در نوشتار پیشین به جنبههایی از کار یانیس زناکیس در حوزۀ معماری و ریاضیات پرداختیم. با وجود رویکرد بینرشتهای او، نمیتوان این حوزهها را بهطور کامل از یکدیگر جدا کرد. با این حال، او نوآوریهای چشمگیری در زمینۀ موسیقی دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
دیدگاه زناکیس دربارۀ تجربۀ انسانی از فضا و صدا بر پایۀ هماهنگی میان هنر و علم است. او معتقد بود که موسیقی و معماری میتوانند با استفاده از اصول ریاضی و فناوریهای پیشرفته، تجربهای بیهمتا و چندحسی برای انسان ایجاد کنند. این دیدگاه الهامبخش بسیاری از پژوهشهای بینرشتهای در هنر و علوم مدرن شده است. زناکیس به دلیل ادغام علوم و هنر در موسیقی شهرت داشت. او با استفاده از مفاهیم ریاضی و فیزیکی مانند نظریۀ احتمال، هندسه و فرآیندهای تصادفی، آثارخلاقانهای خلق کرد. همچنین از نرمافزارهای کامپیوتری و الگوریتمهای پیچیده برای طراحی صداها و ساخت قطعات موسیقی استفاده میکرد.
پاویون فیلیپس که در نوشتار قبل به آن توجه داشتیم، اثری برجسته در تاریخ معماری و موسیقی است که با تلفیق خلاقانه این دو حوزه، تجربهای جدید از فضا و صدا ارائه کرد. این پروژه نشان میدهد که چگونه معماری میتواند بهعنوان بستری برای خلق تجربههای موسیقیایی منحصربهفرد عمل کند و چگونه موسیقی میتواند معماری را فراتر از فرمهای فیزیکی به یک اثر هنری چندحسی تبدیل کند.
تلفیق موسیقی و گرافیک UPIC
زناکیس سیستم یو پی ای سی (سیستم طراحی صدا با ورودی گرافیکی) را توسعه داد که به کاربران اجازه میدهد امواج صوتی را مستقیماً طراحی کنند و به موسیقی تبدیل نمایند. این سیستم نوآورانه به آهنگسازان امکان میدهد تا بدون نیاز به نتنگاری سنتی، موسیقی را با ترسیم گرافیکی خلق کنند.
او در قطعهٔ Mycenae Alpha از سیستم یو پی ای سی برای ساخت موسیقی استفاده کرد که یکی از اولین قطعات ساخته شده با این سیستم بود. زناکیس به دلیل پیچیدگی آثارش از نتنگاری گرافیکی استفاده میکرد. این نوع نتنویسی نهتنها جهانیتر بود، بلکه امکان نمایش ساختارهای پیچیده صوتی را نیز فراهم میکرد. زناکیس در زمینۀ موسیقی الکترونیک پیشگام بود و صداهای جدیدی را با استفاده از فناوری کامپیوتری خلق کرد. او همچنین در طراحی «پاویون فیلیپس» در اکسپو ۱۹۵۸، موسیقی الکترونیکی را با فضای معماری ترکیب کرد. او که یکی از اولین آهنگسازانی بود که از کامپیوترها برای خلق موسیقی استفاده و با استفاده از محاسبات پیچیده، صداهایی تولید کرد که پیشتر تصور آن ممکن نبود. در آثار زناکیس، معماری و موسیقی به شکل جداییناپذیری با هم ترکیب شدهاند. او از مفاهیم معماری در موسیقی استفاده کرد تا فضاهایی صوتی خلق کند که حس حرکت و عمق را در شنونده تقویت میکنند.
زناکیس درباره نوآوریهای سیستم یو پی ای سی توضیح میدهد که این ابزار امکان طراحی مستقیم امواج صوتی از طریق گرافیک را فراهم میکند و فرآیند پیچیده برنامهنویسی صوتی را سادهتر میسازد. او ارتباط میان موسیقی و معماری را برجسته میکند و معتقد است که نتنگاری گرافیکی، بهجای نتهای سنتی، جهانیتر و قابلفهمتر است. اگرچه یو پی ای سی در برخی ویژگیهای مکانیکی محدودیتهایی دارد، زناکیس بر توانایی آن در خلق تجربههای موسیقایی جدید تأکید دارد. او همچنین به اهمیت تغییرات دینامیک در امواج صوتی و قابلیت یو پی ای سی در ایجاد ساختارهای صوتی نوآورانه اشاره میکند، اما تأکید داشت که این سیستم برای شبیهسازی سازهای سنتی طراحی نشده است. یو پی ای سی نمادی از تلاش زناکیس برای ترکیب هنر و فناوری به شیوهای خلاقانه و پیشرو است.
نگاه نوآورانه به موسیقی و صدا
زناکیس موسیقی را فراتر از هنر، بهعنوان یک علم در نظر میگرفت و تلاش داشت تا مفاهیمی مانند ساختارهای صوتی و فرمهای شنیداری را به شکلی نظاممند و علمی بررسی کند. او موسیقی را بهعنوان ابزاری برای کشف دنیای ناشناخته صوتی و گسترش ادراک انسانی میدید.
نوآوریهای زناکیس در موسیقی، مرزهای سنتی این هنر را گسترش داد و نسلهای بعدی آهنگسازان را به کشف و استفاده از فناوری، ریاضیات و هنرهای دیگر در موسیقی تشویق کرد. آثار او نهتنها گوشنواز، بلکه الهامبخش و آیندهنگر هستند. یکی از آثار مشهور او عبارت است از Metastaseis که یک اثر ارکستری است که بر اساس اصول هندسی و ایدههای معماری نوشته شده. این قطعه یکی از مشهورترین آثار اوست که از مفاهیم هندسی و فرمهای معماری الهام گرفته شده و در آن از حرکتهای صوتی مانند «تودههای صوتی» استفاده شده است.
یکی دیگر از آثار برجستهٔ او Pithoprakta نام دارد. یانیس زناکیس برای نخستین بار از سیستم تصادفی استفاده کرد در اثر Pithoprakta قانون پواسون (Poisson) به او امکان میدهد تا «از هیچ، شکلی آزاد در موسیقی ایجاد کند که بر اساس حداقل محدودیتهای منطقی و حداقل تعداد روابط بین رویدادهای صوتی باشد». در این اثر، زناکیس با دقتی بسیار بالا میان همگنی و ناهمگنی، نظم و بینظمی، ویژگیهای ایستا و آماری و همچنین پیشرفتهای دینامیکی، تعامل ایجاد میکند، زمانی که یک ویژگی یا یک رجیستر به تدریج جای خود را به دیگری میدهد. سازماندهی بسیار کنترلشده فرم کلی و زیرمجموعههای متوالی به او اجازه میدهد تا از کنار هم قرار دادن ساده جلوهها اجتناب کند و با استفاده از قوانین ریاضی ذکر شده، ارتباطی ارگانیک میان جنبههای متضاد، و حتی متناقض، واژگان صوتی که برای ترکیب انتخاب کرده، ایجاد کند.
زمانی که شاه ایران ساخت پروژۀ پرسپولیس را در اوایل دهۀ هفتاد میلادی سفارش داد، بسیاری از موسیقیهای ضبطشده به طول محدود صفحههای وینیل محدود بودند. آهنگساز مدرن، یانیس زناکیس، اثری شگفتانگیز از موسیقی الکترونیک را آماده کرده بود که قرار بود از ۵۹ بلندگو در یک فضای بزرگ و باز پخش شود، و این اثر تنها شش دقیقه کمتر از یک ساعت طول میکشید. این اجرا همچنین با نورهای درخشان، نمایش لیزر و مشعلهای شعلهور همراه بود.
ارتباط موسیقی و معماری در کارهای زناکیس
مفهوم مشترک: او موسیقی و معماری را بهعنوان سیستمهایی تعریف میکرد که بر اساس نسبتها، ریتمها و الگوهای هندسی ساخته میشوند. زناکیس اولین کسی بود که از کامپیوترها برای خلق قطعات موسیقایی استفاده کرد و از همین روشها برای طراحی فرمهای معماری بهره گرفت. او معماری را فضایی برای تجربه چندحسی میدانست که میتواند موسیقی را به شکل بصری و فیزیکی بازنمایی کند.
تعامل میان موسیقی و معماری
در این پروژه، معماری بهعنوان بخشی از فرایند موسیقی عمل میکرد. بهعنوان مثال، طراحی منحنیهای فضا بهگونهای بود که امواج صوتی را هدایت کرده و بازتابها و پژواکهایی خاص ایجاد کنند موسیقی و طراحی بصری به شکلی هماهنگ اجرا شدند، بهگونهای که هر دو مدیوم به تکمیل تجربه دیگری کمک میکردند بازدیدکنندگان در داخل پاویون بهطور همزمان در معرض محرکهای شنیداری و دیداری قرار میگرفتند که به تجربهای غوطهور و پویا منجر میشد.
تأکید بر هندسه و ریاضیات در تجربه فضا و صدا
زناکیس بر این باور بود که تجربۀ انسان از فضا نباید فقط بصری باشد؛ بلکه باید شامل حس شنیداری و حتی لمسی شود. او معماری را بهعنوان ابزاری برای ترکیب این حواس میدید. طراحیهای او اغلب به گونهای بودند که حرکت صدا و نور در فضا هماهنگ شوند و تجربهای یکپارچه خلق کنند. همچنین معتقد بود که ساختارهای ریاضی و هندسی در معماری و موسیقی نقشی کلیدی دارند. او از مفاهیم هندسی مانند سهمیها، منحنیها و شبکهها در معماری استفاده کرد تا فضایی خلق کند که تجربه صدا را بهینه کند. این ایدهها در موسیقی او نیز نمایان است، جایی که از تئوری احتمالات برای ساخت «تودههای صوتی» استفاده میکرد تا حس حرکت و جریان در صدا ایجاد شود.
میراث
زناکیس الهامبخش نسلهای جدیدی از معماران و آهنگسازان شد که به دنبال تلفیق هنرها هستند. کارهای او بهعنوان الگویی برای پژوهش در هنرهای چندرشتهای شناخته میشوند. پاویون فیلیپس یکی از اولین نمونههای استفاده از فناوریهای نوآورانه در معماری و موسیقی بود که در نوشتار قبل بدان پرداحتیم. سیستمهای صوتی پیشرفته، نورپردازی هماهنگ با موسیقی، و تصاویر متحرک پروژکشن مپ، همگی بخشی از تجربۀ بازدیدکنندگان بودند. این پروژه همچنین از فناوریهای محاسباتی برای طراحی هندسی استفاده کرد، که در زمان خود پیشگام بود. زناکیس به دلیل تلاش برای گسترش مرزهای موسیقی و هنر، الهامبخش بسیاری از هنرمندان و دانشمندان بود. او نظریهها و روشهای جدیدی برای ساخت موسیقی معرفی کرد که تأثیرات آن همچنان در حوزههای موسیقی آوانگارد، علوم کامپیوتر و هنرهای دیجیتال احساس میشود. یانیس زناکیس بهعنوان یکی از نوآورترین آهنگسازان قرن بیستم، مرزهای موسیقی را از طریق استفاده از ریاضیات، فناوری و ترکیب علوم گسترش داد.