Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      حافظه در برابر استبداد | از سازه‌ی روایی تا زیبایی‌شناسی مقاومت

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      از شلیته‌های قاجاری تا پیراهن‌های الهام گرفته از ستارگان دهه‌ی سی آمریکا

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ارزش‌های احساسی»؛ زن، بازیگری و سینما

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من ترانه، اورکای ایران زمین هستم | نگاهی به فیلم «اورکا» ساخته‌ی سحر مصیبی

      ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      اندکی عشق و کمی بیشتر اقتدارگرایی | درباره نمایش «هارشدگی» به کارگردانی پویان باقرزاده

      ۲۱ فروردین , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    اندیشه پیشنهاد سردبیر

    در دفاع از زیبایی انسانی

    امیر گنجویامیر گنجوی۱۲ دی , ۱۴۰۳
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    زیبایی چیست پرگار
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    توضیح اولیه نویسنده: نوشته زیر را در تکمیل بحث‌های مطرح‌شده در برنامه پرگار آماده کردم. در طول برنامه، فرصت کافی برای بررسی تمام جوانب موضوع فراهم نشد و به دلیل ماهیت تلویزیونی و محدودیت زمانی، بخش‌هایی از صحبت‌ها ناچاراً حذف گردید. پس از پخش برنامه، برخی از مخاطبین به من یادآوری کردند که بخشی از مباحث به‌طور کامل روشن نشده است و در نظر آن‌ها برخی از صحبت‌ها نیاز به توضیح بیشتری داشت.

    به همین دلیل تصمیم گرفتم متنی را پیرامون دیدگاه خود درباره مفهوم زیبایی بنویسم و تلاش کنم تا نگاهی جامع‌تر به موضوع ارائه دهم. این متن سعی دارد نه‌تنها نکات ناتمام باقی‌مانده در برنامه را پوشش دهد، بلکه به ابعاد عمیق‌تر و پیچیده‌تر زیبایی نیز بپردازد که در فضای گفتگوی تلویزیونی امکان پرداختن به آن‌ها وجود نداشت. امیدوارم این نوشتار بتواند پاسخی مناسب به دغدغه‌های مطرح‌شده باشد و تصویری دقیق‌تر از نگاه من به زیبایی ارائه دهد. در نهایت، امیدوارم این تلاش بتواند زمینه‌ساز گفتگوهای بیشتری در این حوزه شود و به عمق بیشتری در فهم این مفهوم کمک کند.

    امروزه یکی از جملات تابویی که در جامعه وجود دارد، این است که به کسی بگویی «زیبا هستی».در حقیقت، اگر زمانی چنین توصیفی تحسین‌آمیز تلقی می‌شد، اکنون گاه به صورت نوعی توهین یا حتی فحش، به‌ویژه در قبال زنان، درآمده است. این تغییر ناشی از گفتمان‌های جدیدی است که تلاش می‌کنند زیبایی را به‌عنوان امری نسبی و ساخته و پرداخته تاریخ و قدرت معرفی کنند.

    چندین دلیل برای این نگاه نسبی امروزی وجود دارد. اول گفته می‌شود که معیارهای زیبایی در طول تاریخ تغییر کرده‌اند. به‌طور مثال، در دوران قاجار ایران، زیبایی معیارها و اشکال خاص خود را داشت؛ در آن دوران، چهره‌های پرگوشت و روشن با ابروهای پیوسته و گونه‌های برجسته به‌عنوان معیار زیبایی شناخته می‌شدند. این معیارها در دوران معاصر جای خود را به تصاویری باریک‌تر، با پوست روشن و بینی‌های کوچک داده‌اند. در اروپا نیز معیارهای زیبایی در دوره‌های مختلف تغییر کرده‌اند. برای نمونه، در نقاشی‌های دورۀ رنسانس، زنان با اندام‌های پرتر و صورت‌های گرد به‌عنوان نماد زیبایی ارائه می‌شدند، اما در قرن بیستم، ما با تغییرات فراوانی در این الگوها روبه‌رو هستیم.

    از طرف دیگه گفته می‌شود که زیبایی همواره با قدرت و ثروت ارتباط داشته است. افراد ثروتمند از امکانات خود برای ایجاد و تحمیل استانداردهای زیبایی بهره برده‌اند. در دوره رنسانس اروپا، نقاشی‌هایی از زنان با لباس‌های مجلل و جواهرات گران‌قیمت نه‌تنها زیبایی فیزیکی را به نمایش می‌گذاشتند، بلکه قدرت اقتصادی و اجتماعی طبقات بالا را نیز نشان می‌دادند. بر اساس گفتمان‌های امروزی، زیبایی در هر دوره‌ای اهرم قدرتی بوده که دولت‌ها و نظام‌های اجتماعی برای کنترل جامعه از آن استفاده کرده‌اند. برای مثال، در آلمان نازی، استانداردهای خاصی از زیبایی ترویج می‌شد که با ایدئولوژی‌های نژادی آن رژیم هم‌خوانی داشت. این استانداردها به‌گونه‌ای طراحی شده بودند که نژاد آریایی را برتر نشان دهند. یا گفته می‌شود که توجه به زیبایی فرد دیگر سبب تقلیل آن شخص به یک ابژه هوس جنسی می‌شود و یا باعث ایجاد حس شرمندگی در افرادی می‌شد که خود را زیبا نمی‌یافتند.. ازاین رو نتیجه گرفته شده که در دنیای آزاد امروزی باید که تمام این زنجیرهای اسارت را پاره کرد و با ذهنی آزاد به زیبایی نگریست.
    در نتیجه چنین گفتمان‌هایی زیبایی در دوران پست مدرن امروزی به یک زیبایی نسبی تقلیل داده شده. این گفتمان که من آن را در اینجا «گفتمان پست‌مدرن مبتنی بر قدرت» می‌نامم، بر این باور است که هر فردی می‌تواند زیبا باشد و هیچ استاندارد مطلقی برای زیبایی وجود ندارد و چنین استانداری را ایجادگر فشار بر مردم  و به‌خصوص زنان می‌دانند. این گفتمان‌ها تحت‌تأثیر عقاید کسانی همانند گرامشی و فوکو و متفکرین پست-استعمار بر این عقیده هستند که چنین تلاش‌هایی در جهت منافع طبقۀ حاکم اقتصادی در سرمایه‌داری بوده و همچنین نتیجه آن، استعمار فرهنگی کشورهای در حال پیشرفت توسط کشورهای توسعه‌یافته است. در نتیجه تلاش برای مردمی‌کردن زیبایی در نظر این گروه تلاشی برای مقابله با هژمونی سرمایه‌داری است. اما چیزی که در این گفتمان پست‌مدرن مبتنی بر قدرت فراموش شده این است که این تلاش‌های مردمی کردن زیبایی پیامدهای غیرمنتظره‌ای نیز به همراه داشته‌اند. از جملۀ این پیامدها می‌توان به افزایش فشار اجتماعی برای دستیابی به زیبایی در سطح کل جامعه اشاره کرد، فاکتوری که سرمایه‌داری که دشمن اصلی این نمونه تفکرات است بهترین استفاده را از آن کرده.

    سرمایه‌داری، از شرایط فوقِ مردمی‌کردن زیبایی، به بهترین نحو بهره‌برداری کرده است. این ادعای من است. اما چرا؟ فرض کنید که شما کالایی را می‌خواهید بفروشید؛ آیا بهتر است چند نفر مشتری شما باشند یا کل جامعه؟ پاسخ روشن است: دومی. سرمایه‌داری با همین منطق گفتمان پست‌مدرن مبتنی بر قدرت پیرامون زیبایی را در دنیای امروز تبدیل به مفهومی کرده که همگان می‌توانند به آن دست یابند، و با همین منطق در مدتی کوتاه توانسته بازار بسیار گسترده‌تری را برای فروش محصولات خود ایجاد کند. در چند سال اخیر که این گفتمان باب روز شده و تقریبا هژمونی مسلط تمام دنیای امروزی است. با توسل به آن، برندهای لوکسی مانند “لویی ویتون” و “دیور” با تغییر استراتژی‌های خود، اکنون محصولات خود را برای انواع و اقسام افراد تبلیغ می‌کنند. این تغییر باعث شده است که فروش محصولات چندین برابر شود. اکنون صاحبان لویی تون و لوران دو تن از پول‌دارترین افراد دنیا هستند. در گذشته، این برندها مدل‌هایی را انتخاب می‌کردند که مطابق با استانداردهای خاص زیبایی بودند و بازار محدودتری را داشتند، اما در چند دهۀ اخیر با گسترش این نگاه تنوع در انتخاب مدل‌ها کار به جایی رسیده که هر فردی احساس می‌کند می‌تواند بخشی از این سبک زندگی باشد و به قولی خریدار این برندها. این تغییر استراتژی و نفع بردن از گفتمان پست‌مدرن مبتنی بر قدرت اخیر به‌وضوح نشان می‌دهد که سرمایه‌داری چگونه از گفتمان‌های نسبی‌گرایانه زیبایی برای منافع خود استفاده کرده است. آیا این همان چیزی است که گفتمان آزادی‌خواه فوکویی و یا گرامشی گونه دنبال آن بوده؟.


    یکی از نتایج این تغییرات، افزایش فشار اجتماعی بر همگان برای دستیابی به زیبایی است. رسانه‌های اجتماعی امروزه با ترویج تصاویر فراوان از زیبایی و با بهره‌بری از این ایده که زیبایی در دسترس همگان است، افراد بیشتری را به عمل‌های جراحی و تلاش برای بهبود ظاهر خود سوق داده‌اند. به‌عنوان مثال، ایران یکی از کشورهایی است که بالاترین نرخ جراحی زیبایی، به‌ویژه جراحی بینی، را در جهان دارد و این آمار در چند سال اخیر بیشتر هم شده. این جراحی‌ها، که اغلب توسط جوانان و به‌ویژه زنان انجام می‌شود، نشان‌دهنده تأثیر فشارهای اجتماعی و فرهنگی برای دستیابی به زیبایی است. تحقیقی که توسط انجمن جراحان پلاستیک ایران انجام شد، نشان داد که رسانه‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین عوامل انگیزشی برای انجام این عمل‌ها هستند که از این گفتمان امروزی نسبی‌گرایی به‌خوبی بهره‌برداری می‌کنند، ولی خوب در نهایت می‌دانیم که نتیجۀ آن عمل‌ها تولید انسان‌هایی شبیه هم با بینی و لب‌های یکسان است، چون‌که زیبایی واقعی از خاص بودن نشأت می‌گیرد و با ترویج این ایده که همه می‌توانند زیبا باشند در واقع نمی‌توان این خاص‌بودن‌ها را بازتولید کرد.

    بواسطه این گفتمان گفتمان پست‌مدرن مبتنی بر قدرت خیلی امروزه می‌شنویم که زیبایی سبب نگاه ابژه‌گونه و ابزاری به یک پدیده می‌شود. اما آیا واقعاً این درست است؟ ایا واقعا رابطه قدرت بین سوژه و ابژه در عمل تماشای زیبایی یک طرفه است؟ کدام‌یک از شما با دیدن یک پسر یا دختر زیبا، از خود بی‌خود نشده و رشته کلام را گم نکرده‌اید؟ زیبایی یک فرد در واقع ناخوداگاه سوژه را از زمین جدا می‌کند و او در مقابل شخصی قرار می‌دهد که از این جهان نمی‌داند. بی جهت نیست که زیبایی در کلام یونایان حس احترام و تواضع را در انسان‌ها برمی‌انگیزد. برای مثال، در ادیسه، اودیسه با دیدن نوزیکا، تمام غرور مردانگی‌اش را فراموش می‌کند و در مقابل زیبایی او دست‌وپای خود را گم می‌کند. این مثال نشان می‌دهد که برخلاف گفتمان‌های امروزی، نگاه جنسی غالبی در مواجهه با پدیده زیبایی لزوماً وجود ندارد؛ بلکه در بسیاری از موارد، سوژه خود تحت‌تأثیر ابژه قرار می‌گیرد و حتی از خود بی‌خود می‌شود. در همین راستا، ژان بودریار در کتاب اغواگری خود،‌ اغواگری را به‌عنوان نیرویی معرفی می‌کند که نظم‌های تثبیت‌شده مدرنیته را به چالش می‌کشد. او اغواگری را در تقابل با منطق تولید و قدرت قرار می‌دهد و معتقد است که درحالی‌که تولید به‌دنبال خلق معنا و تثبیت نظم است، اغواگری این نظم را از طریق رمز و راز و بازی با نشانه‌ها مختل می‌کند. اغواگری نیرویی است که معنا را تخریب می‌کند، اما این تخریب، به‌جای یک امر منفی، فرصتی برای گریز از سلطۀ معنا و قدرت فراهم می‌آورد. در این چارچوب، اغواگری به‌جای شفافیت و حقیقت، با ابهام و چندگانگی معنا عمل می‌کند و قدرت خود را از همین عدم قطعیت می‌گیرد. در واقع اغواگری در این نگاه یک عامل قدرت برای ابژه زیبایی است. حال باید پرسید آیا نگاه مبتنی بر قدرت در دنیای امروز، در رابطه بین ابژه و سوژه در مباحث جنسی، هنوز برای اغواگری جایگاهی قائل است؟ و آیا هدف اصلی آن چیزی جز کم‌رنگ کردن و نهایتاً از بین بردن تفاوت‌های میان سوژه و ابژه در تمامی سطوح است؟ در این نگاه تمام پیچیدگی‌های زیبایی ابژه و نقش بالای او در رابطۀ قدرت با سوژه که بودریار در کتاب خود به وضوح دربارۀ آن‌ها سخن گفته نادیده گرفته می‌شود.

    این موارد را مطرح کردم تا نشان دهم که اگر بحث بر سر استفادۀ ابزاری از زیبایی باشد، ایدۀ پست‌مدرن زیبایی مبتنی بر قدرت فرصت خیلی بیشتری برای بهره‌برداری از آن را فراهم می‌کند، نه این ایده کلاسیک که زیبایی منحصربه‌فرد و خاص است. بااین‌وجود من هم متعقدم که نباید از بهره‌برداری سرمایه‌داری از زیبایی غافل شد. واضح است که سرمایه‌داری از زیبایی استفاده کالایی کرده و می‌کند. اما این بهره‌برداری تمام پیچیدگی زیبایی را بیان نمی‌کند. بیشترین نگرانی من در این بحث این است که این مباحث نباید بهانه‌ای برای نادیده گرفتن زیبایی به‌عنوان یک ارزش والای انسانی شود، چیزی که به نظر من در دنیای امروز به‌وضوح در حال رخ دادن است. مشکل ما نباید خود زیبایی باشد که در سرمایه داری مورد استفاده قرار گرفته. در واقع، بسیاری از ویژگی‌های دیگر انسانی نیز توسط سرمایه‌داری مورد استفاده قرار گرفته‌اند. به‌عنوان مثال، سرمایه‌داری عاشق کارگر صادق و سخت‌کوش است که به سیستم پاسخ دهد. آیا این بدان معناست که صداقت یا سخت‌کوشی ذاتاً بد هستند؟ به همین شکل، زیبایی نیز یک ارزش مثبت است و نمی‌توان آن را به دلیل بهره‌برداری سرمایه‌داری کاملاً در جامعۀ امروزی با گفتمان نسبی‌گرایانه بی‌ارزش کرد.

    گفتمان‌های اخیر پست‌مدرن مبتنی بر قدرت که زیبایی را به‌عنوان ابزاری در خدمت قدرت و سرمایه‌داری نقد می‌کنند، اغلب از پیچیدگی‌های پدیده زیبایی و فواید آن برای جامعه غافل هستند. همان‌جور که مطرح شد این گفتمان‌ها، با نادیده گرفتن ارزش‌های پیچیده زیبایی، نه‌تنها آزادی‌بخش نیستند، بلکه فشار بیشتری بر افراد تحمیل می‌کنند. در کنار آن زیبایی، همان‌طور که در طول تاریخ و ادبیات نشان داده شده است فواید مثبت اجتماعی و فردی زیاد داشته و باید به‌عنوان یک ارزش انسانی ارج و پاس نهاده شود. درادامۀ بحث به پاره‌ای از این ارزش‌ها اشاره می‌کنم.

    چرا زیبایی یک ارزش است؟

    یکی از نکاتی که در برنامۀ پرگار سعی کردم به آن بپردازم ولی درنهایت وقت برنامه و بحث‌های متفرقه شکل گرفته اجازه آن را نداد، ارزشمندی «زیبایی» به‌خودی خود بود. در صحبت‌هایم تأکید کردم که زیبایی، زیبایی می‌آفریند. این مفهوم را با مثالی از دانته و تجربۀ او در سرودن «کمدی‌الهی» توضیح دادم: او با دیدن معشوقۀ زیبایش، بئاتریس، تحت‌تأثیر زیبایی او، سونات‌های زیبای خود را خلق کرد. این سونات‌ها به خلق‌های دیگری منجر شدند و درنهایت «کمدی الهی» شکل گرفت؛ اثری که الهام‌بخش نویسندگان و هنرمندان دیگری همچون ویلیام بلیک شد. نقاشی‌های زیبای بلیک نیز به‌نوبۀ خود تأثیر فرهنگی عظیمی داشت و الهام‌بخش نسل‌های جدیدی از هنرمندان شد. در واقع زیبایی، زیبایی می‌آفریند.

    این واقعیت که زیبایی می‌تواند زیبایی خلق کند، در آثار فلسفی نیز تأیید شده است. افلاطون در «ضیافت» از قول یکی از حاضرین می‌گوید که: «زیبایی مانند پله‌ای است که با قدم گذاشتن بر هر کدام از آن‌ها، امکان دیدن زیبایی‌های بیشتری از دنیا فراهم می‌شود». از این روست که زیبایی می‌تواند عاملی مهم در ایجاد کاریزمای رهبری و پیشبرد خیر اجتماعی باشد. بسیاری از سلبریتی‌ها از زیبایی خود به‌عنوان ابزاری برای جلب توجه به امور خیریه و کمک‌های اجتماعی استفاده کرده‌اند. برای مثال، آدری هپبورن زیبارو که ستاره‌ای برجسته بود، از جایگاه خود برای ترویج پیام‌های انسان‌دوستانه و کمک به نیازمندان در سراسر جهان بهره برد. من فکر می کنم به‌خاطر همین دلایل بوده که ارسطو در جایی زیبایی و عدالت را به هم مرتبط کرده. زیبایی در نظر او ما را به یاد عدالت می‌اندازد.

    با‌این‌حال، در جوامع امروز، زیبایی به‌عنوان یک صفت و ویژگی مثبت انسانی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد و اغلب ویژگی‌های خاص آن به اسم برابری و دموکراسی نفی می‌شود و این از تقابل برابری و ازادی برمی‌خیزد که در روحیۀ پست مدرن مبتی برقدرت زمانه ما وجود دارد. همان‌طور که ایزایا برلین اشاره می‌کند، توجه بیش‌ازحد به برابری در دموکراسی، آزادی‌های فردی را در جوامع لیبرال دموکراتیک به حاشیه می‌راند. این توجه افراطی به برابری درتفکر پست مدرن مبتنی برقدرت ، باعث شده است که ارزش‌های فردمحورانه و شایسته احترام زیبایی در جامعه تقریباً فراموش شوند و نتیجۀ مستقیم آن بی‌عدالتی در قبال انسان‌های زیباست که شایستۀ ستایش هستند.

    انسان‌های زیبا شایستۀ احترام هستند و این اعتقاد من است. زیبایی، مانند بسیاری از ویژگی‌های برجستۀ دیگر انسان، یک ارزش فردی قابل احترام است. نباید فراموش کرد که زیبایی نتیجه ترکیبی از دو عامل مهم است: اول، صفات و ویژگی‌های ذاتی که فرد از آن برخوردار است. برای زیبا بودن، باید از موهبتی مناسب هنگام تولد برخوردار بود، امری که در کنترل همگان نیست. دوم، تلاش و کوشش برای حفظ و تقویت آن، که شامل ورزش کردن، رعایت رژیم‌های بدنی مناسب و مراقبت از خود می‌شود.از این رو ، افرادی که زیبایی‌شان نتیجه این دو عامل است، همانند افراد شاخص در دیگر زمینه‌ها، شایستۀ احترام و توجه هستند. اما گفتمان‌های معاصر پست‌مدرن مبتنی برقدرت این افراد را به‌عنوان قربانیان اجتماعی معرفی می‌کنند و ارزش زیبایی آن‌ها را نادیده می‌گیرند. کار به جایی رسیده است که حتی در مسابقات زیبایی نیز ترجیح داده می‌شود که دربارۀ زیبایی ظاهری صحبت نشود؛ گویی داشتن زیبایی ظاهری نوعی جرم یا گناه است. درنتیجۀ این گفتمان پست‌مدرن مبتی برقدرت، بر خلاف ادعای خود، گفتمانی غیر آزاد و مخالف ارج نهادن به کرامت انسانی است. افرادی که برای رسیدن به جایگاهی برجسته تلاش و کوشش کرده‌اند و از موهبت و اقبال تولد برخوردار بوده‌اند، شایستۀ احترام هستند،‌ نه تحقیر.
    این گفتمانِ پست‌مدرن معتقد است که توجه به زیبایی باعث رشک و حسادت دیگران به افراد زیبا می‌شود. اگر این استدلال را بپذیریم، نباید افرادی مثل انیشتین را نیز در جامعه قدر نهاد، زیرا او هم به‌خاطر تلاش و کوشش خود و هم استعداد هنگام تولدش مورد توجه زیادی قرار گرفت و شاید حسادت‌هایی را برانگیخت. بااین‌حال، این گفتمان با افرادی مثل انیشتین مشکلی ندارد، بلکه با الهه‌های زیبایی مشکل دارد، زیرا شاید به قول بودریار زیبایی در شکل سنتی‌اش با زنانگی ارتباط داشته است و نه با نیروی مردانگی.

    این گفتمان، در پاره‌ای از موارد تمام ارزش‌های زیبایی را به محاسبات مالی و اقتصادی محدود کرده و به پدیده پیچیده‌ای مثل زیبایی فقط به‌عنوان یک پدیده ماتریالیستی می‌نگرد.اما انسان فقط کارگر یک جامعه نیست و نیازهای مختلفی دارد. جامعه نیاز به الهه‌های زیبایی همانند بریژیت باردو دارد که او را از روزمرگی جدا کند و فانتزی‌های او را بسازد. باردو، با زیبایی و جذابیتش، نه‌تنها به نمادی فرهنگی تبدیل شد، بلکه در دوران خود تصویر فرانسه را به‌عنوان کشوری با هنر و جذابیت به دنیا صادر کرد. او نماد رؤیا و تخیل بود، که توانست به مخاطبان خود الهام بخشد و فضایی متفاوت از روزمرگی برای آن‌ها خلق کند. فیلم‌های باردو و حضورش بر پرده سینما، فراتر از یک واقعیت معمولی بودند؛ او تصویری آرمانی بود که مخاطبان می‌توانستند در رؤیاهای خود به آن دست پیدا کنند. حالا بیایید از خودمان یک سوال بپرسیم؟ اگر باردو شبیه به همۀ افراد اطراف ما بود، آیا کسی برای دیدن فیلم‌های او به سینما می‌رفت؟ باردوی روی پرده با زنان واقعی فرسنگ‌ها فاصله داشت و قرار نبود که یکی باشد. همان‌طور که مردان سنتی هالیوود هم فرسنگ‌ها با مردان واقعی جامعۀ امریکا فرق داشتند. همان‌طور که باربی سنتی به‌عنوان یک مدل آرمانی طراحی شده است، باردو نیز به‌عنوان نمادی از زیبایی و جذابیت آرمانی و غیرقابل دسترس معرفی شدربط دادن این الگوهای آرمانی با واقعیت پیرامون و ترویج این استدلال که الهه‌های زیبایی مانند او مروج الگوهای نادرست برای زنان هستند، نشان‌دهنده درک نادرست از نقش این الگوها و ناشی از شناخت نادرست از مفهوم فانتزی، هنر و ارتباط این پدیدها با واقعیت در جامعه است.

    این گفتمان پست‌مدرن مبتنی برقدرت، با نفی غریزه‌های طبیعی انسانی، با برتری دادن میل به نیاز، ناخواسته شباهتی به گفتمان مذهبی‌ها پیدا کرده است که هدفشان نفی جنبه‌های غریزی در انسان و کوچک شمردن آنهاست. نیچه در نقد کانت می‌گوید: «آیا کانت که این‌همه از زیبایی بی‌غرض سخن می‌گوید، واقعاً در زندگی واقعی دختری عریان را از نزدیک دیده است؟» این جمله نیچه به‌خوبی نشان می‌دهد که گفتمان‌هایی که تلاش می‌کنند زیبایی را از انسان جدا کنند، درواقع از درک تجربۀ واقعی زندگی ناتوان هستند. این گفتمان‌ها، چه از سوی پست مدرن‌های مبتنی برقدرت و چه از سوی مذهبی‌ها، درنهایت به نفی بخشی از ماهیت انسانی منجر می‌شود که عمیقاً با طبیعت حیوانی انسانی پیوند خورده‌اند. در واقع این گروه پست مدرن ادعا می‌کنند که همه‌چیز در انسان آموختنی است. اما پرسش اصلی این است: اگر همه‌چیز در انسان واقعاً آموختنی باشد، شما چگونه می‌توانید مطمئن باشید که آنچه می‌آموزید و آموزش می‌دهید، واقعاً به سود بشر است؟ و از کجا معلوم که نتایج این آموزش‌ها به سرنوشت مشابه حکومت‌های فاشیستی یا نظام‌های ایدئولوژیک مانند آخوندیسم ختم نشود؟ این گروه منکر کامل نیاز و اهمیت توجه به طبیعت انسان است و ناخواسته این ایده را منتقل می‌کند که مرتاضان را بهترین شهروندان جامعه می‌داند. در ادامۀ مطلب از ارتباط زیبایی با طبیعت انسانی می‌گویم.

    زیبایی و طبیعت انسانی

    اگر توجه ما به زیبایی وجود دارد، اگر عده‌ای به‌عنوان افراد زیبا در جامعه معرفی می‌شوند این توجه تماماً برگرفته از عوامل قدرت و خواسته و آموزش میل‌ها توسط سرمایه‌داران نیست. این توجه ریشه در ارتباط زیبایی با مفاهیمی ذاتی مانند حفظ سلامت که خواستۀ طبیعی انسان است دارد. وقتی با فردی زیبا روبه‌رو می‌شویم و در او تقارن و تناسب را احساس می‌کنیم -نه به معنای تقارن آینه‌ای، بلکه به‌عنوان تناسب مناسب بدنی- این احساس اغلب با تصور سلامت جسمی همراه است. غریزه انسانی ما به‌طور طبیعی به سمت چنین تناسباتی تمایل دارد، زیرا این ویژگی‌ها در طول تاریخ به بقای نسل و تولیدمثل کمک کرده‌اند.

    به‌طور مثال، مطالعات روان‌شناسی تکاملی نشان داده‌اند که ویژگی‌هایی مانند قد بلند در مردان و اندام شنی در زنان، به‌عنوان نشانه‌هایی از سلامت و توانایی تولیدمثل، تأثیر مستقیمی بر انتخاب زوج دارند (باس ۱۹۹۲). در یک تحقیق نشان داده شد که نسبت کمر به باسن ایدئال در زنان (حدود ۰.۷)، به‌طور جهانی جذاب تلقی می‌شود و این ویژگی با باروری و سلامت بهتر مرتبط است (سینگ، ۱۹۹۳). این موضوع در تحقیقات علمی گوناگون، از جمله پژوهش‌های روان‌شناسی تکاملی، تأیید شده است. همچنین پژوهش‌هایی نشان داده‌اند که افراد چهره‌های متقارن را نه‌تنها زیباتر بلکه سالم‌تر ارزیابی می‌کنند (گرامر ، تورن هیل ۱۹۹۴). این نتایج در فرهنگ‌ها و گروه‌های نژادی مختلف مشابه بوده و نشان‌دهنده جهانی بودن این معیارها است.

    مطالعه‌ای که روی نوزادان سه تا شش‌ماهه انجام شد، نشان داد که حتی نوزادانی که هنوز تحت‌تأثیر فرهنگ و شرایط اجتماعی قرار نگرفته‌اند، به چهره‌هایی با تقارن و تناسب بیشتر علاقه نشان می‌دهند (لانگلو و دیگران ۱۹۹۱). این واکنش‌ها نشان می‌دهد که جذابیت زیبایی تا حد زیادی غریزی است و ارتباطی با ساختارهای فرهنگی ندارد. این تحقیق در نژادها و فرهنگ‌های مختلف تکرار شده و نتایج مشابهی به دست آمده است. همچنین ، مطالعات نشان داده‌اند که تمایل انسان‌ها به رنگ‌های روشن‌تر پوست، به دلیل تداعی تاریخی این رنگ‌ها با سلامت و پاکیزگی است. برای مثال، پوست روشن‌تر به‌طور ناخودآگاه با نبود بیماری‌های عفونی و تغذیه مناسب ارتباط دارد (جونز، ۲۰۱۰). در تحقیقی اخیراً خواندم که مرلین مونرو، به‌عنوان نماد زیبایی دهۀ پنجاه، اغلب به دلیل پوست روشن و بی‌عیب خود مورد توجه قرار می‌گرفت. در آن زمان، سفیدی پوست با پاکیزگی و سلامت تداعی می‌شد، درحالی‌که رنگ‌های تیره‌تر اغلب به بیماری و آلودگی مرتبط بودند (اسمیت، ۲۰۱۵).

    موی بلند و سالم در بسیاری از فرهنگ‌ها نشانه‌ای از سلامت عمومی و تغذیه مناسب تلقی می‌شود، زیرا مو یکی از اولین قسمت‌هایی از بدن است که در شرایط سوءتغذیه یا بیماری آسیب می‌بیند (ویتز ۲۰۱۴). این ویژگی‌ها نیز به‌طور تاریخی در انتخاب زوج اهمیت داشته‌اند. درعین‌حال، تحقیقات نشان داده است که در اولویت‌بندی جذابیت، سلامت عمومی بدن بر ویژگی‌هایی مانند موی بلند یا رنگ مو ترجیح داده می‌شود (سوامی و فورنهام ۲۰۰۸).

    با‌این‌حال، گفتمان‌های پست‌مدرن قدرت محور فوق نقش غریزه و جنبه‌های طبیعی زیبایی را نادیده گرفته یا کم‌رنگ کرده‌اند. این گفتمان‌ها بر اساس فلسفه‌ای بنا شده‌اند که سعی دارند طبیعت انسان را بر اساس اصول فلسفی بازتعریف کنند، نه اینکه فلسفه را بر پایۀ طبیعت انسان شکل دهند. در نتیجه، پیچیدگی‌های زیبایی و عناصر مختلف آن به دیدگاهی تقلیل‌گرایانه محدود شده‌اند.

    این گفتمان‌ها همچنین معتقدند که افراد در انتخاب زیبایی و مُد قربانی سرمایه‌داری هستند و قدرت تصمیم‌گیری ندارند. اما شواهد بسیاری خلاف این ادعا را نشان می‌دهد. برای مثال، برند کوکاکولا با عرضۀ محصول «کوک جدید» و برند پپسی با محصول «پپسی کریستال»، با وجود سرمایه‌گذاری‌های سنگین، با استقبال ضعیف مصرف‌کنندگان مواجه شدند. در صنعت مد نیز، برند ویکتوریا سیکرت تلاش کرد تا استانداردهای سنتی زیبایی را با مدل‌های متنوع‌تری جایگزین کند. اما این تغییر، با وجود سرمایه‌گذاری قابل‌توجه، باعث کاهش چشم‌گیر فروش شد. این موارد نشان می‌دهد که مصرف‌کنندگان همچنان معیارهای شخصی خود را در انتخاب مُد و زیبایی اعمال می‌کنند.

    این گفتمان پست مدرن قدرت محور ادعا می‌کند که ثروتمندان الگوهای زیبایی را شکل می‌دهند. اما در واقعیت، اگر چنین چیزی رخ داده باشد، علت آن بیشتر به توزیع نامتعادل زیبایی – که معمولاً پدیده‌ای خاص و نادر است – و همچنین به شرایطی بازمی‌گردد که هنر در آن به‌طور طبیعی شکوفا می‌شود. از آنجا که هنر و خلاقیت تنها زمانی امکان بروز پیدا می‌کنند که نیازهای اولیۀ حیات تأمین شده باشند، معمولاً این پدیده در جوامعی با ثروت بیشتر برجسته‌تر است. بااین‌حال، این به معنای آن نیست که هنر در چنین شرایطی صرفاً نقش یک پیچ و مهره در چرخ‌دنده تکاملی بشر را ایفا کرده است. درست است که ثروتمندان در کشورهای غربی هنرمندان را برای پروژه‌های خود استخدام کرده‌اند، اما این هنرمندان بودند که با استفاده از منابع مالی در دسترس، زیبایی را خلق کردند. نکته مهم این است که آثار هنری لزوماً بازتاب‌دهنده سلایق و خواسته‌های همان ثروتمندان نبوده‌اند. بسیاری از این آثار، برخلاف انتظار، نتیجه خلاقیت و دیدگاه مستقل هنرمندان بوده‌اند. تاریخ هنر نشان می‌دهد که هنرمندان اغلب نه‌تنها از قدرت و ثروت فاصله گرفته‌اند، بلکه گاهی در تقابل با آن نیز عمل کرده‌اند. این استقلال هنری، نقشی محوری در خلق آثار ارزشمند داشته و تأثیری فراتر از سلایق محدود و مقطعی طبقات ثروتمند بر جامعه گذاشته است.

    ایده‌ای که می‌گوید تمام معیارهای زیبایی در جهان امروزی به‌طور مثال توجه به موی بولوند و یا دماغ اروپایی صرفاً نتیجۀ نفوذ ثروت و پول غربی‌ها است، نگاهی تقلیل‌گرایانه دارد که پیچیدگی تاریخی هنر را نادیده می‌گیرد. اول آنکه، هنر همواره فضایی برای شورش و خلاقیت فردی است؛ مگر کدام هنرمند واقعی حاضر است تمام عمر خود را صرفاً نوکری یک نفر کند؟ تاریخ هنر مملوء از نمونه‌هایی است که در آن هنرمندان علیه محدودیت‌های اجتماعی و قدرت‌های مسلط شوریده‌اند. برای مثال، هنرمندانی چون کاراواجو در دوران خود علیه جریان‌های اصلی و محدودیت‌های جامعه شورش کردند و آثار ماندگاری خلق کردند که از مرزهای اقتصادی و سیاسی فراتر رفت.

    دوم آنکه، هنر تنها تحت‌تأثیر پول صرف هیچ‌گاه شکل نگرفته. به‌عنوان نمونه، در کشورهای اسلامی و در اوج ثروت آن‌ها، هنر به شکل‌های گوناگون و حتی متضاد توسعه یافته است. در ایران و امپراتوری عثمانی، چهره‌پردازی و هنر فیگوراتیو به اوج خود رسید، اما در عربستان و مناطق دیگری، نقوش هندسی و انتزاعی به دلیل محدودیت‌های مذهبی برجسته شد. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که هنر صرفاً بازتاب قدرت مالی نیست، بلکه تحت‌تأثیر شرایط فرهنگی، اجتماعی و دینی نیز قرار دارد. در هر دوره، هنرمندان باید خود را با شرایط مختلف جامعه تطبیق دهند و آثار خود را در چارچوب این شرایط خلق کنند.

    در شکلی مشابه ، در اروپا نیز مشاهده می‌شود که هنر در همه‌جا به یک شکل رشد نکرد. در کشورهایی مانند ایتالیا و هلند، نقاشی و پرتره‌سازی به‌شدت توسعه یافت، درحالی‌که در برخی مناطق دیگر اروپا، هنرهای دیگری مانند معماری یا موسیقی بیشتر برجسته بودند. از آنجا که کشورهایی مانند ایتالیا و فرانسه در زمینۀ هنر فعالیت‌های زیادی داشتند، بدیهی است که الگوهای زیبایی از این کشورها به سمت مناطقی حرکت کند که هنر را کمتر جدی گرفته بودند. این حرکت تنها مختص زیبایی نیست؛ بلکه در هر فعالیت بشری، کشورهای پیشرفته الگویی برای تقلید در کشورهای دیگر می‌شوند. این مکانیزم تقلید، بیش از آنکه ناشی از تحمیل یا استعمار باشد، به سازوکار بقا در انسان مرتبط است. انسان‌ها به دنبال راه‌هایی کم‌خطرتر و موفق‌تر برای بقا و پیشرفت هستند و به همین دلیل، الگوهای موفق را در جوامع پیشرفته‌تر دنبال می‌کنند. برای مثال، استفاده از تکنیک‌های کشاورزی یا فناوری‌های نوین، مشابه روندی است که در هنر و زیبایی رخ می‌دهد. این فرآیند انتقال فرهنگی به معنای استعمار نیست، بلکه بخشی از تعامل و یادگیری انسانی است. بنابراین، تقلیل تمام معیارهای زیبایی به نفوذ ثروت و قدرت، نقش واقعی هنر و خلاقیت انسانی را نادیده می‌گیرد. هنر همواره فضایی برای خلاقیت، شورش و بازتعریف زیبایی بوده است. درست است که به‌خاطر این امر غیر خودخواسته یک سری الگوها به‌عنوان الگوهای زیبایی بیشتر مُد شده، اما این کاملاً اشتباه است که تمام تغییرات زیبایی‌شناسی را به استعمار یا قدرت اقتصادی نسبت دهیم. برای درک چرایی ماجرا، لازم است تحلیلی دقیق و جزئی‌نگر انجام شود تا مشخص شود چرا چنین انتخاب‌های هنری صورت گرفته‌اند. این رویکرد در تقابل مستقیم با نگاه جزم‌گرایانه‌ای قرار دارد که تمایل دارد به‌سرعت همه چیز را فرموله کند و پاسخ‌های از پیش آماده برای هر مسئله‌ای ارائه دهد.

    نتیجه‌گیری

    تمام این‌ها را گفتم تا بگویم که زیبایی یک پدیده پیچیده و چندلایه است که برساخته از عوامل مختلفی به‌خصوص ژنتیک است. گفتمان‌های پست‌مدرن قدرت‌محور گاه این پیچیدگی‌ها را نادیده گرفته و تمام توجه به زیبایی را به مناسبات قدرت و اقتصاد تقلیل می‌دهند. این دیدگاه باعث می‌شود که لایه‌های مختلف معنایی زیبایی از بین بروند و نقشی که غریزه و طبیعت در شکل‌دهی زیبایی بازی می‌کنند، نادیده گرفته شود. با‌این‌وجود، بدون شک نمی‌توان منکر شد که معیارهای زیبایی در طول قرون تغیراتی را می‌کنند و در این مقاله هم مواردی آورده شد. ازاین‌رو لازم است که یک دیدگاه منعطفی مابین ژنتیک و تاریخ را پیشنهاد داد. اما پیش از اینکه به این بحث برسم دو نکته را باید در نظر گرفت:
    اول اینکه نباید زیبایی را با ارزش‌گذاری هنری اشتباه گرفت. آثار مشهوری در قرن بیستم وجود دارند که در موزه‌ها نگهداری می‌شوند، اما بودن این آثار در موزه‌ها دلیلی بر زیبایی آن‌ها نیست. برای مثال، موزی که اخیراً به قیمت شش میلیون دلار فروخته شد، تنها به دلیل تک بودن و شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفت، نه به دلیل زیبایی ذاتی آن. این موز، که به دلیل فاسد شدن مرتباً تعویض می‌شود واخیراً یکی از پروتایپ‌های آن توسط صاحبش حتی خورده شد (!)، تحت‌تأثیر شرایط خاصی چنین ارزشی را پیدا کرد، و ذاتاً یک اثر زیبای هنری نیست. بسیاری از آثار هنری نیز به همین شکل، به‌خاطر فاکتورهایی نظیر ارزش‌گذاری توسط مؤسسات و موزه‌ها، محدودیت‌های زمانی که خالق آن‌ها در هنگام خلق درگیر آن بوده یا کمیابی مورد توجه قرار گرفته‌اند، نه به دلیل زیبایی ذاتی‌شان. این فاکتورها متنوع هستند و حضور آن‌ها در داوری‌های زیبایی‌شناسانه بشر اثر می‌گذارد. به‌طور مثال برخی ویژگی‌ها، مانند موی بلوند یا چشم آبی، که در کارهای نقاشان اروپایی تصویرسازی شده بودند به‌دلیل نادر بودنشان در برخی فرهنگ‌ها به صورت جهانی جذاب تلقی می‌شوند، هر چند که این ویژگی‌ها به‌تنهایی برای زیبا کردن یک فرد کافی نیستند.

    با این دید و بواسطه نقش مشخصی که تاریخ بر روی داوری زیبایی شناسانه می گذارد، داوری زیبایی‌شناسانه پیرامون انسان مجبور به قبول هر دو بخش ژنتیک و تاریخ است. ژنتیک همان‌جور که مطرح شد دیدگاه جهانی دارد و تاریخ دیدگاه نسبی‌گر. اما آیا این امکان وجود دارد که زیبایی را هم‌زمان از نگاه نسبی/محلی و جهانی بررسی کنیم؟ این کار شاید به نظر غیرممکن باشد، اما به نظر من، فلسفۀ هیوم و هگل راه را برای چنین کاری باز می‌کند.

    هیوم در رسالۀ خود درباره زیبایی‌شناسی تأکید می‌کند که داوری زیبایی‌شناسی از تجربۀ فردی آغاز می‌شود. او زیبایی را یک تجربۀ عاطفی و حسی می‌داند که از فرد سرچشمه می‌گیرد، اما این تجربۀ فردی در تعامل با اجتماع، محیط و تاریخ به معیارهایی مشترک تبدیل می‌شود. از دیدگاه هیوم، منتقدان ایدئال یا افراد با حساسیت و تجربۀ بالا نقش مهمی در شکل‌گیری این معیارهای مشترک دارند. این منتقدان می‌توانند داوری‌هایی ارائه کنند که نه‌تنها در زمان خود، بلکه در دوره‌های بعدی نیز اعتبار داشته باشند (‌و قرار هم نیست که ذهنیتی شبیه پاره‌ای از متفکرین امروزی داشته باشیم که باور کنیم که این منتقدین که عده زیادی از آنها کرامت شرف دارند آچار و مهره نظام سرمایه‌داری هستند و هیچ عاملیتی از خود ندارند). از سوی دیگر، هگل در فلسفۀ تاریخ خود به‌صراحت اشاره می‌کند که حقیقت هر عصر تنها در پایان آن عصر آشکار می‌شود. او بر این باور است که درک ما از زیبایی و ارزش‌های هنری یک دوره، به‌طور تدریجی و در تعامل با زمان شکل می‌گیرد. این دو دیدگاه به ما این امکان را می‌دهد که حتی در مواجهه با تنوعات فراوان، بتوانیم با صبر و حوصله و با بررسی هدفمند پترن های زیبایی به الگوهایی پایدار و مشترک دست پیدا کنیم. اما این دو دیدگاه برای بستن بحث کافی نیستند. ما به نظرات کانت برای تکمیل بحث احتیاج داریم.

    همان‌طورکه کانت مطرح می‌کند ، ما در برخورد با زیبایی با دو جنبۀ اصلی روبه‌رو هستیم: ماده و فرم. ماده به محتوای محسوس و حسی یک اثر هنری یا موضوع زیبایی اشاره دارد. این ماده شامل خصوصیات فیزیکی و محسوس یک شیء است که از طریق حواس تجربه می‌شود. برای مثال، رنگ، بافت، صدا یا بوی یک شیء جزو ماده آن محسوب می‌شوند. این جنبه‌ها توسط قوه حس دریافت می‌شوند و در ایجاد تجربۀ زیبایی‌شناختی تأثیرگذار هستند. فرم به نظم، ترتیب یا ساختاری اشاره دارد که در نحوه سازمان‌دهی ماده وجود دارد. فرم در دیدگاه کانت، جنبه‌ای انتزاعی‌تر و ذهنی‌تر دارد و بر نحوه درک زیبایی توسط قوه حکم تأکید دارد. با توسل به همین دیدگاه،.فرم در ارزیابی زیبایی انسانی، شامل عواملی است که با ژنتیک و ویژگی‌های ذاتی ارتباط دارند و به نظر می‌رسد این عوامل جهانی باشند. در مقابل، ماده به خصوصیات محلی پدیده‌ها اشاره دارد، مانند رنگ مو یا تن پوست، که تحت‌تأثیر فرهنگ و محیط قرار می‌گیرند و در هر دوره و عصر ممکن است متناسب با الگوهای فرهنگی تغییر کنند. می‌توان گفت که زیبایی هر عصر از ترکیب این دو جنبه ماده و فرم تعریف می‌شود. اما این زیبایی هر عصر چیست؟ با الهام از دیدگاه‌های هگل و هیوم می‌توان گفت که تنها در پایان یک عصر است که می‌توان به قضاوت جامعی دربارۀ زیبایی آن دوره نشست.

    درواقع ، با توسل به این دو متفکر، می‌توان گفت که در عصری فعلی که ما زندگی می‌کنیم تنوعات زیبایی به‌شدت برجسته شده است و همان‌طور که در ابتدای مبحث گفته شد، این ایده مطرح شده که چیزی به اسم الگوی برتر زیبا وجود ندارد. این تنوع، اگرچه فرصت‌های زیادی برای درک گسترده‌تر از زیبایی فراهم می‌کند، اما همان‌طور که من مطرح کردم این نگاه امروزی نباید ما را به این نتیجه برساند که هر چیزی زیباست یا هر مُد اجتماعی معیار زیبایی است. برای مثال، کیم کارداشیان تنها به‌خاطر تطابق با مد زمانه، نمی‌تواند به‌عنوان پدیده‌ای زیبا پذیرفته شود. همان‌طور که هیوم و هگل اشاره می‌کنند، قضاوت دربارۀ زیبایی نیازمند گذر زمان، تأمل و نظر متخصصان است. ما باید منتظر بمانیم تا گرد و غبار تنوعات و جریان‌های زودگذر بنشیند. در این فاصله، معیارهای پایدار و جهانی زیبایی، با کمک تحلیل‌های دقیق و گذر زمان، به‌تدریج روشن خواهند شد. این نگاه با صبر و حوصله به ما امکان می‌دهد که به‌جای گرفتار شدن در نسبی‌گرایی افراطی، زیبایی را به‌عنوان پدیده‌ای پیچیده و چندوجهی ببینیم که از ترکیب تجربۀ فردی، معیارهای جهانی و حساسیت تاریخی/اجتماعی در هر عصر به وجود می‌آید. در غیاب چنین چارچوبی، امروز تنها می‌توانیم دربارۀ زیبایی در دهه‌های گذشته سخن بگوییم، به‌عبارتی یعنی، با وجود اطمینان بر اینکه «زیبایی» در هر عصری جهانی است، نمی‌توان با اطمینان یا قطعیت دربارۀ برجسته بودن هیچ پدیده زیبایی در جهان امروز نظر داد. سخت و پیچیده است؟ می‌دانم، ولی شاید زیبایی، مانند ستاره‌ای در آسمان بی‌پایان، تنها زمانی روشن‌تر و واضح‌تر دیده شود که جرئت کنیم از شلوغی و هیاهوی زمین فاصله بگیریم.

    منابع

    • باس، دی. (۱۹۹۲). تکامل خواسته‌های جنسی.
    • سینگ، د. (۱۹۹۳). نسبت کمر به باسن و جذابیت فیزیکی.
    • گرامر، ک. و تورنهیل، ر. (۱۹۹۴). تقارن چهره و جذابیت.
    • لنگلوا، ج. و همکاران. (۱۹۹۱). واکنش نوزادان به چهره‌های متقارن.
    • جونز، د. (۲۰۱۰). فرگشت و ادراک زیبایی.
    • اسمیت، ج. (۲۰۱۵). مرلین مونرو و استانداردهای زیبایی در دهه پنجاه میلادی.
    • وایتز، ر. (۲۰۰۴). دختران راپونزل: آنچه موی زنان درباره زندگی آن‌ها به ما می‌گوید. انتشارات فرار، اشتراوس و ژیرو.
    • سوامی، و. و فرنهم، آ. (۲۰۰۸). روان‌شناسی جذابیت فیزیکی. انتشارات روتلج.

    امیر گنجوی زیبایی پرگار
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیسال نو مبارک | داستان کوتاه از هیرومی کاواکامی
    مقاله بعدی یک کمدی فرانسوی‌ در بابِ سوءتفاهم‌ها | بررسی نمایش‌نامه «اسم»
    امیر گنجوی

    مدیریت مرکز فرهنگی هنری فینیکس. فیلم‌ساز. تهیه‌کننده سینما. برگزارکننده جشنواره سینمایی. محقق و منتقد سینما. محقق در فلسفه حقوق. فعال مدنی

    مطالب مرتبط

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    امیرمهدی عسلی

    داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

    فینیکس

    مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

    محمد عبدی
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.