواز، فضایی خلوت و سرد و در عین حال زیبا را تصویر میکند که بیشباهت به سکوت خاموش فضا نیست. در حقیقت، ساکسوفون محوی که در انتهای آلبوم شنیده میشود، ادای احترامی دیگر به پینک فلوید است؛ منتقدان اشاره کردهاند که این ساکسوفون رؤیاگون یادآور پایانبندی آثار Dark Side of the Moon یا Wish You Were Here است. این قطعهٔ انتهایی بسیار خیالی و آرامشبخش است، با توجه به مسیری که آلبوم تا این لحظه طی کرده بود — پر از فراز و افت و ایدههای درخشان — انتظار داشتم پایانبندیاش هم ضربهٔ نهایی را وارد کند؛ نوعی نقطهٔ تمرکز که همهچیز را جمعبندی کند. اما در عوض، قطعه بهجای اوجگیری، بهتدریج در سکوتی محو و باز رها شد. ممکن است این تصمیم با منطق مفهومی اثر هماهنگ باشد، اما همچنان حس میکنم پایان آلبوم به گرهگشایی قویتری نیاز داشت تا تجربهٔ شنیداری را با وضوح و انسجام بیشتری ببندد. با این حال، میتوان همین پایان طولانی و کشدار را نیز بخشی از بیان هنری ویلسون دانست، نشان دادن گستردگی زمان و فضا که حتی پایانها نیز به درازا میکشند و در سکوت محو میشوند.
به این ترتیب، The Overview (قطعهٔ عنوان آلبوم) نیز مانند قطعهٔ اول، چندین گذرگاه موسیقایی گوناگون را طی میکند: از تجربهگری الکترونیک و دکلمههای سرد گرفته تا ترانهپردازی ملودیک و سولویهای نفسگیر گیتار و کیبورد، و در نهایت موسیقی امبینت زیبا. این تنوع گسترده در عین پیوستگی باعث شده که هر دوی این سوئیتها شخصیت منحصربهفرد خود را داشته باشند اما همچنان در خدمت روایت کلی آلبوم باقی بمانند. منتقد وبسایت The Elite Extremophile اشاره کرده که این دو قطعهٔ عظیم «هر کدام شخصیت متمایزی دارند» و در مجموع، آلبوم را به اثری قدرتمند بدل کردهاند. همچنین تضاد میان فضای خشنتر و متراکمتر قطعهٔ اول با حالوهوای خیالپردازانهتر و بازترِ قطعهٔ دوم، توازن جالبی به اثر داده است. گویی دو روی یک صفحه، یک سوی تاریکتر بشر و سوی دیگر معنویتر و متفکرتر او را به تصویر کشیدهاند.
The Overview بیشک اثری چالشی و سنگین برای شنونده است. دو ترک پیوسته به مدت جمعاً حدود ۴۲ دقیقه، که فراز و نشیبهای متعدد دارند، ممکن است در نگاه اول حتی گوش دادن با دقت به کل اثر کمی چالش برانگیز به نظر برسد. با این حال، تقریباً تمامی منتقدان و شنوندگان حرفهای تأکید کردهاند که حاصل کار، تجربهای سحرانگیز و نفسگیر است. این آلبوم جزو آن دسته آثاری است که باید بهصورت کامل و با حوصله گوش داده شود تا اثر واقعی خود را بر جا بگذارد. یک بار شنیدن سرسری آن مانند دیدن تکههایی پراکنده از یک فیلم پیچیده است؛ ولی وقتی شنونده خود را تسلیم جریان پیوستهٔ موسیقی کند، The Overview او را با خود سوار سفینه کرده و تا اعماق فضا میبرد. از دید یک مخاطب علاقهمند به پراگرسیو راک، این آلبوم دقیقاً همان چیزی را ارائه میدهد که مدتها انتظارش میرفت: قطعات بلند با ساختار مفهومی، فضاسازیهای بدیع، ترکیب هنرمندانهٔ تکنیک و احساس، و مهمتر از همه جسارت در خلق اثری متفاوت. ویلسون همواره به مخاطبانش نشان داده که از تکرار مکررات بیزار است و هر بار مسیر تازهای را میآزماید. اما اینبار، به جای حرکت به سمت پاپ یا الکترونیک، تصمیم گرفته آنها را با یک اثر پراگرسیو جاهطلبانه غافلگیر کند. میتوان گفت برای طرفداران قدیمی او که با آلبومهای مفهومی دههٔ ۲۰۰۰ خو گرفته بودند، The Overview مثل بازگشت یک دوست دیرینه است – البته دوستی که حرفها و ایدههای تازهای نیز برای گفتن دارد.

از منظر تجربهٔ شخصی شنیدن، The Overview حقیقتاً مانند یک سفر سینمایی بدون تصویر است. بسیاری از شنوندگان گزارش کردهاند که حین غرق شدن در این آلبوم، تصاویر و صحنههایی در ذهنشان نقش بسته است؛ از پرتاب یک فضاپیما گرفته تا تماشای زمین از روی ماه، یا حتی عبور از کنار سحابیها و ورود به خلأیی تاریک. اگر آلبوم را با یک سیستم صوتی مناسب و تمرکز کافی گوش کنید، احساس حضور در یک سالن سینما با صدای فراگیر به شما دست خواهد داد. نسخهٔ میکس Dolby Atmos این اثر بهطور ویژه تجربهای کاملاً غوطهورکننده ایجاد میکند؛ بهطوریکه گیتارها را خواهید شنید که بهآرامی از پشت سرتان به جلوی صحنه میآیند و سینثسایزرها را که همچون هالهای اطراف شما را فرا گرفتهاند. یک منتقد که آلبوم را در استودیویی مجهز به سیستم ۷.۱.۴ گوش کرده بود، اظهار داشت The Overview «در بهکارگیری صدای ۳۶۰ درجه یک استاندارد جدید بنا مینهد» و کاملاً شنونده را در فضایی زنده و پویا غرق میکند.
حتی گفته شده که میکس استریوی آلبوم، در واقع نسخهٔ downmix-شدهٔ میکس فضایی آن است، چرا که موسیقی اساساً برای پخش در فضای سهبعدی ساخته شده است. این یعنی ویلسون در این پروژه به معنای واقعی کلمه به صدا بُعد جدیدی بخشیده است. بنابراین برای یک شنوندهٔ جدی موسیقی که سیستم صوتی مناسبی در اختیار دارد، اکیداً توصیه میشود The Overview را در فرمت سوراند ۵٫۱ یا Atmos تجربه کند، زیرا بخش مهمی از هنر میکس و طراحی صدای آلبوم در آن قالب جلوهگر میشود. با این حال، باید اشاره کرد که حتی در پخش استریوی معمولی یا با هدفون نیز کیفیت صدای آلبوم عالی است. ویلسون که بهعنوان یک «پروفسور صدا» شهرت دارد و سالهاست آلبومهای کلاسیک پراگرسیو را ریمستر و ریمیکس میکند، در اینجا نیز دقت و وسواس زیادی به خرج داده است.
The Overview از چند جهت با کارهای قبلی ویلسون قابل مقایسه است. نخست از نظر ساختاری: ویلسون پیشتر نیز قطعات طولانی و سوئیتمانند در کارنامهٔ خود داشته است. برای مثال، قطعهٔ «Raider II» از آلبوم Grace for Drowning (سال ۲۰۱۱) حدود ۲۳ دقیقه زمان داشت. همچنین در آلبوم The Incident از پورکوپاین تری (۲۰۰۹) یک روی کامل صفحهٔ CD به ترکیبی ۵۵ دقیقهای (شامل چند بخش مرتبط به هم) اختصاص یافته بود. آلبوم The Sky Moves Sideways (پورکوپاین تری، ۱۹۹۵) نیز شامل دو قطعهٔ بلند بود که دو طرف آلبوم را پر میکردند. از این جهت، The Overview را میتوان بازگشتی به آن فرمهای بلندپروازانهٔ قدیمیتر دانست. منتقدان نیز اشاره کردهاند که ساختار این آلبوم یادآور The Sky Moves Sideways و The Incident است، با این تفاوت که انسجام و یکپارچگی بخشها در اثر جدید بیش از آن آثار احساس میشود. به بیان دیگر، اگر در The Incident اینطور بود که مجموعهای از آهنگهای جداگانه صرفاً به هم متصل شدهاند، در The Overview گذار بین قسمتها بسیار طبیعیتر و بیدرزتر انجام شده است. همین امر باعث شده با وجود طولانی بودن دو ترک، شنونده دچار خستگی یا سردرگمی نشود، زیرا ایدههای موسیقایی چنان ماهرانه به هم بافته شدهاند که حس یک قطعهٔ واحد و پیوسته را القا میکنند.
از منظر محتوا و فضا نیز میتوان این آلبوم را با آثار شاخص ویلسون سنجید. دو آلبوم پراگرسیو مفهومی محبوب طرفداران، یعنی Hand. Cannot. Erase ۲۰۱۵ و The Raven That Refused to Sing ۲۰۱۳، هر یک فضای منحصربهفرد خود را داشتند: اولی آمیزهای از پراگرسیو مدرن با پاپ و الکترونیک و مضمونی احساسی (داستان زندگی و مرگ زنی در انزوا)، و دومی ادای احترامی آشکار به پراگرسیو دههٔ ۷۰ با تم داستانهای ارواح و ماورایی. The Overview در مقایسه، تمی علمیتخیلی/کیهانی دارد و موسیقی آن نیز بهروزتر و آیندهنگرانهتر است. The Overview میتواند در کنار Raven و Hand. Cannot. Erase. به عنوان یکی از برترین آلبومهای او قد علم کند. در واقع، این اثر نشان میدهد که ویلسون میتواند بدون تقلید دقیق از فرمولهای گذشته، همان میزان تأثیرگذاری را تکرار کند.
همچنین The Overview برخی انگیزهها و موتیفهای موسیقایی مکرر در آثار ویلسون را دوباره مطرح میکند. برای مثال، علاقهٔ وافر او به پینک فلوید از کودکی بر کسی پوشیده نیست؛ تا حدی که شوخی کرده: «وقتی بچه بودم در دیگی از پینک فلوید افتاده بودم!» در این آلبوم نیز ارجاعات ریز و درشتی به فلوید به گوش میرسد: از بخشهای سینثمحوری که شبیه قطعهٔ «On the Run» هستند گرفته تا هارمونیهای وکالی که پژواک Us and Them را در خود دارند؛ همچنین حتی جنس برخی تکنوازیهای گیتار و حضور ساکسوفون در پایان اثر هم یادآور اسلوب فلوید است. با این حال، اینها در حد تأثیر باقی میمانند و آلبوم هرگز به یک کپیبرداری یا ادای دین مستقیم تبدیل نمیشود. ویلسون همیشه در آثارش توانسته است تأثیرات پراگ، پاپ، متال، الکترونیک و غیره را از صافی سبک شخصی خود بگذراند. The Overview نیز مانند ویترینی از تمامی این گرایشهاست.
از سوی دیگر، حضور پررنگ عناصر الکترونیک و امبینت (خصوصاً در اینتروی قطعهٔ دوم) نشاندهندهٔ تأثیر موسیقی تانجرین دریم بر ویلسون است. خود او صریحاً از تانجرین دریم نام برده که در ساخت این بافتهای فضایی الهامبخش بودهاند. این تأثیر در بخشهای بیکلام و گذار آلبوم کاملاً ملموس است؛ شنونده حس میکند قطعهای از آلبومهای دههٔ ۷۰ آن گروه مثلاً Phaedra یا Rubycon در حال نواختن است، اما ناگهان با ورود درام زنده و گیتار، مهر امضای موسیقی ویلسون بر آن میخورد. علاوه بر این، بخشهایی از آلبوم حسوحال گروههای پراگرسیو هارد/کانسپت دههٔ ۷۰ را نیز تداعی میکند. برای مثال، پایانبندی پرانرژی قطعهٔ دوم (پیش از بخش آرام آخر) – که شامل یک تکنوازی نفسگیر موگ و ریتم تند درام است – به شنونده یادآوری میکند که ویلسون از طرفداران گروه راش (Rush) نیز بوده و هست. در واقع، یک نقد اشاره کرده بود که The Overview در پایان شبیه راش میشود، که احتمالاً اشاره به جو پراگرسیو/هارد راکی است که در لحظات اوج قطعه به گوش میرسد (راش هم در برخی آثار مفهومی خود ترکیب سینث و گیتار و فرمهای چندبخشی را به کار میگرفت). البته ویلسون مستقیماً نامی از راش نبرده، اما حضور گیتار لید پرقدرت، خطوط بیس متحرک و درام پُرکار در این اثر، میراث پراگرسیو-راک کلاسیک را به یاد میآورد که راش یکی از نمادهای بارز آن است.
از منظر تطبیق با آثار ماندگار پراگرسیو ویلسون توانسته با The Overview ادای احترامی شایسته به آن میراث داشته باشد و در عین حال صدای معاصر خود را حفظ کند. این آلبوم، علاوه بر الهامات آشکار از فلوید و تانجرین دریم، حتی اگر عمیق شویم از کارهایی چون King Crimson و Yes نیز بینصیب نیست. برای نمونه، بخشهای پلیریتمیک و پیچیدهٔ «Cosmic Sons of Toil» ممکن است شنونده را به یاد شاهکارهای پرجزئیات کینگ کریمسون بیندازد، یا فضای کرال در «The Buddha of the Modern Age» شباهتی به جاهطلبیهای گروه Yes در قطعات حماسیشان دارد. البته این شباهتها مستقیم و آشکار نیستند، اما نشان میدهد ویلسون به عنوان کسی که بسیاری از آلبومهای آن نسل طلایی را رییمیکس کرده، چطور زبان موسیقی آنها را آموخته و در اثر خود بهکار گرفته است.
به طور خلاصه، The Overview وارد یک گفتوگوی بیننسلی با پراگرسیو راک کلاسیک شده است: از یک سو همچون فرزند خلف دههٔ ۷۰ به نظر میرسد که روح آلبومهایی نظیر Dark Side of the Moon، Wish You Were Here و Meddle پینک فلوید، Rubycon (تانجرین دریم) و حتی قطعات طولانی جنسیس یا راش را در خود دارد؛ و از سوی دیگر کاملاً به دههٔ ۲۰۲۰ تعلق دارد، با تولید صوتی مدرن، تلفیق سبکها و نگرشی که برآمده از تجربه و جهانبینی ویلسون است. همین امر باعث شده هم دوستداران پراگرسیو کلاسیک احساس قرابت با آن بکنند، و هم مخاطبان جدیدتری که شاید کمتر به فرمهای طولانی عادت دارند، مجذوب تازگی و جسارت آن شوند.
یکی از نقاط قوت همیشگی آثار ویلسون، کیفیت بالای نوازندگی و تنظیم موشکافانهٔ اجزای موسیقی بوده است. در The Overview نیز او به عنوان یک نوازندهی سچندساز، بخش عمدهای از موسیقی را خود اجرا کرده است: از وکال و گیتار و کیبورد گرفته تا بیس، پرکاشن و تنظیمهای الکترونیک. در واقع ویلسون پس از تجربهٔ نوازندگی بیس در آلبوم بازگشت پورکوپاین تری Closure/Continuation در سال ۲۰۲۲، به «بیسیست خود بودن» علاقهمند شده و تقریباً تمام خطوط بیس این آلبوم را هم شخصاً نواخته است. عدم حضور نیک بِگس (بیسیست محبوب تورهای قبلی او) در ضبط آلبوم ممکن است برای برخی عجیب باشد، اما خود بِگس در تور زندهٔ این آلبوم حضور خواهد داشت و جالب اینکه ویلو بِگس، دختر نوجوان او، در دو قطعهٔ آلبوم وکال بکآپ خوانده است.
در بخش درامز، حضور دو نوازنده به چشم میخورد. بخش عمدهای از درامهای آلبوم توسط راسل هولزمن (فرزند آدام هولزمن، کیبوردیست) نواخته شده که انرژی جوانی را به قطعات تزریق کرده است. در چند قسمت کلیدی از جمله «A Beautiful Infinity»، کریگ بلاندل پشت درام مینشیند که او را از تورهای قبل به یاد داریم. بخشهای درام – چه پروگرمینگ الکترونیک، چه نوازندگی زندهٔ آکوستیک – همگی با دقت و تناسب فراوانی تنظیم شدهاند و تغییرات تمپو و میزان در سراسر سوئیتها را به شکلی روان هدایت میکنند.
آدام هولزمن طبق معمول رنگآمیزیهای زیبایی با کیبورد به اثر افزوده است؛ از ملودیهای ظریف پیانو گرفته تا سینثسایزر و موگ. در این آلبوم حتی فرصتی برای یک تکنوازی بلند موگ نصیب او شده که در بخش «Infinity Measured in Moments» غوغا میکند. هولزمن همچنین در بخشهای مختلف از صدای ملوترون، ارگ هموند و پیانوی رودز استفاده کرده که حاصل آن گرمتر شدن بافت آنالوگ موسیقی است. تئو تراویس با ساکسوفون سوپرانو و فلوتهای امبینت خود در قسمتهای انتهایی آلبوم، بُعد دیگری از ظرافت را به اثر اضافه کرده است. نیکو تسونف و اندی پارترژ نیز هر کدام با تکنوازی گیتار لید و دِکلمه یا وکال خود حضور کوتاه اما موثری دارند.
در نهایت باید رندی مکاستین را ستارهٔ پنهان آلبوم دانست: او در تقریبا طول تمام اثر حضوری پررنگ دارد؛ از همآواییهای وکال و افکتهای صوتی گرفته تا نواختن گیتار ریتم و لید. مکاستین که ابتدا به پیشنهاد گوین هریسون برای تور ۲۰۲۲ پورکوپاین تری به گروه ویلسون پیوست، اینجا همکار و همراه ایدئالی برای او بوده است. تلفیق ایدههای او که خود موزیسینی مولتیاینسترومنتالیست و صاحب سبک است با دیدگاه ویلسون، به خلق برخی از بهترین لحظات موسیقایی آلبوم انجامیده است. چنانکه پیشتر اشاره شد، سولوی گیتار او در پایان «Objects Outlive Us» و نیز سولوی کوتاهش با موگ در «Infinity Measured…»، از نقاط عطف تکنیکی آلبوم به شمار میآیند. ویلسون با گردآوردن این گروه کوچک اما توانمند (که حتی به شوخی گفته شده یک محفل خانوادگی شکل داده چون همسر و فرزندان اعضا نیز درگیر پروژه شدهاند)، اجرای بینقصی را رقم زده است. منتقدان از «نوازندگی بیعیبونقص در سرتاسر آلبوم» تمجید کردهاند و واقعیت این است که هیچ عنصر موسیقاییای خارج از جای خود به گوش نمیرسد.
The Overview یک آلبوم مفهومی جاهطلبانه است که توانسته انتظارات را برآورده کند و حتی فراتر ببرد. این اثر بهعنوان بازگشتی پیروزمندانه برای «پدرخواندهٔ پراگ مدرن» (لقبی که رابرت فریپ به ویلسون اعطا کرده بود) مطرح شده است. مجلهٔ Clash آن را «بازگشتی عظیم» از سوی یک قهرمان پراگرسیو توصیف کرد و امتیاز ۸ از ۱۰ به آلبوم داد. تقریباً تمامی نقدهای منتشرشده دیدگاهی مثبت به آلبوم داشتهاند؛ از Mojo گرفته تا Prog و Sonic Perspectives و سایر رسانههای موسیقی. بسیاری بر این باورند که ویلسون با این دو قطعهٔ طولانی، هم هنر آهنگسازی روایی خود را تثبیت کرده و هم عناصر امضای همیشگی خود را مرور کرده است.
به قول وبسایت Sonic Perspectives، The Overview بیش از آنکه انقلابی در صدای ویلسون باشد، جشنوارهای از تمامی آن چیزهایی است که او تا کنون خلق کرده است. این موضوع میتواند برای هواداران وفادار، مایهٔ آسودگی خاطر باشد؛ چرا که پس از چند آلبوم اخیر که «تا حدی سنتشکنی» در خود داشتند، اکنون میتوانند در دو قطعهٔ بلند جدید غرق شوند و لذت ببرند. از سوی دیگر، The Overview آنقدر ایدهٔ تازه و صدادهی بدیع دارد که مخاطبان جدید یا افرادی که چندان با آثار ویلسون آشنا نیستند نیز میتوانند جذب آن شوند. تلفیق حس نوستالژی پراگ دههٔ ۷۰ با تولید مدرن دههٔ ۲۰۲۰ باعث شده آلبوم برای نسلهای مختلف شنوندگان جذابیت داشته باشد.

در پایان، میتوان گفت The Overview یکی از برجستهترین آثار کارنامهٔ استیون ویلسون بهشمار میآید؛ اثری که جسارت هنری، مهارت فنی و عمق اندیشه را توأمان داراست. او با این آلبوم ثابت میکند که در میانهٔ دههٔ پنجم فعالیت حرفهای خود هنوز هم میتواند مخاطبان را غافلگیر کند و خود را به چالش بکشد – چه با ساختن قطعات ۲۰ دقیقهای پیوسته در عصر تکآهنگهای کوتاه، و چه با ترکیب موسیقی و مفاهیم علوم فضایی در یک تجربهٔ بیسابقه. The Overview ما را به سفری میبَرد از درون کوچکترین دغدغههای انسانی تا دوردستترین کهکشانها؛ سفری که طی آن همزمان احساس حقارت و عظمت میکنیم و در پایان با نگاهی تازه به خود و جهان بازمیگردیم. این آلبوم، مخاطب متخصص پراگرسیو راک را مسحور میکند و بار دیگر نام استیون ویلسون را به عنوان یکی از پیشگامان هنری روزگار ما تثبیت مینماید – هنرمندی که نهتنها به گذشتهٔ پُرافتخار پراگ ادای دین میکند، بلکه آن را یک گام به پیش و به سوی بیکرانگی هدایت میکند.
از دید شخصی هم، The Overview در کنار تمام ستایشهایی که از آن شده، واقعاً شایستهی جایگاهی ویژه در کارنامهٔ استیون ویلسون است. نه صرفاً بهخاطر ساختار مفهومی و انسجام رواییاش، بلکه بهخاطر کیفیتی نادر در مواجهه با ایدهای به این گستردگی؛ اینکه چطور مفهومی مثل Overview Effect را، که بهراحتی میتوانست به انتزاعی تهی یا یک ژست فلسفی تبدیل شود، با زبان موسیقی به تجربهای شنیداری تبدیل کرده است. برای من، این آلبوم حالا در کنار بهترین آثار انفرادی او قرار گرفته؛ نه فقط بهعنوان پروژهای موفق، بلکه بهعنوان آلبومی که میدانم در سالهای آینده نیز بارها به آن بازخواهم گشت، برای شنیدن دوبارهٔ آن حس فاصله، آن نگاه بیرونی، و آن لحظاتی که موسیقی بدون فشار، ذهن را به عقب میکشد تا تصویر بزرگتری ببینی.
منابع
- تام دویل – مجله Mojo: «Steven Wilson – The Overview Reviewed: Dazzlingly ambitious set from the modern day progfather» مارس ۲۰۲۵
- دیو اورلی – Prog Magazine/LouderSound: «Steven Wilson looks back at Planet Earth (The Overview)» ۱۴ مارس ۲۰۲۵
- اسکات مدینا – Sonic Perspectives: «Steven Wilson – The Overview (Album Review)» ۲۵ فوریه ۲۰۲۵
- وبسایت The Elite Extremophile: «Album Review: Steven Wilson – The Overview» ۱۷ مارس ۲۰۲۵