سینمای ایران سختترین روزهای خود را میگذراند. گرچه پیش از این هم بارها در مقاطع بحرانی که آخرین آن دوره کرونا بود با چالشهای بزرگی مواجه شد که حتی تا آستانۀ ورشکستگی پیش رفته بود، اما هیچگاه به اندازه امروز، دچار بحران نبود. واقعیت این است که سینما اجتماعیترین هنر انسانی است که هم بر جامعه تأثیر میگذارد، هم از آن متأثر میشود. بیهوده نیست که میگویند سینما آینۀ جامعه است یا باید باشد. وقتی حال جامعه خوب نیست، طبعاً و قطعاً حال سینما هم خوب نخواهد بود یا نمیتواند حال خوب را به جامعه منتقل کند. چه آنکه حال سینما پیش از این اتفاقات هم چندان خوب نبود و با مشکلات اقتصادی از یک سو و کاهش مخاطب از سوی دیگر مواجه بود. بیماری بود که حالا تنش به ترکش رخدادهای جامعه هم زخمی شده است. حالا بهغیر از مصائب و مشکلات درون سینمایی، چالشهای بیرونی و اجتماعی هم دامن سینما را گرفته و سینماگران را درگیر خود کرده است. در این گزارش به مهمترین چالشهای پیش روی سینمای ایران میپردازیم.
اقتصاد بیمار سینما
وقتی اقتصاد یک کشور در ساحت کلان و ساختاریاش دچار بحران است، رد این بحران به همه قلمروهای دیگر هم سرایت کرده و بیش از همه تأثیر مخرب خود را بر ساحت فرهنگ و هنر میگذارد. سینمای ایران در یک دهۀ اخیر مثل دیگر بخشهای جامعه یکی از بدترین دوران خود را از منظر اقتصادی طی کرده است که این بحران با گسترش رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی که انواع سرگرمیهای نوین و آلترناتیو آفریدهاند بیشتر هم شده است. صعود و رکود اقتصاد سینمای ایران نسبت به دیگر بخشها سریعتر و شدیدتر است و همین اقتصاد سینما را ژلهای کرده و با کوچکترین آثار منفی اقتصادی در فضای کسبوکار کشور، تأثیر آن بر فروش فیلمهای سینمایی عیان میشود و رونق سینما نیز دیرتر از سایر بخشها آغاز میشود. این مسئله بهواسطۀ آن است که سینما جزو نیازهای ضروری نیست و مردم با فشار اقتصادی، آن را زودتر از سبد کالاهای مصرفی حذف و دیرتر اضافه میکنند.
برای رفع این چالش نمیتوان سازوکار قطعی پیشنهاد داد، چون این مسئله کاملاً به توان اقتصادی خانوادهها وابسته است و بحث فراتر از سینما و به کلیت اقتصاد خانوار و قدرت خرید در کشور بازمیگردد. ازاینرو میتوان گفت بخشی از مشکل اقتصادی سینمای ایران حاصل بحران اقتصاد عمومی است و رونق گیشههای سینما با بهبود کیفی جیب و کیف مردم حل خواهد شد .شاخصهای رونق سینمای هر کشوری را میتوان با سه محور فیلم خوب، اکران خوب و سالن خوب تعریف کرد. براین اساس زیرساختهای نمایش در کشور ما با وجود انواع پردیسهای سینمایی که احداث شده همچنان کم است یا دچار فرسودگی شده است و متناسب با شأن مخاطب امروزی نیست.
گران بودن تولید فیلم
یکی از مهمترین موانع تولید در حوزه سینما به هزینۀ بالای تولید فیلم برمیگردد که حالا کف آن میلیاردی شده است. بدیهی است با افزایش شدید تورم در چند سال اخیر، هزینه تولید در سینما بهشدت بالا رفته است. یکی از دلایل محدودبودن تولید آثار باکیفیت، منابع و زمان محدودی است که کارگردان برای تولید در اختیار دارد. گیشه سینمای ایران غالباً توان بازگرداندن این هزینه را ندارد و تولید چنین آثاری از ریسک بالایی برخوردار است که کمتر تهیهکننده و سرمایهگذاری به آن بها میدهد. یک راهکار مؤثر، همان گسترش سریع سالنهای سینماست تا با افزایش گستره اکران، تولید گرانقیمت و پرهزینه در سینمای ایران نیز مقرونبهصرفه شود و بهنظر میرسد هر دولتی که بر سر کار بیاید برای حل مشکلات حوزه سینما باید بتواند موانع تولید را با حمایت و پشتیبانی مالی بردارد. هزینههای بالای تولید فیلم با توجه به بحران مخاطب موجب شده تا بسیاری از فیلمها نتوانند حتی خرج تولید خود را درآورند و برای جبران آن دست به دامن اسپانسرها شوند. اسپانسرها گرچه میتوانند تا حدودی یا دستکم بخشی از معضلات اقتصادی و مالی سینما و تولید فیلم را حل کنند، اما از آنسو استقلال هنری سینما و سینماگران را محدود یا بیاعتبار میکنند. واقعیت این است تا زمانی که دست سینما در جیب خودش نرود و نباشد، نمیتواند بر استقلال خود تکیه کند و از هنر به رسانه و ابزاری تبلیغاتی و پروپاگاندایی برای حوزههای دیگر مثل تجارت تبدیل خواهد شد.
عدم تناسب منابع با نیازها
واقعیت این است که همه نهادها و مسئولان ارشد و چهرههای تأثیرگذار از سینمای ایران و سینماگران کشورمان توقع تولید آثار دارای ارزشهای ملی و مذهبی نظیر آثار دفاع مقدس، تاریخی و مذهبی دارند. ازقضا این جنس تولیدات در نظام تولید گرانترینهاست و برای تولید هریک از آنها باید سرمایۀ سنگینی انجام داد؛ بنابراین اگر قرار است این مطالبات از سینماگران عملیاتی شود، دستکم باید یکدرصد سرفصل فرهنگی بودجۀ عمومی کشور برای تولید در سینما اختصاص یابد. جالب اینکه بسیاری از معضلاتی که در اینجا بهعنوان ابرچالشهای سینمای ایران از آن نام میبریم یک سرش به اقتصاد و کمبود منابع مالی در سینما وصل میشود و این نشان میدهد که در جهان امروز که گفتمان اقتصاد فرهنگ حاکم است، بدون تقویت بنیادهای اقتصادی نمیتوان به اعتلای فرهنگ و هنر ازجمله توسعه سینما اندیشید. واقعیت این است که گیشه سینما صرفاً به جیب و مال مردم مرتبط نیست، به حال آنها هم ربط دارد. ازاینحیث مسئلۀ مالی سینما صرفاً یک امر اقتصادی نیست و عوامل و مؤلفههای سیاسی و اجتماعی هم گیشههای سینما را دچار قبض و بسط مالی میکند. وقتی پدیدهای در ذیل اقتصاد فرهنگ قرار میگیرد، این تنها شاخصهای سرمایهای نیستند که شرایط اقتصادی آن را تعیین میکنند. اوضاع روحی حاکم بر جامعه بهویژه در بزنگاههای ملتهب تاریخی نیز بر آن تأثیر میگذارد. این تأثیرگذاری البته در موازنه دوسویه رخ میدهد. به همان اندازهای که رخدادهای اجتماعی میتواند در افزایش میل به تماشای فیلم تأثیر بگذارد، میتواند منجر به کاهش میل به تماشای فیلم شده و اقتصاد آن را تحتالشعاع خود قرار دهد. در چند سال اخیر دو بحران طبیعی و اجتماعی، سینمای ایران را تا آستانه ورشکستگی کشاند؛ یکی پاندمی کرونا و دیگری اعتراضات و ناآرامیهای اجتماعی. دو عامل برونمتنی که با چالشهای درونمتنی سینما مثل بحران مخاطب که پیشازاین وجود داشت، گره خورد و سینما را در تراژیکترین نقطه تاریخی خود قرار داد.
سایه سنگین سیاست بر سینما
مدیریت سینمای ایران بیش از آنکه ساختاری فرهنگی داشته باشد زیر سایه سیاست قرار دارد و از حیات مستقل و ذاتمداری برخوردار نیست. سوگیریهای سیاسی جناحی، فقدان اطلاعات کافی و صحیح در حوزه فرهنگ و شناخت و تصویر غلط از سینما در برخی از مدیران سینمایی موجب شده تا افسار سیاستگذاری سینمایی بهجای فرهنگ در دستان سیاست بیفتد و درنتیجه هویت فرهنگی سینما در پس بازیهای سیاسی مخدوش شود. عدم حمایتهای مالی از سینماگران، کمبود وضعیت نامناسب سینماهای کشور، خط قرمزهای پررنگ برای فیلمنامهها و توقیف فیلمهای سینمایی بخشی از عملکرد سینما در سالهای اخیر است که نتیجه آن وضعیت ورشکستگی و بحرانزده کنونی سینماست.
سطحینگری در بدنه مخاطبان سینمای ما آزاردهنده است. سینمای امروز ایران از وضعیت تاریخی، اجتماعی آن جدا نیست؛ پارادوکسهای رفتاری چالش سنت و مدرنیسم، تضادهای بنیادین فکری و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی در هنر هفتم نیز اثر خود را گذاشته است، از همین روست که زبان سینمای ایران دچار لکنت شده و حتی از بیان درد خویش هم عاجز است. این بحران زمانی تشدید میشود که سینما راه خویش را از طریق ضرورت هنریاش پیدا نکند و دیگران خارج از متن آن با حاشیههای غیرفرهنگی بخواهند آن را به راه راست هدایت کنند.
سینمایی که به تحول مدیریتی نیاز دارد
اگر بخواهیم گلوگاه اصلی مشکلات سینمای ایران را شناسایی کنیم، باید بگوییم عمده چالش و مشکل سینمای ایران در مقطع کنونی مدیریتی است و بازتاب این بحران را میتوان در سطوح مختلف سینمای ایران دید. ازآنجمله تنزل کیفی و خلاقانه آثار سینمایی بهویژه در عرصۀ کمدی را هم میتوان از همین منظر دید. بیتوجهی مدیریت دولتی و خصوصی و نظام صنفی ما به اقتصاد سینما عملاً کار را به اینجا رسانده است و استمرار این وضعیت وضع را بدتر هم خواهد کرد. عمده آثار سینمایی ایران محصول شرکتها، نهادها و افراد تکمحصولی است. فقدان تنوع در آثار شرکتهای فیلمسازی و پرهیز از ریسک و محافظهکاری مفرط صاحبان سرمایه و تهیهکنندهها دستبهدست هم میدهند تا تولیدکنندهها اعم از شرکتها، نهادها و افراد به فکر بیشترین انتفاع مالی باشند؛ بنابراین مسیرهای تجربهشده و کموبیش جواب گرفته را دنبال میکنند. عملاً با این رویکرد و مشی تولید آثار سینمایی به قهقرا میرود.
سینمای ما توانایی تولید سازمانیافته را ندارد و در این سالها سینمای ما نتوانسته است صنعتی شود، همچنین کمپانیهای بزرگ فیلمسازی شکل نگرفتند تا این کمپانیها بتوانند در زمینههای مختلف سرمایهگذاری و تولید اثر کنند و مبتنی بر استانداردهای جهانی آنها را دستهبندی و عرضه کنند. همچنین رانتهای اقتصادی دولتی به جریانهای خاص در سینما و ورود پولها و سرمایههای مشکوک هم از دیگر چالشهایی است که اقتصاد سینمای ما را تهدید میکند و عملاً مانع از شکلگیری یک نظام اقتصادی شفاف و سودده در سینمای ایران میشود.