Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      حافظه در برابر استبداد | از سازه‌ی روایی تا زیبایی‌شناسی مقاومت

      ۲۰ فروردین , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      از شلیته‌های قاجاری تا پیراهن‌های الهام گرفته از ستارگان دهه‌ی سی آمریکا

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ارزش‌های احساسی»؛ زن، بازیگری و سینما

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من ترانه، اورکای ایران زمین هستم | نگاهی به فیلم «اورکا» ساخته‌ی سحر مصیبی

      ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      اندکی عشق و کمی بیشتر اقتدارگرایی | درباره نمایش «هارشدگی» به کارگردانی پویان باقرزاده

      ۲۱ فروردین , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    مقالات سینما پرونده‌های ویژه پرونده شماره ۳

    انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

    پویا جنانیپویا جنانی۱۲ مهر , ۱۳۹۹
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    باشگاه مبارزه
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    امروزه پس از گذشت بیش از بیست سال از نخستین اکران فیلم باشگاه مبارزه (و یا به قول تعدادی از دوستان، باشگاه مشت‌زنی)، این عنوان خود به تنهایی بدل به یک کلیشه مجزا و مستقل گشته است؛ همان کلیشه‌ای که ساخته دیوید فینچر را از فیلمی به ظاهر شکست‌خورده، به تدریج به جایگاه یک فیلم کالت برجسته رساند. هنوز که هنوز است باب تفسیرهای متنوع و حتی متناقض از این فیلم غریب گشوده است: از برداشت‌های روانکاوانه، نشانه‌شناسانه و مارکسیستی گرفته تا رویکردهای جامعه‌شناسانه و پست‌مدرنیستی (بماند که تحلیل فرمالیستی این اثر نیز خود می‌تواند محل بحث و مناقشه فراوان باشد)؛ اما در بررسی این فیلم، آیا می‌توان به نگاهی ورای هر گونه جهت‌گیری معین دست یافت، به شکلی که در عین حال جملگی آن‌ها را در بر گیرد؟ چنین مقصودی غیرممکن و یا دست کم دشوار به نظر می‌رسد؛ به ‌ویژه با در نظر گرفتن جهان تماتیک فلسفی فیلم که آن قدر پر رنگ است که به سختی می‌توان از وسوسه‌ی تن دادن به بار معنایی غنی و پیچیده آن چشم پوشید. اما شاید بهتر باشد به مدد برقراری نوعی ارتباط منطقی میان هر یک از این تفاسیر، درنهایت به روح واحد پنهان در باشگاه مبارزه نزدیک شویم.

      با پرسوناژ محوری فیلم آغاز می‌کنیم: راوی داستان (ادوارد نورتون) مردی است بی‌نام و نشان که در وهله اول متعلق به آمریکای اواخر هزاره بوده و درست در قلب سیستم سرمایه‌سالارانه مشغول به کار است؛ اما او حقیقتا و در اصل و اساس، متعلق به هیچ مکان به خصوصی نیست؛ زندگی ترحم‌برانگیز او از همان ابتدای روایت فیلم تبدیل به سمبل هر گونه زیستِ کارمندواری می‌گردد که صاحبش چاره‌ای ندارد جز شی‌شدگی و عضوی خنثی از این سیستم ماشینیِ کار و سرمایه گشتن. با این وجود لازم به ذکر است که سبک زندگیِ به‌ شدت آمریکایی راوی با فقر و فلاکتِ بیرونی میانه‌ای ندارد؛ بلکه اهمیت آن درست در رفاه مادی‌اش نهفته است. او ظاهرا حرفه مطلوب و آبرومندی دارد؛ در سطح خودش از درآمد متناسبی برخوردار است و شیوه‌ی زندگی او شاید تمام چیزی باشد که امروزه بدان رویای آمریکایی می‌گوییم. اما او به اعتراف خودش به طرز حریصانه و جنون‌آمیزی میل به مصرف دارد. گویی هم و ‌غم او یکسره در خدمت این هدف است. اصولا مصرف نزد راوی ابژه مبهم عشقی است که از آن به مثابه یک مخدر، برای جبران هر چیزی که روان آزرده‌‌ی او بدان دست نیافته، بهره می‌برد. مشکل این‌جا است که او به طور ناخودآگاه متوجه این خلا نه‌ چندان مشخص می‌شود و در نتیجه رابطه‌ای دو سویه و متضاد (گریز – پناه بردن) با آن برقرار می‌کند: از طرفی دست به دامان کلاس‌های مدیتیشن و آرامش درون و… می‌شود تا بلکه سراب خوشبختی کاذبش را از یاد ببرد و بیماری (؟) بی‌خوابی خویش را درمان نماید و از دگر سو متناوبا به مصرف و بلعیدن اشیا ادامه می‌دهد. او به همان وضعیتی رسیده که بودریار در تحلیل‌های خود از جامعه پست‌مدرن (به ویژه آمریکا) تبیین می‌نماید: «اشیای گران‌قیمتی که راوی هم‌چون یک معتاد شروع به خرید و جمع‌آوری‌شان می‌کند دیگر صرفا در کارکرد خود مهم نیستند؛ آن‌ها ارزش و هویت فی‌نفسه و مستقل یافته‌اند و برندها و نشانه‌هایشان نه به کارآیی‌ مخصوصشان، که به ایدئولوژی و سبکی از زندگی دلالت می‌کنند که صبح تا شب با زبان بی‌زبانی مبلغش هستند». حال چگونه می‌توان با مردی همدلی نمود که در همان حال که خودآگاهی‌اش در سیستم حاکمیت سرمایه حل شده و از او یک مهره بی‌فردیت ساخته (و خود نیز از آن مطلع است)، تمام تلاشش را به کار می‌بندد تا روحی به زندگی که نه، به گذر ایام خود بدمد؟ آن هم با تلاشی مازوخیستی که فرجامش از آغاز پیدا است. نکته درست همین‌جا شکل می‌گیرد: کارگردان به هیچ وجه از کاراکتر عجیب راوی ابعاد چندان چندوجهی و دراماتیکی ترسیم نمی‌کند. حتی می‌توانیم جسارت بیش‌تری به خرج دهیم و راوی را نه یک کاراکتر، که یک تیپ بخوانیم. تیپی کافکایی که تکلیف آن با همان چند سکانس آغازین معلوم می‌گردد. او یک کاریکاتور است؛ به همین دلیل فیلم در شروع بار کمیک دارد: از دیالوگ‌های یاس‌آلود راوی گرفته تا پلان‌هایی که با لنز واید از او می‌بینیم و البته تدوین و ضرباهنگ فیلم. همه چیز از راوی یک تیپ بسیار آشنا می‌سازد که انگار همه ما در اعماق وجودمان او را می‌شناسیم؛ اما هم‌زمان با او احساس بیگانگی می‌کنیم. راوی برای ما کسالت‌بار است؛ حداقل تا زمانی که پای تایلر داردن (برد پیت) به میان می‌آید تا از او یک شخصیت بسازد.

    برد پیت باشگاه مبارزه

     فراموش نکنیم که تایلر در قالب چه کسی ظاهر می‌شود: او به صابون‌سازی اشتغال دارد؛ شغلی که به نظر بُعد نمادینش آن‌قدر عیان است که جا برای هیچ شرح و توضیحی باقی نمی‌گذارد (صابون پاک‌کننده کثافت است، همانند آبی بر آتش). او در مسخره‌ترین مکان ممکن با راوی سر صحبت را باز می‌کند؛ در حکم هم‌نشین او در هواپیما، هم‌نشینی که راوی آرام آرام طوری مجذوبش می‌شود که گویی هم‌دم ازلی و ابدی او بوده است. سپس در موقعیتی بی‌معنا، پس از سوختن تمام خانه و وسایل راوی در آتش، او ناگزیر به تایلر پناه می‌برد. در واقع این نقطه عطف فیلم بیانگر اوج بیچارگی و نگون‌بختی راوی به عنوان یکی از میلیون‌ها انسان گم‌نام معاصر است؛ تمام هستی او در داشته‌هایش خلاصه می‌شده، لذا پس از نابودی آن‌ها این بار به نوعی دیگر از مواجهه با هستی دست می‌زند: مواجهه‌ای صرفا مبتنی بر بودن به جای داشتن، نگرشی که بنای حرفه‌ای زندگی راوی تاکنون به آن مجال بروز نداده و حال در هیات اندیشه‌های انقلابی یک وهم همچون تایلر پدیدار می‌شود.

      اما هویت  تایلر دراصل چیست؟ آیا او ناخودآگاه راوی است؟ آیا تجسم عقده‌های روانی و یا خود آرمانی او است؟ آیا بخش تاریک وجود او یا به قول کارل یونگ، سایه‌ی شخصیتی او است؟ باید اذعان نمود که این پرسش‌ها نه تنها درباره تایلر، که در باب مارلا (هلنا بونهام کارتر) هم صادق هستند: اگر تایلر سایه راوی باشد، مارلا هم آنیما (جنبه زنانه روان) او است؟ یا شاید او توهم نبوده که هیچ، اتفاقا بسیار هم واقعی باشد و یا تنها حاصل فرافکنی میل درونی راوی روی یک زن باشد؟ درمورد پاسخ هیچ یک از این پرسش‌ها قطعا هیچ نمی‌دانیم. می‌توان با الهام از مفاهیم دانش روانکاوی پاسخ‌هایی را از آن دست که ذکر شد به این ابهامات داد و روایت رمزآلود و معمایی فیلم را تا حدودی روشن نمود؛ همان طور که در تعداد کثیری از نقدها و تفسیرهای رایج فیلم از این ابزار تئوریک بهره‌برداری شده است. اما به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم در بررسی فیلم تنها به رمزگشایی از کاراکترهای سمبلیک فیلم اکتفا کنیم، در مجموع به دام نوعی دیکتاتوری در نقد افتاده‌ایم که دنیای وسیع فیلم را محدود و محصور به چند نماد و نشانه و کهن‌نمونه‌ی روان‌کاوانه می‌کند. مهم نیست که نقش الزامی خاصی را به هر یک از رئوس مثلث راوی – تایلر – مارلا نسبت دهیم؛ چرا که در نهایت ممکن است کمک شایانی به فهم فیلم نکند. تنها مطلبی که می‌توانیم بدان یقین داشته باشیم، اتمسفر آشفته روانی فیلم است؛ فیلم در هر صورت از بطن همین اغتشاش ذهنی کاراکترها و مهم‌ترینشان یعنی راوی، برمی‌خیزد. آن چه که بنیان و اساس این فیلم و شعار به پیش برنده‌اش (مشت‌زنی به مثابه تنها راه نجات) را تشکیل می‌دهد،  ناخوشی‌ها و ملالت‌های روانی یک انسان گم‌نام است.

    باشگاه مبارزه در سطحی‌ترین و ابتدایی‌ترین لایه خود خبر از جامعه‌ای پساایدئولوژیک می‌دهد که از ویرانه‌های بمباران دستگاه‌های فکری و کلان‌روایت‌های فلسفی چند دهه قبل سر بر آورده است؛ اما در این صورت، راوی چرا باید اقدام به تشکیل یک گروه زیرزمینی تروریستی بنماید؟ پس شاید بهتر باشد بگوییم فیلم از قضا احتمال پیدایش هر گونه دنیای پساآخرالزمانی و پساایدئولوژیک را رد می‌کند و حتی در پایان چنین نگاهی را جز یک خوش‌خیالی کودکانه نمی‌داند؛ دنیایی که نبرد عظیم اندیشه‌ها در آن به پایان رسیده باشد و اکنون همگی در حالی که از همان اندیشه‌ها دل‌زده شده‌اند، با خرده‌روایت‌های فکری‌شان که به تعداد بی‌نهایت وجود دارد، خوش باشند. فیلم به وضوح غلبه سرمایه‌داری نوین و به قول فردریک جیمسون «متاخر» را به تصویر کشیده است، دقیقا از دل همین انفجار ایدئولوژی‌ها، برندها و سبک زندگی‌های بی‌شمار است که مصرف‌گرایی بی‌حد و حصر راوی همچون هیولایی پنهان بر او مستولی می‌شود؛ مصرف‌گرایی که او را تا مرز جنون و تهوعی درونی سوق می‌دهد.

    هلنا بونهام کارتر

      این‌جا است که بیانیه‌های معروف مشت‌زن‌های زیرزمینی معنا می‌یابد؛ تایلر همانند پیامبر درونی راوی که از شهود او برخاسته خطاب به اعضای باشگاه می‌گوید: «(شخصیت) تو پول توی بانکت نیست، شغلت نیست، ماشینت نیست، کیف پولت نیست، تو یه آشغالی…» و یا در جایی دیگر می‌گوید: «ما چیزهایی رو می‌خریم که بهشون احتیاجی نداریم، اون هم با پولی که نداریم، برای این که افرادی رو تحت تاثیر قرار بدیم که ازشون خوشمون نمیاد…» و یا شاید در کلیدی‌ترین دیالوگ فیلم می‌گوید: «ما بچه‌های وسط تاریخیم… نه هدفی و نه جایی… ما هیچ جنگ بزرگی نداشتیم… ما هیچ رکود اقتصادی نداشتیم… جنگ بزرگ ما بر سر روحه… رکود بزرگ ما زندگی ماست. از بچگی تلویزیون به خورد ما داد که یه روز میلیونر و ستاره سینما و موسیقی می‌شیم، ولی هیچ وقت نمی‌شیم… ما تازه داریم این حقیقت رو می‌فهمیم و خیلی خیلی عصبانی هستیم…»

      اعضای باشگاه و در راس آن‌ها راوی – به عنوان آشکارترین سمبل سرمایه‌داری متاخر و منش محبوب آن – همگی اهالی مطرود و سرخورده قرن بیستم هستند؛ قرنی که سراسر مبارزه بود و جنگ و آرمان و حزب و ایدئولوژی، اما در آخر همه چیز را به غول سرمایه‌داری باخت و جالب این‌جا است که پس از آن سرمایه‌داری خود را نه در قالب سنتی کارگر و کارخانه‌دار، که در مصرف مطلق نمایان می‌کند. جنگ دیگر بر سر استثمار مادی و شعار و چپ و راست نیست؛ قضیه بسیار پیچیده‌تر شده: این روحِ از همه جا رانده، این انسان‌های فریب‌خورده است که با توهم وعده سعادتی که هرگز به دست نمی‌آید و آن‌ها با آن بزرگ شده‌اند و رشد کرده‌اند، خسته و کوفته گشته است. این مردان محصول طبیعی حال و هوای نومیدانه اواخر قرن بیستم‌اند؛ حال و هوایی که به همین ترتیب به هزاره بعدی منتقل می‌شود و لذا فینچر پیغمبروار احوال نسلی را که به زودی پا به دنیا خواهند گذاشت و وارث یاس و پوچی پدرانشان هستند، پیشگویی می‌کند. (حالا با در نظر داشتن جوهره فیلم، می‌توان به تفسیرهای روانکاوانه‌ای که ذکر شد نیز رجوع نمود؛ مجددا به جمله تایلر دقت نمایید: «جنگ بزرگ ما بر سر روحه.»)

    باشگاه مبارزه

      شیوه عجیب و ابزوردِ مشت‌زنی و کتک زدن یکدیگر تا حد مرگ، در حکم عملی متناقض که هم خودویرانگرانه است و هم خودتزکیه‌گرانه، تنها راه گریز و یا حداقل تسکین باقی‌مانده برای چنین گروهی است؛ آن‌ها در وهله نخست با این کار به ساده‌ترین شکل ممکن تخلیه می‌شوند؛ تمام هیجانات و عواطفی که در طول سال‌های طی شده و طی نشده‌شان در خویشتن غیراصیل‌شان سرکوب نموده بودند، اکنون در این کابوس بازنمود می‌یابد. اما حتی این عمل آن‌ها نیز نیهیلیستی‌ترین واکنش ممکن به شرایط پیش رو است؛ زیرا ما در آن‌ها به هیچ وجه کنشی را مشاهده نمی‌کنیم؛ هر چه هست واکنشی منفعلانه است. اما تدریجا می‌بینیم که ابژه‌ی همین واکنش خودتباه‌کننده از یک‌یک اعضای باشگاه به سمت جامعه پیرامونشان جابه‌جا می‌شود. آن‌ها مانند تمام قاتلان زنجیره‌ای که توسط نظام اجتماعی مسلطشان به انزوا رانده شده‌اند، اما به روش جمعی، دست به عملیات تروریستی می‌زنند. اساسا ویرانی در مرام نو و بکر آنان بدل به یک متافیزیک فرضی جدید می‌شود که قصد دارد جای ایدئولوژی(های) غالب را غصب نماید. پس اوضاع دقیقا بر عکس آن چیزی است که به نظر می‌آید و پیش‌تر هم بیان کردیم: این دنیای اطراف راوی و باشگاه مبارزه نیست که پساایدئولوژیک است؛ اتفاقا این دنیا بسیار هم ایدئولوژی‌زده است. اما این اعضای رادیکال باشگاه مبارزه هستند که می‌خواهند یک‌شبه جهان بی‌ایدئولوژی خود را بنیان نهند. این آنارشیست‌ها حقیقتا به دنبال هیچ جایگزین معینی برای سرمایه‌داری متاخر نیستند؛ بلکه آونگ میل‌شان تنها یک قطب دارد و روی آن در جا نوسان می‌کند و آن قطب عینا همان هیچ است، به مفهوم واقعی واژه؛ نوع افراطی زیستی نیچه‌ای که تنها ارزش مطلق آن همان امر هیچ است. به همین سبب برنامه‌های آنان سیر عادی خود را تا انفجار برج‌های مهم شهر می‌پیماید؛ آن‌ها انقلابیون عصر ما هستند؛ انقلابیونی که نوید کاسه صبر لبریزشده‌ یک نسل را می‌دهند. («ما تازه داریم این حقیقت رو می‌فهمیم و خیلی خیلی عصبانی هستیم…») تخریب اموال عمومی و یا انفجار ساختمان‌های مهم شهر هیچ کدام اعمال انقلابی از نوع سنتی‌اش نیستند. هدف از انقلاب، دیگر براندازی سلطه‌گران و پیروزی رعایا نیست؛ بلکه هم‌چون روح زمانه‌اش که در آن کالا‌های جامعه سرمایه‌داری به خود و جهان منحصر به فردشان دلالت می‌کنند و نه صرفا به کارکردشان، اقدامات انقلابی باشگاه مبارزه تنها و تنها به خود دلالت می‌نمایند. آن‌ها در ابتدا خودزنی می‌کنند و سپس کارشان به دگرآزاری می‌رسد، چرا که فقط می‌خواهند خود را نشان دهند و فریاد بزنند؛ همان خودی که سال‌هاست مغفول مانده. به همین علت عملیات مخرب آنان و یا همان تروریست بازی‌هایشان جنبه‌ای مستقل و زیبایی‌شناسانه می‌یابد؛ انگار که آن‌ها مشغول تراشیدن یک فلسفه ناشناخته برای همین خشونت فی‌نفسه هستند. از طرفی، دعوای نسل باشگاه مبارزه با زمانه‌شان زمین تا آسمان با جدال جوانان دهه شصت و هفتاد آمریکا تفاوت دارد. این بار دیگر بحث یک نقد فرهنگی – اجتماعی تنها در میان نیست؛ راوی و همه مریدانش به یک تضاد هستی‌شناسانه با جامعه خود رسیده‌اند، تضادی که فهم ابتدایی آن و سپس ارائه چنین راه‌حل ترسناکی در مقابلش فقط از یک ذهن نابغه برمی‌آید. نابغه‌ای دیوانه مثل راوی – تایلر.

      بنابراین انقلاب آن‌ها انقلابی تمام‌عیارو البته منفعلانه است. آن‌ها در همان حال که آگاهند توان باز کردن گرهی را ندارند، نومیدانه به سمت حماقت می‌روند تا فقط تیری در تاریکی پرتاب کرده باشند، با این وصف، نبردشان بر سر انواع رویارویی با هستی است. اتفاقا آن‌ها در تئوری کاملا حقیقت را به زبان می‌آورند؛ اما روان‌نژندی ناشی از پارادوکس وجودی‌شان با سرمایه‌داری حاکم، در عمل آنان را به موجوداتی استحاله می‌دهد که داستایفسکی در رمان مشهورش آن‌ها را تسخیرشدگان و یا همان شیاطین می‌نامید.

      فیلم‌ساز در پایان، پوزخند هیچ‌انگارانه راوی – تایلر و باشگاهشان را به تروریسم قریب‌الوقوع قرن بیست و یکم پیوند می‌زند؛ به اعتقاد او جهان گزینه‌ای ندارد مگر آن که به فرزند نوپای سرمایه‌داری تن دهد و تبعات شوم آن را نیز بپذیرد. هر گونه تلاش برای مقابله با وضع غالب یا محکوم به شکست است و یا به رفتارهای انفجاری و هیجانی امثال باشگاه مبارزه ختم می‌گردد. در سکانس سورئال پایانی نیز شاهدیم که راوی، تایلر درونش را از بین می‌برد، درست مانند آن که خود را به هلاکت می‌رساند. اما بی‌فایده است: تراژدی جهانی پیشاپیش رخ داده است.

     باشگاه مبارزه به راستی فیلمی انقلابی است؛ چه در محتوا و چه در فرم. بیهوده نیست که ساختار روایی فیلم با چرخش پایانی‌ ظریف و کم‌نظیرش همچنان میخکوب‌کننده به چشم می‌آید. این فیلم بدون آن که به ورطه سطحی‌نگری یا شعارزدگی بیفتد، تجسم کامل پدیده انقلاب است؛ انقلابی پست‌مدرن و در تمام ابعاد که زیبایی‌شناسی‌اش جدا از روایت، در سبک بصری تیره و تار فینچر خودنمایی می‌کند. بی‌تردید جزئیات سینمایی – فلسفی فراوانی در فیلم نهفته که پرداختن مفصل به آن در این متن نمی‌گنجد.

    باشگاه مشت زنی

    این مطلب به کوشش تیم تحریریه مجله تخصصی فینیکس تهیه و تدوین شده است.

    ادوارد نورتون باشگاه مبارزه برد پیت دیوید فینچر
    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیانقلاب به روش بهومیل هرابال
    مقاله بعدی گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی
    پویا جنانی

    مطالب مرتبط

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    امیرمهدی عسلی

    بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

    پرویز جاهد

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

    سحر عصرآزاد
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    بدون دیدگاه

    1. S.h.mousavie on ۱۹ شهریور , ۱۴۰۲ ۷:۵۳ ب.ظ

      بمنزله یه فیلم انگیزشی که بجای تسلیم و گریه، در برابر امراض و ضعف ها، باید شجاعانه و متهورانه جنگید. همان شعار سنتی که باید اول خود را اصلاح کرد و برای خودشناسی لازمه که تمامی تعلقات را از شخصیت حقیقی جدا کرد.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

    یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.