کافی است نگاهی اجمالی و ذهنی به مجموعه فیلمهای اکران شده سینمای ایران در چند دهۀ اخیر بیندازید تا متوجه شوید که چقدر تعداد فیلمهای کمدی و طنز نسبت به ژانرهای دیگر سینمایی بیشتر و آمار فروش آنها بالاتر است. همین الان هم تعداد فیلمهای کمدی سهم بیشتری در سبد اکران دارد. گرچه این سطح فروش هم با وضعیت مطلوب فاصلۀ زیادی دارد، اما رکورد آثار سینمایی کشور ما در گیشه با فیلمهای کمدی رقم میخورد. واقعیتی که نهتنها به مخاطبشناسی سینمای ایران کمک میکند بلکه ابزار تحلیلی خوبی به دست جامعهشناسان و مردمشناسان میدهد تا رفتارهای اجتماعی و کنشهای فرهنگی جامعه را بشناسند. امروز مطالعات فرهنگی به واسطۀ بررسی و تحقیق همین زندگی روزمره و رفتارهای عامه به مطالعۀ علمی جامعه میپردازد و سینما رفتن و چگونگی مواجهه توده با آن، ابزار مهمی برای شناخت علمی آنان است. بهراستی چرا مردم از سینمای طنز استقبال میکنند؟ این سؤال با توجه به کاهش فزایندۀ تماشاگران سینما در سالهای اخیر جدیتر مطرح میشود، به این معنی که با توجه به بحران مخاطب در سینمای ایران چرا فیلمهای کمدی هنوز مشتریان خود را دارد؟ گرچه این اقبال همواره یکدست نبوده و دچار فراز و نشیب هم شده است یا مثلاً در دهۀ نود فیلمهای اجتماعی ملتهب هم توانستند به اندازۀ فیلمهای کمدی و گاهی بیشتر از آنها مورد توجه مخاطب قرار گرفته و پرفروش شوند. اما همچنان بیشترین ژانری که تهیهکنندگان و سرمایهگذاران سینمایی بر روی آن ریسک میکنند یا سینماداران بیشترین تمایل را برای اکران و نمایش آن دارند فیلمهای کمدی است. این موضوع شامل برخی بازیگران هم میشوند که یا برای بیشتر دیده شدن یا دست زدن به تجربهای متفاوت یا اثبات توانمندی خود در ایفای نقش کمدی در نقشی کمیک بازی میکنند. نمونۀ آخرش نوید محمدزاده که برای نخستین بار در فیلم کمدی «زودپز» بازی کرد که اکنون در سینماهای ایران در حال اکران است و فروش میلیاردی هم داشته است. واقعیت این است که ژانر کمدی در سینمای ایران کمریسکترین ژانر برای سرمایهگذاری و تولید است و ضریب فروش آن همواره بالاست، اما چرا؟ شاید برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید به درک مخاطب عام از سینما و نسبت مخاطب ایرانی با آن پرداخت. بدیهی است که در منظر مخاطب عام، سینما بهعنوان یک صنعت سرگرمکننده و مفرح شناخته میشود که بهویژه در دنیای مدرن و پیچیده امروزی پاسخ و امکانی جذاب برای پرکردن اوقات فراغت به حساب میآید. فشار زندگی شهری و گرفتاریهای معیشتی بهویژه در شهرهای بزرگ به این تعریف عمق بیشتری بخشیده است و البته نظام دشوار معیشتی در جامعۀ ما دلیل مضاعفی شده تا سینما برای یک شهروند ایرانی بیش از آنکه محلی برای تأمل و اندیشیدن باشد فرصتی برای رهایی از زندگی روزمره و تمدد اعصاب و سرگرمی و لذت بردن از این مکان تاریک باشد، به لحاظ روانشناسی اگر انسانی در عالم واقع با چالشها و رنجهای بسیاری مواجه شود، به دنیای خیال و رویا پناه میآورد تا آرزوهای تحقق نیافته و نیازهای سرکوب شده خود را بهطور نمادین و در عالم ذهنی جامه عمل بپوشاند. سینما و فیلم جایگزین واقعی و عینی این خیالپردازی است که به مخاطب کمک میکند با فرافکنی تمایلات و نیازهای خویش به متن هنری به این مکانیسم روانی-ذهنی عینیت بیشتری ببخشد و ضمن کسب لذت بصری و زیباشناختی از تماشای فیلم به تلطیف و تسکین روحی و عاطفی خود نیز همت گمارد تا دمی از فشارهای عصبی و عقدههای متراکمشده در زیست – جهان خویش رهایی یابد. آثار کمدی در تحقق این امر نقش مهمی دارد. فیلم طنز با بستر شاد و مفرحی که خلق میکند مخاطب را برای چند ساعتی هم که شده از بند خودش رها میسازد. این خودفراموشی موقت و جدایی انسان از واقعیت تلخ وجودی و اجتماعی با جدایی ارادی مخاطب از خود و دغدغههایش در سینمای کمدی بیشتر اتفاق میافتد. در اینجا سینما نهتنها فرصتی برای نگاهی عمیق و تأمل برانگیز به زندگی نیست بلکه به واسطه رهایی از قید تفکر و اندیشیدن به جذب مخاطب موفق می شود. اگرچه یکی از کارکردهای مهم سینما بهویژه در صنعت فرهنگسازی ایجاد سرگرمی، لحظات مفرح و لذت شاد بودن است اما این کار ویژه سینما نیست و علل آن را باید در جامعهشناسی سینما و مخاطب آن جستوجو کرد. در واقع کارکرد سینما در نسبت با وضعیت اجتماعی مخاطبان آن تعریف میشود و قابل بررسی است. به این معنی که برخی واقعیتهای بیرونی به سینما شکل میدهد و سرنوشت او را عوض میکند. نبض سینما اکنون در خارج از بدن او میزند و به نوسان آن وابسته است. به عبارت دیگر اقتصاد سینمای ایران، موقعیتی واکنشی و آینهگون از شرایط فرهنگی و اجتماعی مخاطب خود است. تا زمانی که در زیست- جهان مخاطبان نشانههایی از شادی و دلخوشی وجود نداشته باشد سینما به صنعتی خیالی و وهمانگیز برای جبران خیالی و صوری این شادیها باقی میماند و طبیعی است در این سینما تنها ژانر طنز و کمدی است که میتواند هویت و موجودیت سینما را حفظ کند و چرخهای اقتصادی آن را بچرخاند.
در حقیقت میل افراطی مخاطب عام به سینمای کمدی نشانۀ یک ضعف، کمبود و بیماری در نظام اجتماعی است. گویی نظام اجتماعی نمیتواند به نیازهای واقعی جامعه پاسخ دهد و سینما با فراهم کردن پاسخی نمادین و خیالی، جبران این ضعف را به عهده گرفته است. نارضایتی اجتماعی، سینما را در نقش و کارکرد سرگرمکننده خویش فربه میسازد و باعث رشد کاریکاتوری آن میشود چرا که این موجود مجازی برای سرپا نگه داشتن خود مجبور است به خواستههای مخاطبان تن دهد، هرچند به ذلت وی منتهی شود، عدم حمایتهای دولتی و اوضاع نابسامان اقتصاد فرهنگ نیز به این بیسروسامانی دامن میزند. اما روانشناسی اجتماعی سینما را نباید در میل مخاطب عام به ژانر طنز نادیده گرفت. سینما رفتن در درجه اول یک کنش غیرعقلانی (نه ضدعقلانی) است که مخاطب با توجه به هزینۀ مالی و معنوی که برای آن میپردازد انتظار دارد از آن لذت ببرد و در ازای بهایی که پرداخت میکند فایدهای نصیبش شود. از آنجا که فیلم دیدن در سینما یک کنش جمعی است، بیشتر بر پایۀ احساس و هیجان بنا میشود نه تفکر و با خود اندیشیدن، لذت خندیدن و قهقهه زدن در جمع شیرینتر و مفرحتر از شادمانی فردی است، لذا این پسزمینۀ روانشناسی موجب میشود کمدی دیدن در سینما لذتبخشتر شود و در نهایت اینکه سینما خود نماد و بازتابی از شرایط و موقعیت تاریخی جامعه است. در جامعۀ در حال توسعهای مثل ما که سطح نخبگان و فرهیختگان آن چندان بالا نیست و مردم آن هنوز اندرخم کوچه اقتصاد و نظام معیشتی جا ماندهاند، قرار نیست سینمای اندیشه و فیلمهای فلسفی و هنری رشد کنند. سینما در چنین جوامعی در حد یک کالای فرهنگی مسرتبخش تقلیل مییابد که تنها در دکان طنزفروشی خریدار دارد، گرچه روح طناز و شوخ طبع ایرانی که در ضمیر ناخودآگاه جمعی او پنهان شده را نباید دست کم گرفت. طبایع لطیف و میل تاریخی طنزپردازی در گرایش ایرانیان به سینمای کمدی بیتأثیر نیست، اما این اپیدمی فرهنگی مخاطبان ایرانی به فیلمهای خندهدار بیش از هر چیز از شدت تلخی روزگار بر میآید. بدیهی است این مسأله را نمیتوان در ویژگیهای ژانر بهمثابۀ یك ساختار درون سینمایی جستوجو كرد و قطعاً باید به دنبال عوامل برونسینمایی بود. جامعۀ ما طبق آمارهای جهانی یكی از افسردهترین جوامع است كه این مسأله شاید برای ما كه در این جامعه زندگی میكنیم بهقدری مشهود و ملموس است كه نیازمند تأیید آماری و پژوهشی هم نباشد. مشكلات معیشتی و درگیر بودن ذهن آدمی به تأمین نیازهای مالی و ابتدایی زندگی، هم فرصت كمی برای مجال تفكر و اندیشه باقی میگذارد و هم انسان از طریق هنر به دنبال كسب سرگرمی و رهایی از فشار زندگی میگردد. بهعبارتدیگر عوامل فرامتنی مثل شرایط اقتصادی و اجتماعی، برخی از كاركردهای سینما را نسبت به كاركردهای دیگر آن برجسته میكند. بر این اساس در شرایط نابسامان اقتصادی، سویه سرگرمی و تفرج گونه سینما برجستهتر میشود و مخاطب، سینما را مفری برای رهایی از مناسبات زندگی میداند نه محفلی برای فهم و كشف رمز و رازهای آن. درواقع سینما هم برای به یادآوردن است هم فراموش كردن و اینكه كدامیك از این دو ویژگی تحقق و جلوه عمومی بیابد به شرایط اجتماعی جامعه برمیگردد. در جامعهای كه زندگی، تجربه دشواری است سینما به ابزاری برای فراموش كردن این دشواریها بدل میشود و بالطبع فیلمهای كمدی بهترین ژانر ممكن برای این هدف است. فیلمهای چارلی چاپلین در دوران سخت جنگ جهانی بروز و ظهور یافت و مورد استقبال قرار گرفت چون مردم بهواسطۀ تلخیها و رنجهای ناشی از تجربۀ رنج در پی سینمایی بودند كه بتواند از رنج آنها بكاهد و امكان فراموشی موقت را برای آنها فراهم كند. فارغ از قابلیتهای بینظیری كه سینمای كمدی چاپلین از حیث سینمایی دارد موفقیت او را باید در بستر اجتماعی- تاریخی ظهور او هم بررسی كرد. شاید اگر چاپلین در یك دورۀ تاریخی دیگری ظهور پیدا میكرد بهاندازهای كه اكنون در تاریخ سینمای جهان او را میشناسیم نمیتوانست جایگاهی پیدا كند. سینما هم بهمثابۀ هنر و هم بهعنوان یك رسانه بهشدت تابع متغیرهای اجتماعی است و سرشت او با سرنوشت بیرونی جامعه نسبت و پیوندی عمیق و معنادار دارد. ضمن اینكه گرایش به فیلمهای كمدی را میتوان در رفتارشناسی ایرانیان هم ردیابی كرد به این معنا كه ایرانیان غالباً از روحیه طنز و شوخطبعی برخوردار هستند و همین روحیه فارغ از اینكه دلایل اجتماعی آن چیست میتواند در گرایش به فیلمهای كمدی مؤثر باشد. انسان ایرانی شوخطبعی را بهعنوان یك عنصر و خصلت فرهنگ ملی برای سازگاری و شكل دادن به زندگی مدرنش مورداستفاده قرار داده است و توجه مخاطب امروز به فیلمهای كمدی را میتوان از این حیث مورد بررسی قرارداد و آن را هم امتداد همان خصلت شوخ طبعانه در جهت سازگاری بیشتر با زندگی و زیست- جهان خود تعبیر كرد كه حالا سویه بصری و تكنولوژیك یافته است. همانطوری كه درگذشته شوخ طبعی و طنازیهای عامیانه در سازگاری افراد با دشواریهای زندگی شكل گرفت و استفاده شد. در استمرار تاریخی این رفتار فرهنگی جمعی میتوان استقبال از فیلمهای كمدی را نیز یك نوع مواجهه طنازانه با مصائب زندگی مدرن قلمداد كرد. زندگی رسانهای، جهانی، اطلاعاتی، فراغتی و شبكهای شده امروز انسان ایران با نوعی مواجه سرسختانه و ستیز جمعی برای بقا و تداوم حیات روبهروست. در این شرایط انسان ایرانی با تضادهای تاریخی و ناسازگارهای اجتماعی گوناگونی روبهرو است كه هم آسیبهای اجتماعی زیادی مثل فروپاشی خانواده، كاهش اعتماد اجتماعی، مادیگرایی افراطی، رشد خودشیفتگی جمعی و هم آسیبهای روانی مثل اضطراب و خشونت و استرس و افسردگی و بهطوركلی بحرانهای روحی را در پی دارد نیازهای جدی به احساس امنیت عاطفی/ روانی، اعتماد اجتماعی، آرامش و شاد بودن را دامن زده و برجسته میكند كه گرایش و میل به خندیدن و شاد بودن را به یك ضرورت اجتماعی بدل میكند. بهعبارتدیگر جوامع امروز با فرسایش اجتماعی/ انسانی مواجه است كه او را به كمدی و طنز و شوخطبعی به یك امر ضروری نیازمند میكند. البته فروش بالای فیلمهای كمدی به سازوكارهای سیاستگذاری سینمایی هم مرتبط است. حمایت از فیلمهای پرفروش یا اقبال سینماداران به این نوع فیلمها كه به كسبوكار آنها رونق میبخشد ازجمله دلایلی است كه به رشد فیلمهای كمدی فارغ از سطح محتوایی آن دامن میزند. سینماداران بیش از اینكه دغدغۀ فرهنگی داشته باشند دغدغههای اقتصادی دارند و از فیلمهایی كه به هر دلیل باعث رونق گیشه و شلوغی سالنهای سینما میشود استقبال میكنند. بر همین مبنا فیلمهایی ازایندست از شرایط بهتر و بیشتری در اكران برخوردار شده و انگیزهمالی فیلمسازان و بازیگران هم به این مسأله دامن زده و حجم تولیدات آثاری ازایندست بیشتر میشود. سینماگرانی كه معیشتشان دچار موانع و بحرانهایی جدی است ترجیح میدهند فیلمهای پرفروش بسازند حتی به قیمت باج دادن به مخاطب. به این معنی كه آنها بهجای اینكه به سلیقۀ مخاطب جهت داده یا موجب ارتقای آن شوند به سلیقه مخاطب مراجعه كرده و آن را مبنای تولید فیلم قرار میدهند. البته ظرفیتهای فضای مجازی در تبلیغ آثار كمدی را نباید دستكم گرفت. این امكان درگذشته برای سینماگران و فیلمهایشان نبوده ولی اكنون این ظرفیت در معرفی و فروش فیلمها نقش مهمی بازی میكند. واقعیت این است كه مخاطبشناسی در حوزه فیلمهای كمدی بحث مفصلتری از این یادداشت است و میتوان آن را در گستره وسیعتری مثل یك پایاننامه و كتاب بررسی كرد اما آنچه در این مقال بیشتر مدنظر بوده تأكید بر این گزاره است كه دلایل فروش فیلمهای كمدی را نه صرفاً در نوع ژانر كه در ابژههای برون سینمایی باید جستوجو كرد. مقولهای كه بیش از ژانرشناسی به جامعهشناسی و مردمشناسی نیاز دارد.