پیشینهی حضور و درخشش نخستین فیلم کوتاه ایرانی، در جشنوارههای برونمرزی به سال ۱۳۴۲ باز میگردد؛ زمانی که فیلم بامداد جُدَی ساختهی احمد فاروقی قاجار در مقام دومین اثر کوتاه ساختهشدهی فیلمسازش، توانست در هفدهمین فستیوال کن در بین بیست و سه اثر راه یافته به مرحله نهایی، جایزهی تکنیکی فیلم کوتاه آن دوره را از آن خود کند. اثری بسیار مهم در تاریخ سینمای ایران اما متاسفانه فراموش شده و قدر نادیده که در دو دههی چهل و پنجاه شمسی از اکران داخلی محروم میماند و پس از انقلاب نیز تنها برای یک بار در جشنواره فیلم کیش به نمایش درمی آید.
این سرنوشت ناخوشایندی است که برای اکثر فیلمهای کوتاه و تجربی تولیدشده در سینمای ایران رقم میخورد. آثاری که با وجود کسب جوایز شاخص هنری چه در داخل چه در خارج، امکان نمایش و دیده شدن بیشتر برایشان مهیا نمیشود و اکرانشان محدود به همان جشنوارههای فیلم است و بس. چرا که هیج نهاد معتبر سینمایی و هیچ بودجه دولتی برای پوشش و پخش آنها در نظر گرفته نشده است و در نهایت این خود فیلمساز است که باید تدبیری بیندیشد. راهحلی که در سالهای اخیر، تنها معطوف به پخش از طریق وبگاه و سایتهای اینترنتی موجود شده است.
حال باید دید چگونه چنین آثاری که در داخل با این حجم بیتوجهی و بیمهری مواجه میشوند اما در جشنوارههای معتبر بین المللی فیلم به عنوان یک افق روشن و دستاوردی مهم برای فیلمسازان جوان ایرانی محسوب میشوند تا آنجا که به تقدیر و ستایش و اهدای جوایز متعدد سینمایی منجر میشود.
خروجی سینمای ایران در قالب فیلم کوتاه در یک دههی اخیر از پیشرفت چشمگیری برخوردار بوده است؛ هم در زمینهی میزان تولید و هم ارتقا کیفیت و رسیدن به استانداردهای جهانی فیلمسازی. یکی از دلایل مهم این موفقیت، ویژگی منحصر بفرد آزادمنشانهی این قالب هنری است که توانسته خود را از اسارت چهارچوبهای سینمای تجاری و قواعد دست و پاگیر برهاند و آسیبها را با جسارت بیشتری واکاوی کند. چرا که نوآوری، خلاقیت و جسارت در این فرم از فیلمسازی به دلیل حساسیتهای کمتر ناظران و کُند بودن تیغ سانسور و ممیزی، بیشتر حفظ شده است و دچار گرداب مخوف محافظهکاری نشده است. حفظ این ویژگی که از اصول پایهی کار هنری و فیلمسازی است، برای جشنوارههای بین المللی فیلم از اهمیت ویژهای برخوردار است. رعایت اصلی که کمتر در آثار بلند سینمای ایران مشاهده میشود!
دلیل دیگر این درخشش، انتخاب ایدههای مناسب برای ساخت فیلم کوتاه و نحوهی پرداخت و گسترش درست این ایدهها در فیلمنامه است. بسیاری از ایدهها به دلیل نامناسب بودن برای قالب زمانی کوتاه، از دست میروند هرچند ایدههای ناب و خوبی باشند. در سالهای اخیر فیلمنامهنویسان ما قادر به درستی تشخیص در انتخاب این ایدهها بوده اند و آشنایی کامل با تفاوتهای آشکار بین پارامترهای قالب کوتاه و بلند یک فیلم را داشتهاند در نتیجه شخصیتپردازیها، ایجاد موقعیتها، فضاسازیها، حادثهها و گرهافکنیهای داستانی متناسب با یک فیلم کوتاه را به درستی ایجاد و رعایت کردهاند و باعث تاثیرگذاری بیشتر شدهاند.
ایده خوب و درست، پرورش و گسترش آن از ویژگیهای مهمی است که باعث شاخص شدن یک اثر کوتاه فیلمسازی و جلب نظر داوران دورههای اخیر جشنوارههای جهانی شده است. از نمونههای خوب این آثار میتوان به فیلمهای حیوان ساخته برادران ارک و روتوش ساخته کاوه مظاهری نام برد. مهمترین دلیل موفقیت فیلم حیوان داشتن ایدهای است که کاملا در بستر زمانی کوتاه روایت میشود و به درستی هرچه تمام این ایده در طول داستان پرداخت و گسترش مییابد. فیلم کوتاه حیوان براساس ایدهی اصلی «دگردیسی» شکل گرفته است.
مردی برای رفتن به آن سوی مرز، خود را به هیات و شمایل یک حیوان در میآورد و به داخل پوست بدن یک قوچ میرود تا به هنگام گریز قابل شناسایی نباشد! روند این دگردیسی به تدریج و مرحله به مرحله شکل میگیرد. از شکار یک قوچ و تخلیه محتویات شکم آن شروع میشود و تا تماشا و تقلید حرکات رفتاری این حیوان از روی یک فیلم مستند ادامه مییابد؛ تا جایی که مرزهای جسمانی از پایه دگرگون میشود و هویت انسانی کاملا از بین میرود. در مرحله پایانی این روند، کاراکتر مرد دچار از خودبیگانگی میشود و به یک هویت جدید حیوانی میرسد!
برادران اَرک در یک روایت تصویری فوقالعادهی بدون دیالوگ در فضایی سورئالیستی که بین مرز واقعیت و رویا، پرسه میزند و مرتب بین خواب و بیداری کاراکتر اصلی در حال سوئیچ شدن است؛ این روند مسخ و دگردیسی را به نمایش میگذارند. پرداخت و اجرای بی عیب و نقص این تغییرات به اندازهای خوب است که مرز بین انسان و حیوان بودن درنوردیده میشود و مخاطب به مَثابه کاراکتر اصلی داستان دیگر قابل به تشخیص و تفکیک این دو از هم نیست.
در صحنه ای از فیلم که مرد در هیات قوچ در حال نشخوار کردن علف است بیننده حیرتزده میشود از میزان طبیعی بودن این رفتار و حالات حیوانی! فیلم فرای ایده، پرداخت و فضاسازی استادانهاش از لحاظ فرم بصری نیز حرفهای است. انتخاب دوربین روی دست و حالت مستندگونه آن در القای این تغییر و دگردیسی کاملا هوشمندانه است. حتی انتخاب لنز تله برای تصویربرداری فیلم کاملا فکر شده است. چرا که از نمای نخستین تا نمای انتهایی، تاکید بر تمرکز روی سوژه و تفکیک آن از محیط پیرامون است.
حیوان از فرم و ساختاری برخوردار است که دقیقا در راستای پیشبرد ایده و محتوایش قدم برداشته. نکتهای بسیار مهم و برجسته که نظر داوران جشنوارهها را به خود جلب میکند و ارمغانش کسب جایزه سینه فونداسیون کن میشود.
نکته ی مهم دیگر برای اثرگذاری یک فیلم کوتاه، شروع و پایانبندی آن است. به این صورت که از یک مقدمهچینی مناسب برای ورود به داستان، برخوردار باشد. مقدمهچینی که زیاد و کُند نباشد و بیخود و بیجهت موجب کشدار شدن ایدهی داستانی نشود و در قالب زمانی کوتاه خود بگنجد. درواقع ویژگی موجز بودن اثر حفظ شود. پایانبندی یک فیلم کوتاه نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است تا آنجایی که به عنوان یک ضربه نهایی برای تکمیل فرم و قالب یک اثر کوتاه محسوب میشود. یک نمونهی بارز این شروع و پایانبندی خوب را میتوان در فیلم امتحان ساخته سونیا حداد یافت. اثری که در جشنواره ساندنس بسیار خوش درخشید و توانست به بخش فیلمهای کوتاه اسکار نیز راه یابد.
امتحان درباره دختر نوجوانی است که دقیقا در روزی که یک امتحان مهم درسی دارد دچار بحران موقعیتی خطرناکی میشود و ناچار است به تنهایی بر این بحران فائق آید چرا که هیچ حمایتی از سمت خانواده و مدرسه برای او وجود ندارد و این دو نهاد برخلاف اینکه باید نقش پشتیبان را برای فرزند و دانشآموز ایفا کنند خود بهوجود آورندهی این بحران هستند!
فیلم آغاز خوبی دارد و از همان سکانس ابتدایی، مخاطب را در مسیر اصلی داستان قرار میدهد و نگاه ابزاری والدین به فرزند را با مهارت تمام به تصویر میکشد. حرکت دوربین نیز کاملا در راستای محتوای داستانی است. در صحنههای طی شدن مسیر و رفتن دختر به مدرسه دوربین روی دست و تعقیبگر است و نماهای کلوزآپ از پشت سر گرفته میشود اما در صحنهی پایانی فیلم و خروج دختر از مدرسه دقیقا کلوزآپ از روبرو است تا مفهوم خارج شدن از بحران را به خوبی نمایش دهد.
سکانس توالت و دست و پنجه نرم کردن کاراکتر دختر بین مرگ و زندگی از بهترین سکانسهای فیلم است که به خوبی قدرت بازیگری صدف عسگری را در نقطهی اوج بحران نشان میدهد. تنهایی کاراکتر در این سکانس در نهایت غمانگیزی و تاثیرگذاری ممکن است .توالت تنها مامنی است برای یک دختر نوجوان که از مشکلات خانواده و مدرسه به آن پناهنده شده است! با به صدا درآمدن زنگ مدرسه، رهایی دختر و خروج او از بحران و مدرسه به طور همزمان رقم میخورد که یک پایانبندی درست و کاملا فکر شده است.
اگر تمام پارامترهای ذکر شده را درکنار ساختار و فرم درست و کیفیتهای بصری و تکنیکی عالی به کار گرفته شده در آثار اخیر فیلمسازان جوانمان قرار دهیم، میتوان به برآیند درستی نسبت به رویکرد انتخاب و اهدای جوایز جشنوارههای بین المللی فیلم در سالهای اخیر دست یافت. جمعبندی که هر چه در آن دقیقتر میشویم به اختلاف عمیق دو دیدگاه داخل و خارج نسبت به مقولهی فیلم کوتاه نزدیکتر میشویم!هر اندازه نگاه داخل به این مقوله سطحی، گذرا و بیمقدار است و به عنوان تجربهی کوتاهی در فیلمسازی برای سازندگان جوانش در نظر گرفته میشود؛ در مقابل نگاه آن طرف کاملا تخصصی و حرفهای است و در راستای فراهم آوردن بستری است برای دیده شدن و رشد و پیشرفت صاحبان این آثار.