ارزشهایی که جهان پستمدرن در پی آن است را میتوان اینگونه برشمرد: شک گرایی، بدبینی، ذهنیت گرایی، تردید در عقلانیت، نسبیگرایی و حساسیت نسبت به نقش ایدئولوژِی در حفظ قدرت سیاسی که همگی از پس مدرنیته و نفی آن حاصل شدهاند. به صورت دقیقتر میتوان گفت در زمانهی پستمدرن، امر جزئی از امر کلی پیشی میگیرد و کنار گذاشتن مطلق سنّت نیز به چالش کشیده میشود. در جهان هنر از جمله در تئاتر، استفاده از این عناصر در یک اثر، ویژگی پستمدرنیستی به آن می دهد. روایت غیرخطی، تکهتکه بودن داستان و تصاویر، نبود شخصیت اصلی مشخص، بدنهای زشت و فضاهای خشونتبار، تکثرگرایی معنایی در نشانهها، بازگشت به سنت و اسطورهها و استفاده از تکنیکهایی که در شکلدهی به یک فرم کلی اختلال ایجاد میکنند، از آن دست ابزار و شیوههایی هستند که برای تولید یک اثر پستمدرن مورد استفاده قرار میگیرند. در این نوشته، قصد دارم با نگاهی به فرآیند درونی نمایش «آن» که از بردن نام خالقان آن معذوریم و در پاییز امسال و به طور غیررسمی در تهران در حال اجرا است، به بررسی ویژگی های پستمدرن در این نمایش بپردازم.
در نمایش «آن»، کف صحنه پر از خاک است. فضای صحنه از دو سو با پلاستیک و پارچهای سفید محدود شده است. در ابتدا زنی با پیراهن سفید در وسط صحنه ایستاده است. جلوی پای او دو مرد برهنه، بدنهایشان درهم تنیده میشود. یک مرد با لباس یکدست آبی و کلاه زرد (مانند لباس کارگران) نیز در صحنه حضور دارد. مردی دیگر نیز در گوشهای مجزا از صحنه با لباس زیر زنانه و کلاه زرد درون یک آکواریوم بزرگ قرار دارد. مرد لباس آبی سعی میکند زن را که شبیه به مجسمهای بیجان است، به حرکت درآورد. سپس دستی به بدنهای دو مرد دیگر میکشد و آنها شروع به حرکت میکنند. زن نیز به شکلی ناگهانی و با صدای موسیقی غافلگیرکنندهای به حرکت درمیآید. در ادامه، موسیقی غربی که در حال پخش شدن است به یک موسیقی عامیانه ایرانی بدل میشود و همهی بازیگران شروع به رقصیدن میکنند. همهی بازیگران برهنه و نیمه برهنه میشوند. بدنهایشان در ارتباط باهم قابهایی به مانند تابلوهای نقاشیای میسازد که آن نیز خیلی قابل ارجاع نیست. بازیگران بادکنکهایی که از سقف آویزان هستند را میترکانند و رنگ قرمز به همه جا پاشیده میشود. مردها زن را با طنابهایی که به آجرهایی وصل اندمیبندند. صدایی از آیات و احادیث پخش میشود. پس از گفتن مونولوگ زن که همزمان با نریشن است، دومرد، زن را از بندها آزاد میکنند. زن لحظهای خارج میشود و در حالی که باردار شده است، بازمیگردد. زن به زبان انگلیسی صحبت میکند و با مردها میرقصد. یکی از مردها ماسک سگ به چهره میزند و بالهایی سفید به خود وصل میکند. مخاطبان و بازیگران در کنار هم به یک ضیافت شام دعوت میشوند که شکلی از دیکتاتوری پدرسالارانه را بازنمایی میکند. فیلمی به مخاطبان نشان داده میشود که حقایق واقعی و مبتذلی از زندگی شخصی بازیگران را افشا میکند. مردان لباسهایشان را از تن خارج میکنند و بر روی میز غذا دیوانهوار حرکت میکنند. ضیافت تمام میشود. یکی از مردها مونولوگی که موضوعی در ارتباط با حضور در سنگرهای جبهه و وضعیت جنگی دارد، بیان میکند. مرد لباس آبی درون آکواریومی پر از آب میرود و سپس بیرون میآید. زن در تشت خون، عروسکی را مانند یک بچه میزاید. در انتها بازیگران هر آنچه بر صحنه است را تخریب میکنند و خارج میشوند.
همانطور که از شرح مختصر اجرای نمایش «آن» مشخص است، نمایش از تصاویر و حرکتهای گسسته، بازگشت به اسطورهها و امور مقدس، زبانهای گوناگون، اختلاط عقاید، روایتی بدون خط داستانی مشخص و پرتاب کردن بیشمار نشانه به سمت مخاطب بهره میبرد که همهی این ویژگیها، زیر مجموعهی ویژگیهای یک اثر پستمدرن قرار میگیرند. به بیان دقیقتر اجرای نمایش «آن» در همهی ابعاد و با استفاده از بدنها و ژستهای خشونتبار و ارجاعات متعدد که معناهای بیشماری را یادآوری میکند، خود را به شکلی پویا در دستهی نمایشهای پست مدرن قرار میدهد. اما آیا چنین رویکردی خود دلیل موفقیت یک اثر نمایشی است؟
گلن وارد در کتاب «پستمدرن» در ارتباط با اینکه چه چیزی را میتوان پستمدرن نامید این گونه مینویسد: «پست مدرن نامیدن یک چیز، خواه یک نظریه، اثر هنری یا جنبهای اجتماعی باشد، صرفاً کشف حقیقت عینی و فعلی آن نیست. هیچ چیز ماهیت پستمدرنیستی قابل حصولی ندارد و شما نمیتوانید این ماهیت را زیر ذره بین ببرید و نشانههای سرشت بنیادی یا رمز ژنتیکی پستمدرنیستی آن را بررسی کنید.» طبق نظر وارد، به شکلی دقیق نمیتوان یک اثر هنری را بسته به ویژگیهای ظاهری و حتی فرماش به شکلی ماهیتی پستمدرن دانست. در واقع نمایش «آن» با اینکه دارای ویژگیهای مرسوم پستمدرنیستی است، اما ماهیتاً نمیتواند پستمدرن تلقی شود. این عدم رمزگشایی از امر پستمدرن و متکی شدن به یکسری ویژگی ظاهری پست مدرنیستی، ضعف اغلب آثار مدعی پست مدرن بودن است. در حقیقت نمایش «آن»، همانقدر که به واسطهی پردهدریها و عناصر پستمدرن میتواند اثری قابل بحث باشد، از طرفی دیگر با نگاهی نسبیگرا و پوچ انگارانه که معمولا عقلانیت را سلب میکند و خود نیز از ویژگیهای اصلی هنر پستمدرن است، میتواند اثری شلخته، بی سروته و یا تقلیلگرا در نظر گرفته شود که صرفاً به ارضاء شخصی عوامل سازندهی نمایش پرداخته است و هیچگاه وجهی غیرشخصی و عمیق به خود نمیگیرد و تنها مانند پرتابههایی بیهدف به فضای اطراف باقی میماند.
در انتها باید گفت امر پست مدرن به جز مجموعه و مباحث مربوط به خود پستمدرنیسم نمیتواند چیز دیگری باشد. دوران پستمدرن، انعطاف پذیری زیادی دارد اما بیمعنا نیست و پیبردن به معنای آن نسبتاً آسان است. البته جهان پستمدرن همچنان معانی ضمنی خاصی دارد؛ از قبیل ابهام و پیچیدگی و نخبهگرایی که ظاهراً همیشه به واژههایی مربوط میشوند که دارای خاستگاه به اصطلاح روشنفکرانهاند. اما این خصوصیات پستمدرن در ارتباط با یک اثر هنری میتوانند نقش دو روی سکه را بازی کنند. در واقع همانقدر که میتوانند پیچیده و همراه با معانی انضمامی قدرتمند باشند، همانقدر میتوانند گذرا و بدون عمق در نظر گرفته شوند. در نمایش «آن» در حالی که تلاش شده است به شکلی کلاژگونه و با استفاده از انواع تکنیکها و تصویرسازیها از دل یک آشفتگی و تکثر، معنایی واضح مراد شود، مخاطب با اثری سردرگم و پیچیدهنما مواجه است و درک آن به شکلی عمیق و اصیل بسیار دشوار است و حتی میتوان آن را با این حجم از ارجاعات و نشانههای معنایی در جهان ناامید امروز بیمعنا به حساب آورد.
منبع:
وارد، گلن (۱۹۹۷). پست مدرنیسم. ترجمه: قادرفخر رنجبری، ابوذر کرمی (۱۳۹۴). تهران: انتشارات ماهی.