Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | بن‌بست

    وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

    داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      حافظه در برابر استبداد | از سازه‌ی روایی تا زیبایی‌شناسی مقاومت

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      برلیناله ۲۰۲۵ | گفتگو با نادر ساعی‌ور

      ۶ اسفند , ۱۴۰۳

      «هیچ حیوانی این چنین درنده نیست»؛ برهان قربانی و روایت امروزی شکسپیر

      ۳ اسفند , ۱۴۰۳

      برلیناله ۲۰۲۵ | گزارش فیلم ماه آبی به کارگردانی ریچارد لینکلیتر

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      ماه آبی: سرود اندوهگین برای هنر، زیبایی و اشتیاق

      ۳۰ بهمن , ۱۴۰۳

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | بن‌بست

      ۲۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هفت روز از هفت وادی عشق و شک و زندان | نگاهی به فیلم «هفت روز»، ساخته‌ی علی صمدی احدی، محصول آلمان، ۲۰۲۴

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۷۵ سالگی فیلم «جنگل آسفالت»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سمفونی خون و گلوله | یادداشتی بر فیلم جنگاوری به کارگردانی ری مندوزا و الکس گارلند

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سریال Andor: چگونه سال‌های «گنگستری» استالین جوان الهام‌بخش مجموعه‌ی جنگ ستارگان شد

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      بازخوانی یک سریال ماندگار | قصه‌های مجید و قصه‌های کیومرث

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی، مردی برای تمام فصول

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | بن‌بست

      ۲۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | بن‌بست

      ۲۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هفت روز از هفت وادی عشق و شک و زندان | نگاهی به فیلم «هفت روز»، ساخته‌ی علی صمدی احدی، محصول آلمان، ۲۰۲۴

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | به بهانۀ ۷۵ سالگی فیلم «جنگل آسفالت»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «ویزور» نوشته‌ی ریموند کارور

      ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      بازخوانی یک شاهکار | «مسخ» نوشته‌ی فرانتس کافکا

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرد خانه | داستان کوتاه از فرانک اُکانر

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۵- رفیق

      ۱۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۴- نمایش افسانه‌ای برای وقتی دیگر

      ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرد خانه | داستان کوتاه از فرانک اُکانر

      ۲۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      اندکی عشق و کمی بیشتر اقتدارگرایی | درباره نمایش «هارشدگی» به کارگردانی پویان باقرزاده

      ۲۱ فروردین , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۲- پیتر دویگ: نقاش نقاشان

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۳- مردان برهنه از نگاه سیلویا اسلی

      ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۲- پیتر دویگ: نقاش نقاشان

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    مقالات سینما

    من مرد تنهای خداوندم / بازخوانی راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی

    پرویز جاهدپرویز جاهد۱۳ تیر , ۱۴۰۳
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    راننده تاکسی
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    «راننده تاکسی» ساخته مارتین اسکورسیزی، یک نمونه درخشان از سینمای «نیوهالیوود» است. سینمایی که رابرت فیلیپ کالکر در کتاب «سینمای تنهایی»، تم اصلی آنها را تنهایی و انزوای شخصیت‌های محوری‌اش می‌داند. آدم‌هایی که دچار سرخوردگی و ازخودبیگانگی شده‌ و علیه وضعیت موجود عصیان می‌کنند، عصیانی که کاملا جنبه فردی دارد و باعث تغییر در جامعه نمی‌شود. به گفته اسکورسیزی؛ او و فیلمسازانی چون فرانسیس فورد کاپولا، پیتر باگدانوویچ، جرج لوکاس، اسپیلبرگ و جان میلیس می‌خواستند با فیلم‌هایشان، سیستم استودیویی هالیوود و ژانرهای آن را تغییر دهند.

    تنهایی، مهمترین درونمایه «راننده تاکسی» است. فیلم با نقل قولی از تامس وولف نویسنده آمریکایی که درباره تنهایی می‌نوشت و شریدر تحت تاثیر او بود شروع می‌شود: “من مرد تنهای خداوندم.” (I’m God’s Lonely Man) به عقیده کالکر، هیچ فیلمی به اندازه «راننده تاکسی»، تنهایی یک انسان را توضیح نمی دهد. از زبان تراویس بیکل (رابرت دونیرو)، شخصیت محوری فیلم می‌شنویم که می‌گوید: “تنهایی در تمام زندگی دنبال من بوده است. همه جا. در بارها، در درون اتومبیل‌ها، در پیاده‌روها، فروشگاه‌ها، همه جا. هیچ راه فراری نیست.” به اعتقاد پل شریدر، نویسنده فیلمنامه «راننده تاکسی»، تنهایی و خشم تراویس بیکل یک تنهایی و انزوای اجتماعی نیست بلکه انزوایی اگزیستانسیالیستی و وجودی است. شریدر، همیشه درکی مسیحی و الهیاتی از جهان و انسان داشته و در فیلم‌هایش به مفهوم واقعی کلمه در جستجوی فهم رابطه انسان و خداوند بوده است.

    تفسیرهای متعددی از «راننده تاکسی» شده. برخی آن را  فیلمی فاشسیتی و خشن ارزیابی کردند که حاوی پیامی محافظه‌کارانه و ارتجاعی است اما برخی دیگر آن را بازتاب رئالیستی آمریکای دهه هفتاد دانسته‌اند؛ آمریکایی که جنگ ویتنام را پشت سر گذاشته. جنگی که در آن شکست خورده و برایش جز کشته و معلول شدن بسیاری از سربازان و خشم و انزجار عمومی از دولت حاصلی نداشته است. دورانی که رویای آمریکایی به کابوس تبدیل شد. اسکورسیزی گفته است که خشم و استیصال‌اش و اینکه دنبال راهی برای بقا در جامعه پس از ویتنام بود، در شکل‌گیری شخصیت تراویس موثر بوده: ” تراویس مردی ناامید است. مردی که از ویتنام برگشته و شخصیتی ناسازگار است.”

    راننده تاکسی

    «راننده تاکسی» نمایش یک بحران درونی و ویرانگر است که از دید دو آدم مذهبی یعنی اسکورسیزی کاتولیک و پل شریدر پروتستان روایت می‌شود. هر دو نفر، تجربه زیستی در یک خانواده بسته مذهبی را داشته و هر دو مدرسه مذهبی و رشته الهیات را رها کردند و به سینما رو آوردند. اسکورسیزی در یک خانواده کاتولیک مهاجر ایتالیایی و پل شریدر در یک خانواده پروتستان کالوینیست متعصب هلندی بزرگ شدند. خانواده شریدر مخالف «سرگرمی‌های مبتذلی» مثل سینما بودند و او اجازه سینما رفتن و تماشای فیلم نداشت در نتیجه تا 18 سالگی که به دانشگاه رفت، به پرده سینما چشم ندوخت: “من یک تربیت دینی داشتم ولی عاشق سینما شدم چون کلیسا آن را ممنوع کرده بود.” درک فیلم‌های این دو نفر بدون فهم ریشه‌های مذهبی و تئولوژیک آنها امکان‌پذیر نیست. پل شریدر این باره می‌گوید: “اسکورسیزی کاتولیک و شهری بود و من روستایی و پروتستان.” آنها خود را قربانی این فضاهای بسته مذهبی و خانوادگی می‌دانند. تراویس نیز شخصیتی است که باورهای مذهبی دارد. گناه؛ یکی از تم‌های مهم «راننده تاکسی» است و تراویس وظیفه‌اش را مبارزه با گناه می‌داند: “خدا را شاکریم به خاطر باران که همه آشغال‌ها را از پیاده‌روها می‌شوید و می‌برد. یک روز یک باران واقعی خواهد آمد و همه آشغال‌ها را از کف خیابان خواهد شست و با خود خواهد برد… باید سیفون این دستشویی پر از کثافت را زد.”

    شریدر می‌گوید وقتی فیلمنامه «راننده تاکسی» را می‌نوشت، در نیویورک به شدت تنها بود و به خاطر زخم معده در بیمارستان بستری بود و نوشتن فیلمنامه «راننده تاکسی» در واقع حکم یک نوع تراپی را برای او داشت. او به طرز وحشتناکی مشروب می‌خورد و فیلم‌های پورن تماشا می‌کرد و علاقه شدیدی به اسلحه و خودکشی پیدا کرده بود و همه این عناصر و حس‌ها را در فیلمنامه «راننده تاکسی» گنجانده است. او قبل از ساخته شدن «راننده تاکسی» منتقد فیلم بود که به فیلمنامه‌نویسی روی آورد و فیلمنامه «یاکوژا» را برای سیدنی پولاک و «وسواس» را برای برایان دی پالما نوشت. سبک شریدر به عنوان یک فیلمنامه‌نویس و کارگردان، سبک رئالیسم شهری است و موضوع‌های او سرزمین‌های متروک، تنهایی، فساد، خشونت، انتقام و پارانویا است با ظاهری از استثمار جنسی و پورنوگرافی.

     دی پالما که دوست اسکورسیزی بود او را به پل شریدر معرفی کرد. فیلمساز محبوب شریدر، روبر برسون بود و او قصد داشت از تراویس یک شخصیت برسونی بسازد؛ شخصیتی درون‌گرا که در نهایت به معنویت می‌رسید. شریدر، موضوع پایان‌نامه‌اش در دانشگاه کالیفرنیا را « سینمای استعلایی» انتخاب کرده بود که به بررسی جنبه‌های استعلایی در سینمای برسون، اوزو و درایر می‌پرداخت. سه فیلمساز با سه پس‌زمینه فرهنگی متفاوت: اوزوی ژاپنی و بودایی، برسونِ فرانسوی و کاتولیکِ ژانسینیست و درایر دانمارکی لوتریست. اما اسکورسیزی فیلمنامه را تغییر داد و تراویس را از یک شخصیت برسونی به یک شخصیت نوآری تنها، منزوی، ناامید و غیرقابل درک تبدیل کرد اگرچه فیلم همچنان برخی ویژگی‌های تماتیک و سبکی برسون از جمله تم رستگاری را حفظ کرده است. تراویس، دنبال رستگاری است و با عمل انتحاری خود در پایان فیلم در واقع حرکتی به سمت رستگار شدن انجام می‌دهد. او قهرمان جنگ ویتنام و شخصیتی افسرده، زخمی، دغدغه‌مند و مستاصل است که اسیر تناقض‌های درونی و فکری خودش است. او در یک دوزخ شهری دفن شده و سخت تلاش می‌کند خود را از این وضعیت دوزخی برهاند و با توسل به خشونت، دنیای پیرامون خود را از گناهان پاک کند. او باید در خون خود غسل کند تا گناهانش شسته شوند. اسکورسیزی در خلق شخصیت تراویس تا حدی انتزاعی عمل کرده است. او هیچ بک گراند دقیقی از تراویس به ما نمی‌دهد. اینکه او چرا تنها است و جنگ ویتنام چه تاثیری روی او گذاشته است و چرا خانواده‌ای ندارد که از او حمایت کنند و اینکه آیا زخم‌هایش فقط ناشی از شرکت در جنگ ویتنام است.

    راننده تاکسی

    تراویس یک شخصیت مدرن و اگزیستانسیالیستی است. مشکل او اقتصادی نیست. او از بیکاری و فقر رنج نمی‌برد بلکه جایی برای زندگی دارد و به عنوان راننده تاکسی می‌تواند خرج زندگی‌اش را تامین کند. مسئله او مسئله‌ای اگزیستانسیال(وجودی) است. او دچار یک بحران درونی و هستی‌شناسانه است. شریدر درباره تراویس گفته است: ” او یک قهرمان اگزیستانسیال است، مردی که در خیابان پرسه می‌زند و به درون زندگی دیگران سرک می‌کشد و خود هیچ زندگی‌ای ندارد. حال می‌پرسید این کاراکتر چه ربطی به من دارد؟ خوب من در آغوش کلیسای کالوینیست هلندی بزرگ شدم. به کالج کالوین می‌رفتم که در ضمن یک مدرسه علوم دینی نیز بود و بعد در 1968 برای گرفتن مدرک لیسانس به دانشگاه UCLA رفتم. در نخستین شب اقامتم در لوس‌آنجلس به همراه تعدادی از دانشجویان سینما به یک آبشار رفتیم و آنها در آنجا مواد مخدر کشیدند و این‌گونه این کاراکتر خلق شد. تراویس خودم بودم. آن شخصیت معصوم و ساده لوح که در بیرون سرگردان است.”

     از طرفی یک نوع رابطه بینامتنی بین «راننده تاکسی» و متون دیگری که فیلم بر اساس آنها شکل گرفته وجود دارد. شریدر گفته است که هنگام نوشتن فیلمنامه «راننده تاکسی»، تحت تاثیر رمان «تهوع» ژان پل سارتر بوده. تراویس با جهانی پوچ و عاری از معنا روبروست و همانند قهرمان «بیگانه» کامو احساس بیهودگی می‌کند. او آدمی سرگردان و آشفته است. به گفته شریدر، او نام تراویس را با ترکیب دو کلمه تراول (به معنی سفر) و بیکل (به معنی سخت و ناجور) ساخته است. تاکسی نیز به گفته شریدر، استعاره‌ای از تنهایی است: ” در «راننده تاکسی»، مسئله تنهایی مطرح است. من در اتومبیلم زندگی می‌کردم و در اطرافم چرخ می‌زدم، درد مربوط به زخم معده هم ناراحتم می‌کرد. فقط 25 سالم بود. در بیمارستان بود که فهمیدم هفته‌هاست که با کسی حرف نزده‌ام. بعد آن استعاره تاکسی برایم پیش آمد؛ یک تابوت فلزی که در فاضلاب‌های شهر می‌راند و آن مرد (تراویس) با این‌که در ازدحام مردم است اما همچنان تنهاست. با خودم گفتم: « این خود من است.» همینکه به استعاره رسیدم، داستان، ذره ذره شکل گرفت: «او نمی‌تواند دختری را که می‌خواهد داشته باشد، او دختری را که می‌تواند داشته باشد نمی‌خواهد، او سعی می‌کند آدمی را که نقش قیم یک نفر را دارد از بین ببرد اما شخص دیگری را به جای او می‌کشد و به شکل طعنه‌آمیزی تبدیل به یک قهرمان می‌شود. این تمام داستان است.” مایکل چپمن، فیلمبردار «راننده تاکسی» نیز گفته است که تاکسی یک شخصیت بود که آزادی داشت و تمام شب ما را با خود به جاهای مختلف می‌برد. تاکسی مکانی بود که یک فضای گفتمانی ایجاد می کرد بین راننده تاکسی و مسافران.

    راننده تاکسی

    علاوه بر سارتر، تامس وولف و برسون که الهام‌بخش شریدر در نوشتن فیلمنامه «راننده تاکسی» بوده‌اند، به گفته اسکورسیزی، رمان‌های داستایوفسکی به ویژه «یادداشت‌های زیرزمینی» نیز الهام بخش آنها در نوشتن و ساختن «راننده تاکسی» بوده است. او گفته است که با دیدن فیلم «برادران کارامازوف»ریچارد بروکس با داستایوفسکی آشنا شد و بعد از دیدن فیلم به خواندن رمان‌های داستایوفسکی از جمله «ابله» و «جنایت و مکافات» پرداخت اما رمانی که او را تکان داد «یادداشت‌های زیرزمینی» بود. تراویس همانند قهرمان رمان داستایوفسکی، مرد زیرزمین است و در زیرزمین گیر افتاده اما نگاهش به بیرون است. او از مرز عقل و جنون عبور می‌کند و به خشونت رو می‌آورد. محل زندگی تراویس، زیرزمینی کثیف و تنگ و تاریک است. مکان در فیلم‌های اسکورسیزی، عموماً مکانی انتقالی است اما مثل فیلم‌های کوبریک، خیلی آبستره نیست. نیویورک در «راننده تاکسی» همانند «پس از ساعت‌ها» و «پایین شهر»، پر از فواحش، جاکش‌ها و گانگسترهای خرده‌پا است. نیویورک اسکورسیزی مثل نیویورک وودی الن، شهری نیست که بتوان در آپارتمان‌های گرم و راحت آن آسوده نشست و به موسیقی جَز گوش کرد و درباره سکس و فلسفه حرف زد. نیویورک «راننده تاکسی»، بازتاب انرژی تراویس است و اسکورسیزی این را از طریق میزانسن‌های رئالیستی و خشونت‌بارش، نورپردازی و کمپوزیسیون‌های استیلیزه، مونتاژ دینامیک و حرکت‌های دوربین بیانگرانه‌اش نشان می‌دهد. در فیلم‌های اسکورسیزی، همواره تنشی بین سبک و شیوه مستند و شیوه داستانی وجود دارد. این تنش بین زاویه دید ابژکتیو و سوبژکتیو از یک طرف و مستندنمایی و حرکات دوربین روی دست و سبک استیلیزه فیلم از طرف دیگر به شکل پرتنشی در فیلم دیده می‌شود. یک نوع تصنع کنترل شده و سبک‌مدار در فیلم‌های اسکورسیزی وجود دارد اما باعث نمی‌شود که فیلم‌هایش از رئالیسم دور شوند. یعنی هیچ نما یا صحنه‌ای در فیلم‌های او نیست که خارج از موضوع و کانسپت درونی فیلم باشد. اما استفاده از زاویه دید سوبژکتیو و نماهای بازتابی، خصلتی اکسپرسیونیستی به فیلم‌های او می‌دهد. در «راننده تاکسی»، مکان‌های بسته و کلاستروفوبیک باعث تشدید حس تنهایی، انزوا و هراس تراویس شده و در عین حال ذهنیت بسته او را القا می‌کند. در واقع اسکورسیزی، همانند گدار و برتولوچی، از ترکیب رئالیسم و اکسپرسیونیسم برای بیان وضعیت یک شخصیت پیچیده و پروبلماتیک استفاده می‌کند.

    «راننده تاکسی» ترکیبی از سینمای کلاسیک هالیوود و فیلم‌های هنری اروپایی بود. سبکی که مشخصه اصلی فیلم‌های نیوهالیوودی‌ها بود. کار دوربین در فیلم غیرمتعارف است و با سنت سینمای کلاسیک آمریکا فرق دارد. دوربین به جای دنبال کردن شخصیت اصلی از او جدا می‌شود و مسیر دیگری را طی کرده و دوباره او را در قاب می‌گیرد. کاری که آنتونیونی در فیلم‌هایش می‌کرد. صحنه‌ای که بتسی (سیبیل شپرد) دعوت دوستی تراویس را پشت تلفن رد می‌کند، دنیای تراویس فرو می‌ریزد. صحنه‌ای که اسکورسیزی آن را مهمترین صحنه فیلم می‌داند چرا که بعد از آن است که تراویس به سمت خودویرانگری می‌رود و پایان تراژیک خود را رقم می‌زند.

    اسکورسیزی، یک سینه‌فیل تمام عیار است و علاقمند به تاریخ سینما و ژانر. درونمایه فیلم‌های او آنتاگونیستی است و غالبا به کشمکش انسان با شرایط و تنگناها می‌پردازد. به علاوه او فیلمسازی است که تنها به روایت فکر نمی‌کند بلکه سبک بصری و جنبه‌های ویژوال فیلم برایش مهم است. «راننده تاکسی» فقط داستان تراویس نیست بلکه داستان نیویورک و رابطه تراویس با این شهر است.  ما نیویورک و زیبایی‌ها و زشتی‌های آن را از دید تراویس می‌بینیم. در بسیاری از صحنه‌های فیلم این نیویورک است که با نورهای نئون سرخ و آبی رنگش چشمک می‌زند و اغواگری می‌کند اما این شهر درعین حال دنیای زیرزمینی و پنهانی هم دارد که پشت زرق و برق نورهای چراغ‌های اتومبیل‌ها و تابلوهای رنگارنگ نئون پنهان شده و این همان چهره آلوده و کثیف شهر است که تراویس آرزو می‌کند یک روز باران بیاید و آن را بشوید و ببرد و این اتوپیای تراویس است.

    راننده تاکسی

    خشونت، یکی از ویژگی‌های فیلم‌های اسکورسیزی است. در اغلب فیلم‌های او، به ویژه فیلم‌های گانگستری او مثل «رفقای خوب»، «کازینو»، «دارودسته نیویورکی» و «مرد ایرلندی»، صحنه‌هایی از خشونت عریان و سادیستی وجود دارد و نیروهایی که آماده انفجارند. جیک لاموتا(با بازی رابرت دونیرو) در «گاو خشمگین»، یک سادوماژوخیست است که با مشت زدن و استفاده از خشونت فیزیکی و کلامی خود را از نظر روانی تخلیه می‌کند. او کسی است که به خود و دیگران آزار می‌رساند. او مثل تراویس، هیچ شناختی از خود و شرایط پیرامون خود ندارد؛ بچه‌ای لجوج که مثل تراویس نیازمند محبت است. شخصیت‌های اسکورسیزی نمی‌توانند خود را با هنجارها و ارزش‌های اخلاقی جامعه تطبیق دهند و به قراردادهای زندگی طبقه متوسط آمریکایی پایبند باشند. در «پایین شهر»، همانند «راننده تاکسی»، جامعه فاسد و تباه شده است و شخصیت‌ها نیز نمی‌توانند خود را از منجلاب تباهی و فساد برهانند.

    «راننده تاکسی»، از نظر ساختار روایی، سه بخش دارد. بخش اول؛ شناخت تراویس و جامعه از دید اوست. بخش دوم؛ درواقع تحولات روانی و درونی تراویس و انباشته شدن خشم و نفرت در وجود اوست. بخش سوم؛ طغیان تراویس و برون ریزی خشم و نفرت اوست که منجر به سکانس خشن و خونین انتهای فیلم می‌شود. تقریبا تمام فیلم از زاویه دید تراویس روایت می‌شود و صدای او را به عنوان راوی در طول فیلم می شنویم. این زاویه دید به تماشاگر اجازه می‌دهد تا تنش درونی و پارانویای تراویس را از نزدیک تجربه کند. به علاوه مرز بین واقعیت و توهمات تراویس را مخدوش کرده و بیننده را نیز در توهمات تراویس شریک می‌سازد.

    برنارد هرمن در راننده تاکسی از موسیقی جز با هارمونی تنال استفاده کرد که مشخصه فیلم‌های جنایی و نوآر است. موسیقی‌ای که همانند موسیقی فیلم «روانی» هیچکاک برای شخصیت‌های اسکیزوفرنیک و مالیخولیایی ساخته شده بود ضمن اینکه همسو با اتمسفر کلی فیلم یعنی شب، شهر و نورهای نئون بود. برنارد هرمن، مهارت خاصی در استفاده از موتیف‌های تکرارشونده کوتاه و ارکستراسیون عالی برای ساختن موسیقی بر اساس یک شخصیت داشت. بازی رابرت دنیرو در «راننده تاکسی» از استانداردهای بازیگری فراتر می‌رود. او در ایتالیا سرگرم بازی در فیلم «1900» برتولوچی بود. دونیرو با ژست‌ها، حرکات چشم، صورت و بدن خود، درد، خشم و استیصال تراویس را به بهترین شکل‌اش به ما منتقل می‌کند. تراویس با اینکه شخصیتی آنتی‌سوشال و روان‌نژند است اما باعث نمی‌شود که نسبت به او سمپاتی نداشته باشیم و نگران سرنوشت او نشویم. او وقتی کسی را برای حرف زدن نمی یابد رو به آینه کرده و می‌گوید: «تو داری با من حرف می‌زنی؟». جمله‌ای آیکونیک که در تاریخ سینما ماندگار شده است.

    سکانس پایانی «راننده تاکسی»، نمایش مهارت و استادی اسکورسیزی در استفاده از تکنیک‌های سینمایی است. اسکورسیزی در صحنه‌ها‌ی پایانی، به‌ویژه پس از آنکه تراویس به متیو (هاروی کیتل) تیراندازی کرده و وارد فاحشه‌خانه می‌شود، از نما‌های تعقیبی با اسلوموشن استفاده کرده است. زمانی که دوربین در راهروهای باریک درون ساختمان حرکت می‌کند، زاویه های اریب، بیانگر حالت ناپایدار و آشفته تراویس است. اسکورسیزی، قاب ها را به گونه‌ای می‌بندد که انگار تراویس در درون قاب گیر افتاده و راه گریزی ندارد. در این نما‌ها که به شکلی کاملا غیرمتعارف و از زاویه‌های مختلف گرفته شده، تراویس در حالی که همچنان با یکی از قوادها درگیر است، از پله‌ها بالا رفته و وارد اتاق آیریس می‌شود. نمای اسلوموشن، خشونت و هرج و مرج حاکم بر صحنه را تشدید کرده است. وقتی تراویس تیر می‌خورد و بی‌حال روی کاناپه می‌افتد، دوربین بالا می‌کشد و از زاویه دید تراویس جدا می‌شود و ما صحنه ویرانی و کشتار را از بالا می‌بینیم. انگار زاویه دید خداوند است که شاهد تنهایی، رنج و رستگاری تراویس در میانه این ویرانی و هرج و مرج است. حرکات سیال دوربین، تنش و اضطراب صحنه را تشدید کرده است. از طرفی نماهای بازتابی‌، یک موتیف بصری تکرارشونده در سرتاسر فیلم‌اند. در سکانی پایانی نیز استفاده از آینه‌ها و سطوح منعکس‌کننده، لایه‌های جدیدی به روایت اضافه می‌کند و بیانگر حس واقعیت از هم پاشیده شده و دوگانگی شخصیت تراویس بیکل است. نورپردازی “های کنتراست” سکانس پایانی و بازی نور و سایه، با غالب بودن رنگ‌ قرمز که نماد خشونت، خطر و دیوانگی است؛ فضای نوآری پر التهابی ایجاد کرده و باعث تقویت تاثیر دراماتیک این صحنه شده است.

    راننده تاکسی

    سکانس پایانی «راننده تاکسی»، تنها بیانگر تسلط تکنیکی اسکورسیزی نیست، بلکه به طور عمیقی با بافت روانشناختی و تماتیک فیلم درهم تنیده شده است. میزانسن این صحنه، بیانگر اوج خشونت و میل به خودویرانگری تراویس است.  اما وقتی او با انگشت به شکل نمادینی به مغز خود شلیک می‌کند و در همان حال لبخند طعنه‌آمیزی می‌زند، نشانه رضایت او از کارش است. او مثل مسیح ماموریت‌اش را انجام داده و حالا راحت می‌تواند بمیرد. مارتین اسکورسیزی و فیلمبردارش مایکل چپمن، به کمک تکنیک‌های نوآورانه و رویکرد سبکی خلاقانه‌شان، فروپاشی تراویس و دنیای او را به بهترین شکل تصویر کرده اند.

    «راننده تاکسی» همانند «خشت و آینه» گلستان (شباهت بین دو فیلم قابل بررسی است) با رانندگی تراویس در شب آغاز شده و با نماهایی مشابه در شب تمام می‌شود. در آخرین صحنه فیلم، دوباره تراویس را در حال رانندگی با تاکسی در خیابان‌های نیویورک در شب می‌بینیم. درواقع روایت به شکل دایره‌ای به نقطه آغاز خود بازگشته است هرچند در این فاصله اتفاق‌های زیادی افتاده است. در میان نورهای نئون شهر که روی چهره تراویس بازتاب یافته، برای لحظه‌ای بتسی را می‌بینیم که عقب تاکسی نشسته است و به او می گوید که داستان قهرمانی‌اش را در روزنامه‌ها خوانده است. آیا این صحنه واقعی است و نشان می‌دهد که تراویس از مهلکه نجات یافته و دوباره به خیابان بازگشته یا اینکه زاویه دید سوبژکتیو تراویس و فانتزی آخرین لحظه‌های زندگی اوست. پایان فیلم مثل پایان اغلب فیلم‌های مدرنیستی، مبهم باقی می‌ماند.

    «راننده تاکسی»، نه تنها مطالعه روانکاوانه شخصیتی روان پریش و زخم‌خورده به نام تراویس بلکه ادعانامه‌ای علیه جامعه آمریکا و تضادهای درونی آن است.

    مارتین اسکورسیزی راننده تاکسی
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلییک بازیگر رئالیستی / خوانش کارنامه و تحلیل بازیگری پیمان معادی
    مقاله بعدی شجاعت برداشتن نقاب‌ها و بازگویی رنج‌های آدمی / دربارۀ «من سلین دیون هستم» ساختۀ آیرین تیلور
    پرویز جاهد

    مطالب مرتبط

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | بن‌بست

    سحر عصرآزاد

    وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

    رضا‍ صائمی

    هفت روز از هفت وادی عشق و شک و زندان | نگاهی به فیلم «هفت روز»، ساخته‌ی علی صمدی احدی، محصول آلمان، ۲۰۲۴

    بی‌تا ملکوتی
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | بن‌بست

    وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

    داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.