Close Menu
مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس

    Subscribe to Updates

    Get the latest creative news from FooBar about art, design and business.

    What's Hot

    بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

    انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    Facebook X (Twitter) Instagram Telegram
    Instagram YouTube Telegram Facebook X (Twitter)
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    • خانه
    • سینما
      1. نقد فیلم
      2. جشنواره‌ها
      3. یادداشت‌ها
      4. مصاحبه‌ها
      5. سریال
      6. مطالعات سینمایی
      7. فیلم سینمایی مستند
      8. ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۴
      9. همه مطالب

      انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      سکوت به مثابه‌ی عصیان | درباره‌ی «پرسونا»ی برگمان

      ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «گناهکاران»؛ کلیسا، گیتار و خون‌آشام

      ۱۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی یا موعظه‌گری در مذمت فلاکت | نگاهی به فیلم «رها»

      ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      مرور فیلم‌های بخش مسابقه جشنواره کن ۲۰۲۵: یک دور کامل

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      از شلیته‌های قاجاری تا پیراهن‌های الهام گرفته از ستارگان دهه‌ی سی آمریکا

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ارزش‌های احساسی»؛ زن، بازیگری و سینما

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      جشنواره فیلم کن ۲۰۲۵ | «ناپدید شدن جوزف منگل» و روسیاهی تاریخ

      ۲ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ کلاسیک‌ها | به بهانۀ ۷۰ سالگی فیلم «خارش هفت ساله»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها | در دنیای تو ساعت چند است؟

      ۳۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من ترانه، اورکای ایران زمین هستم | نگاهی به فیلم «اورکا» ساخته‌ی سحر مصیبی

      ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      من با نینو بزرگ شدم | گفتگو با فرانچسکو سرپیکو، بازیگر سریال «دوست نابغه من»

      ۱۹ فروردین , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      گفتگوی اختصاصی | نانا اکوتیمیشویلی: زنان در گرجستان در آرزوی عدالت و دموکراسی هستند

      ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی | پرده‌برداری از اشتیاق: دنی کوته از «برای پل» و سیاست‌های جنسیت در سینما می‌گوید

      ۱۸ اسفند , ۱۴۰۳

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازکردن سر شوخی با هالیوود | یادداشتی بر فصل اول سریال استودیو به کارگردانی سث روگن و ایوان گلدبرگ

      ۱ خرداد , ۱۴۰۴

      تاسیانی به رنگ آبی، کمیکی که تبدیل به گلوله شد | نگاهی به فضاسازی و شخصیت‌پردازی در سریال تاسیان

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سرانجام، جزا! | یادداشتی بر سه اپیزود ابتدایی فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۱۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      وقتی سینما قصه می‌گوید | نگاهی به کتاب روایت و روایتگری در سینما

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      رئالیسم اجتماعی در سینمای ایران

      ۱۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      گزارش کارگاه تخصصی آفرینش سینمایی با مانی حقیقی در تورنتو

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      سینما به مثابه‌ی هنر | نگاهی به کتاب «دفترهای سرافیو گوبینو فیلم‌بردار سینما» اثر لوئیجی پیراندللو

      ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      «رقصیدن پینا باوش»؛ همین که هستی بسیار زیباست

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نصرت کریمی؛ دست‌ هنرمندی که قرار بود قطع‌ شود

      ۲۹ فروردین , ۱۴۰۴

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      هم‌آواز نبود، آوازی هم نبود | نگاهی به مستند «ماه سایه» ساخته‌ی آزاده بیزارگیتی

      ۸ فروردین , ۱۴۰۴

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

      ۸ خرداد , ۱۴۰۴

      بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴

      یک پنجره برای دیدن؛ ایرانی‌ها | بی‌تا

      ۷ خرداد , ۱۴۰۴
    • ادبیات
      1. نقد و نظریه ادبی
      2. تازه های نشر
      3. داستان
      4. گفت و گو
      5. همه مطالب

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      جهنم‌گردی با آقای یوزف پرونک؛ نگاهی به رمان کوتاه «یوزف پرونک نابینا و ارواح مُرده»

      ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «گل‌ها» نوشته‌ی «آلیس واکر»

      ۲۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      درهم‌ریختگی زبان‌ها

      ۱۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «خانواده‌ی مصنوعی» نوشته‌ی آن تایلر

      ۲ فروردین , ۱۴۰۴

      شعف در دلِ تابستان برفی | درباره «برف در تابستان» نوشتۀ سایاداویو جوتیکا

      ۲۸ اسفند , ۱۴۰۳

      رازهای کافکا | نوشتهٔ استوآرت جفریز

      ۲۴ بهمن , ۱۴۰۳

      دربارۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد» نوشتۀ جسیکا اَو

      ۱۸ دی , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۶- آئورا

      ۲۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      اعتماد بین سینماگر و نویسنده از بین رفته است | گفتگو با شیوا ارسطویی

      ۲۴ اسفند , ۱۴۰۳

      هر رابطۀ عشقی مستلزم یک حذف اساسی است | گفتگو با انزو کرمن

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      زمان و تنهایی | گفتگو با پائولو جوردانو، خالقِ رمان «تنهایی اعداد اول»

      ۷ اسفند , ۱۴۰۳

      همچون سفر، مادر و برفی که در نهایت آب می‌شود | گفتگو با جسیکا او نویسندۀ رمان «آنقدر سرد که برف ببارد»

      ۲۳ بهمن , ۱۴۰۳

      داستان‌های فینیکس | ۱۸- داستان سایه

      ۶ خرداد , ۱۴۰۴

      من و ميس منديبل | داستان کوتاه از دونالد بارتلمی

      ۴ خرداد , ۱۴۰۴

      نگاهی به داستان «رمز» نوشته‌ی «جین ناکس»

      ۳ خرداد , ۱۴۰۴

      داستان‌های فینیکس | ۱۷- وسواس

      ۳۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • تئاتر
      1. تاریخ نمایش
      2. گفت و گو
      3. نظریه تئاتر
      4. نمایش روی صحنه
      5. همه مطالب

      گفتگو با فرخ غفاری دربارۀ جشن هنر شیراز، تعزیه و تئاتر شرق و غرب

      ۲۸ آذر , ۱۴۰۳

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      او؛ اُگوست استریندبرگ است!

      ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴

      کارل گئورگ بوشنر، پیشگام درام اکسپرسیونیستی 

      ۷ فروردین , ۱۴۰۴

      سفری میان سطور و روابط آدم‌ها | درباره نمایشنامه «شهر زیبا» نوشته کانر مک‌فرسن

      ۲۸ دی , ۱۴۰۳

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی که تمام تماشاگران را از حال می‌­برد

      ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴

      بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

      ۹ خرداد , ۱۴۰۴

      عباس نعلبندیان با تفاوت آغاز می‌شود!

      ۱۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      تاب‌آوری در زمانه فردگرایی | درباره نمایش «کتابخانه نیمه‌شب»

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      نمایشی درباره زندگی سهراب شهید ثالث | درباره اجرای «فوگ غربت» به نویسندگی و کارگردانی نیما شهرابی

      ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • نقاشی
      1. آثار ماندگار
      2. گالری ها
      3. همه مطالب

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      فرانسیس بیکن؛ آخرالزمان بشر قرن بیستم

      ۲۱ دی , ۱۴۰۳

      گنجی که سال‌ها در زیرزمین موزۀ هنرهای معاصر تهران پنهان بود |  گفتگو با عليرضا سميع آذر

      ۱۵ آذر , ۱۴۰۳

      پنجاه تابلو | ۴۷- سه شاهکار از برهنگی در نقاشی

      ۵ خرداد , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۶- جهان بی‌نقاب کریستین شاد

      ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۵- جرج گروس: نقاشی از دل دادائیسم و آنارشیسم

      ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      پنجاه تابلو | ۴۴- فلیکس نوسبام: نقاش هولوکاست

      ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴
    • موسیقی
      1. آلبوم های روز
      2. اجراها و کنسرت ها
      3. مرور آثار تاریخی
      4. همه مطالب

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳

      وودستاک: اعتراضی فراتر از زمین‌های گلی

      ۲۳ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      زناکیس و موسیقی

      ۲۷ دی , ۱۴۰۳

      چرا ما می­‌خواهیم باور کنیم که جیم موریسون هنوز زنده است؟

      ۱۸ فروردین , ۱۴۰۴

      در فاصله‌ای دور از زمین | تحلیل جامع آلبوم The Overview اثر استیون ویلسون

      ۱۷ فروردین , ۱۴۰۴

      گرمی ۲۰۲۵ | وقتی موسیقی زیر سایه انتقادات و مصالحه قرار می‌گیرد

      ۱۲ اسفند , ۱۴۰۳

      دریم تیتر و Parasomnia:  یک ادیسه‌ی صوتی در ناخودآگاه ما

      ۲ اسفند , ۱۴۰۳
    • معماری

      معماری می‌تواند روح یک جامعه را لمس کند | جایزه پریتزکر ۲۰۲۵

      ۱۴ فروردین , ۱۴۰۴

      پاویون سرپنتاین ۲۰۲۵ اثر مارینا تبسم

      ۱۶ اسفند , ۱۴۰۳

      طراحان مد، امضای خود را در گراند پَله ثبت می‌کنند | گزارشی از Runway مد شانل

      ۹ اسفند , ۱۴۰۳

      جزیره‌ کوچک (Little Island)، جزیره‌ای سبز در قلب نیویورک

      ۲۵ بهمن , ۱۴۰۳

      نُه پروژه‌ برتر از معماری معاصر ایران | به انتخاب Architizer

      ۱۸ بهمن , ۱۴۰۳
    • اندیشه

      جنگ خدایان و غول‌ها

      ۳۱ فروردین , ۱۴۰۴

      ملی‌گرایی در فضای امروز کانادا: از سرودهای جمعی تا تشدید بحث‌های سیاسی

      ۴ فروردین , ۱۴۰۴

      ترامپ و قدرت تاریخ: بازخوانی دیروز برای ساخت فردا

      ۶ بهمن , ۱۴۰۳

      در دفاع از زیبایی انسانی

      ۱۲ دی , ۱۴۰۳

      اسطوره‌ی آفرینش | کیهان‌زایی و کیهان‌شناسی

      ۲ دی , ۱۴۰۳
    • پرونده‌های ویژه
      1. پرونده شماره ۱
      2. پرونده شماره ۲
      3. پرونده شماره ۳
      4. پرونده شماره ۴
      5. پرونده شماره ۵
      6. همه مطالب

      دموکراسی در فضای شهری و انقلاب دیجیتال

      ۲۱ خرداد , ۱۳۹۹

      دیجیتال: آینده یک تحول

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      رابطه‌ی ویدیوگیم و سینما؛ قرابت هنر هفت و هشت

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      Videodrome و مونولوگ‌‌هایی برای بقا

      ۱۲ خرداد , ۱۳۹۹

      مسیح در سینما / نگاهی به فیلم مسیر سبز

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آیا واقعا جویس از مذهب دلسرد شد؟

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      بالتازار / لحظه‌ی لمس درد در اتحاد با مسیح!

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      آخرین وسوسه شریدر

      ۱۵ مرداد , ۱۳۹۹

      هنرمند و پدیده‌ی سینمای سیاسی-هنر انقلابی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پایان سینما: گدار و سیاست رادیکال

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      گاوراس و خوانش راسیونالیستی ایدئولوژی

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      انقلاب به مثابه هیچ / بررسی فیلم باشگاه مبارزه

      ۱۲ مهر , ۱۳۹۹

      پورن‌مدرنیسم: الیگارشی تجاوز

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      بازنمایی تجاوز در سینمای آمریکا

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      تصویر تجاوز در سینمای جریان اصلی

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      آیا آزارگری جنسی پایانی خواهد داشت؟

      ۲۱ بهمن , ۱۳۹۹

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      خدمت و خیانت جشنواره‌ها

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      سیاست‌های سینما و جشنواره‌های ایرانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      اوج و حضیض در یک ژانر / فیلم کوتاه ایرانی در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      درباره حضور فیلم‌های محمد رسول اف در جشنواره‌های خارجی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰

      ناشاد در غربت و وطن / جعفر پناهی و حضور در جشنواره‌های جهانی

      ۳۱ تیر , ۱۴۰۰
    • ستون آزاد

      نمایش فیلم مهیج سیاسی در تورنتو – ۳ مِی در Innis Town Hall و Global Link

      ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      آنچه پالین کیل نمی‌توانست درباره‌ی سینمادوستان جوان تشخیص دهد

      ۳ اردیبهشت , ۱۴۰۴

      هر کجا باشم، شعر مال من است

      ۳۰ اسفند , ۱۴۰۳

      لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

      ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳

      کانادا: سرزمین غرولند، چسب کاغذی و دزدهای حرفه‌ای!

      ۱۱ دی , ۱۴۰۳
    • گفتگو

      ساندنس ۲۰۲۵ | درخشش فیلم‌های ایرانی «راه‌های دور» و «چیزهایی که می‌کُشی»

      ۱۳ بهمن , ۱۴۰۳

      روشنفکران ایرانی با دفاع از «قیصر» به سینمای ایران ضربه زدند / گفتگو با آربی اوانسیان (بخش دوم)

      ۲۸ شهریور , ۱۴۰۳

      علی صمدی احدی و ساخت هفت روز: یک گفتگو

      ۲۱ شهریور , ۱۴۰۳

      «سیاوش در تخت جمشید» شبیه هیچ فیلم دیگری نیست / گفتگو با آربی اُوانسیان (بخش اول)

      ۱۴ شهریور , ۱۴۰۳

      مصاحبه اختصاصی با جهانگیر کوثری، کارگردان فیلم «من فروغ هستم» در جشنواره فیلم کوروش

      ۲۸ مرداد , ۱۴۰۳
    • درباره ما
    مجله تخصصی فینیکسمجله تخصصی فینیکس
    نقد فیلم مقالات سینما پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    کارآگاهان و آدمکش‌های سیگل، رفتاری خشن، سادیستی و هیستریک دارند و از قدرت خود برای فرونشاندن فوران‌های خشم و وحشت درونی‌شان استفاده می‌کنند.
    پرویز جاهدپرویز جاهد۲۲ آذر , ۱۴۰۳
    اشتراک گذاری Email Telegram WhatsApp
    آدمکش‌های ارنست همینگوی
    اشتراک گذاری
    Email Telegram WhatsApp

    داستان کوتاه «آدمکش ها» نوشتۀ ارنست همینگوی، تا کنون دستمایه چند فیلم سینمایی بوده است. علاوه بر رابرت سیودماک که در سال ۱۹۴۶، فیلم نوآر درخشان «آدمکش‌ها» را بر اساس این داستان ساخت، دان سیگل نیز در سال ۱۹۶۴، اقتباس دیگری از این داستان ارائه کرد با عنوان «آدمکش‌های ارنست همینگوی». این فیلم در اصل به‌عنوان فیلمی برای نمایش در تلویزیون ساخته شد، اما به دلیل محتوای خشونت‌آمیز آن اجازه پخش از تلویزیون را نیافت و به‌صورت سینمایی اکران شد. دان سیگل، فیلمساز صاحب سبک و پرکاری بود که بین فیلم‌های نوآر، وسترن، موزیکال و ترسناک حرکت می‌کرد و «آدمکش‌ها»، یکی از برجسته‌ترین آثار جنایی و نوآرگونۀ اوست.

    آدمکش‌های سادیست و خونسرد سیگل

    دنیای دان سیگل، دنیای مجریان قانون و تبهکاران و جنایتکاران است، جنایتکارانی که در رقابت دائمی با پلیس یا تبهکاران دیگرند. کارآگاهان و آدمکش‌های سیگل، رفتاری خشن، سادیستی و هیستریک دارند و از قدرت خود برای فرونشاندن فوران های خشم و وحشت درونی‌شان استفاده می کنند. سیگل در آثار پلیسی و جنایی خود، از جمله «هری کثیف» و «مدیگان»، خشونت و هرج‌ومرج را به شکلی واقع‌گرایانه و کوبنده به تصویر می‌کشد. این آثار، اغلب با صحنه‌های اکشن پرتعلیق و نفس‌گیر و تعقیب‌و‌گریز ماشین‌ها و تیراندازی همراه‌اند. فیلم «خط مقدم» (The Lineup) که بسیاری آن را پیش‌درآمدی بر فیلم‌های پلیسی و نوآر دهۀ شصت سیگل می‌دانند، با یک تعقیب‌وگریز پرهیجان و نفس‌گیر پلیسی آغاز شده و به مرگ یک مأمور پلیس ختم می‌شود. این فیلم، همانند آثار دیگر سیگل، جامعه‌ای را نشان می‌دهد که در آن مرگ یک مأمور پلیس، بدون هیچ پرسشی در مورد علت یا انگیزه آن، صرفاً بخشی از چرخۀ خشونت است. عناصر و مفاهیم نوآر در فیلم‌های دان سیگل دقیقاً از تضاد بین اقتدار نهادی (پلیس، قانون) و عناصر غیرقانونی و مجرمان ناشی می‌شود. قدرت آنها در برابر چالش‌های خشونت‌آمیز محک می خورد. آنها از روی ترس یا طمع به یکدیگر خیانت کرده و نارو می‌زنند. مجریان قانون سیگل با ناامیدی و خشم خود تعریف می‌شوند و این احساسات از طریق پلیس‌هایی تک رو مثل هری کالاهان که بدون پشتیبانی نهادهای مجری قانون با جرم منتقل می‌شود.

    دان سیگل، شخصیت مرد نوآر خود را در قالب آدمکش‌هایی سادیست و کارآگاهان و مأموران پلیس که در مأموریت های خود محکوم به شکست اند،  به تصویر می‌کشد: دفاع از تمدن شهری که پایه‌های خود را از دست داده است. آن‌ها شخصیت‌هایی هستند که پیوند متضاد اما ناگسستنی میان خشونت و رفتار مسالمت‌آمیز را که توسط قدرت‌های نهادی بازنمایی می‌شود، درک کرده‌اند؛ قدرت‌هایی که سعی دارند جامعۀ متمدن را نظارت و کنترل کنند، اما به وسیلۀ رفتارهای مخرب و ناهنجار عناصر جامعه‌ستیز  به چالش کشیده می‌شوند.

    آدمکش‌های ارنست همینگوی

    اقتباس سیگل از داستان همینگوی

    سیگل قبلا نیز قرار بود به جای سیودماک، نسخه اولیۀ «آدمکش‌ها» را کارگردانی کند. او در اقتباس و  بازسازی آزاد خود از داستان همینگوی، آن را به نئونوآری پرتعلیق تبدیل کرد، هرچند اقتباس او برخلاف اقتباس سیودماک، فاصله زیادی با داستان کوتاه همینگوی داشت. به نظرم عنوان این فیلم یعنی «آدمکش‌های ارنست همینگوی» بسیار گمراه‌کننده است چرا که حفظ نام همینگوی در عنوان فیلم تقریباً بی‌معنی است. در واقع دان سیگل، جز ایدۀ اولیه، از داستان همینگوی، چیزی برنمی‌دارد و «آدمکش‌ها»ی او برخلاف اقتباس سیودماک، تفاوت زیادی با داستان کوتاه همینگوی دارد: دو آدمکش به قصد کشتن مردی وارد جایی می‌شوند و آن مرد نیز بدون هیچگونه مقاومت و کشمکشی تسلیم سرنوشت خود شده و با شلیک گلوله آنها به طرز بی رحمانه ای از پا درمی‌آید. ماجرایی که این بار نه در یک سالن غذاخوری، بلکه در مرکزی برای نابینایان اتفاق می‌افتد. بنابراین جز شخصیت‌های اصلی (که هویت آنها هم تا حد زیادی تغییر کرده‌) و تم اصلی فیلم (تسلیم بودن شخصیت اصلی در برابر تقدیر و پذیرش شکست)، فیلم سیگل ارتباط چندانی با داستان همینگوی ندارد. دان سیگل، هم داستان همینگوی و هم روایت سیودماک از زندگی شخصیت اصلی آن را کنار می‌گذارد و روایت خود را در مسیر دیگری پیش می‌برد. «آدمکش‌ها»ی سیگل با صحنه‌ای شروع می شود که در آن دو آدمکش با نام‌های چارلی (لی ماروین) و لی (کلو گالاگر)، در جستجوی مردی به نام جانی نورث (جان کاساوتیس) وارد یک مرکز نابینایان شده و به زن نابینایی که در بخش پذیرش نشسته حمله کرده و با زور از او می خواهند تا اتاق جانی نورث را به آنها نشان دهد. جانی نورث، رانندۀ مسابقات اتومبیل‌رانی که حالا با هویت جدید، شغل معلمی نابینایان را انتخاب کرده، به‌وسیله دو آدم‌کش‌ به قتل می‌رسد. در واقع جانی، همان سوئدی منفعل داستان همینگوی است که هیچ تلاشی برای نجات جان خود از دست آدمکش‌های حرفه‌ای که برای کشتن او آمده‌اند نمی‌کند. به همین دلیل چارلی (یکی از آدمکش‌ها) از آرامشِ تسلیم‌وار جانی نورث در برابر سرنوشت‌اش، متأثر می‌شود و می‌خواهد بفهمد چرا یک رئیس تبهکار (براونینگ) آن‌ها را استخدام کرده تا این مرد را بکشند. از این رو آنها برای پی بردن به اصل ماجرا، به تحقیق در زندگی و گذشتۀ جانی نورث پرداخته و پی‌می‌برند که او به وسیلۀ گانگستری به نام جک براونینگ (رونالد ریگان) و معشوقه‌اش (انجی دیکینسون) فریب خورده و درگیر ماجرای یک سرقت یک میلیون دلاری شده و پس از آن نیز ناپدید می‌شود. با ناپدید شدن او، جک براونینگ، اینطور وانمود می‌کند که او پول‌های سرقت شده را برداشته و فرار کرده در حالی که جانی نورث، به خاطر خیانت شیلا به پوچی و انفعال رسیده و خود را گم و گور کرده است.

    ساختار روایی فیلم سیگل، مثل نسخۀ سیودماک، بر اساس ارجاع به گذشته و تداخل فلش‌بک‌ها شکل گرفته است. در طی سه فلش‌بک، افراد مختلف مرتبط با جانی نورث، درباره گذشتۀ او و رابطۀ پیچیده و بیمارگونه‌اش با شیلا حرف می‌زنند و به سبک «همشهری کین»، اطلاعات بیشتری درباره جانی و گذشتۀ او در اختیار بیننده قرار می‌دهند. بخشی از تأثیرگذاری فیلم سیگل، به ساختار روایی فلاش‌بک‌محور آن بازمی‌گردد که توسط سیگل و فیلمنامه‌نویس‌اش، جین ال. کون نوشته شده است. برخلاف نسخه سیودماک که بیشتر بر سرنوشت قربانی (سوئدی) و عشق نافرجام او تأکید دارد، فیلم سیگل، بر شخصیت آدمکش ها تمرکز می‌کند. این تغییر زاویه دید، بیانگر علاقه سیگل به نمایش پیچیدگی‌های روانی شخصیت‌های آدمکش های فیلم است. آدمکش‌ها در این فیلم نه‌تنها به‌عنوان ابزار داستانی، بلکه به‌عنوان شخصیت‌های اصلی با رفتارهایی سرد و سادیستی نمایش داده می‌شوند. دان سیگل در «آدمکش‌ها»، با تمرکز روایت بر آدمکش‌ها به‌جای قربانی و با استفاده از خشونت بی‌پرده و سادیسم روانی، اقتباسی نو و متفاوت از داستان کلاسیک همینگوی ارائه می‌کند. رویکرد اقتباسی متفاوت سیگل و استراتژی او برای تغییر زاویه دید و استفاده از رنگ‌های تند و نور طبیعی، این فیلم را به یکی از نئو نوآرهای اولیه و متفاوت و بحث‌برانگیز دهه ۱۹۶۰ تبدیل کرده است.

    تفاوت نسخۀ سیگل با نسخۀ سیودماک در این است که در نسخۀ سیودماک، داستان از زاویۀ دید یک مامور  بیمه که پی‌گیر قتل سوئدی می‌شود روایت می‌شد اما «آدمکش‌ها»ی دان سیگل از زاویه دید آدم‌کش‌های داستان روایت می‌شود. در نسخۀ سیگل، این آدمکش‌ها هستند که به تحقیق دربارۀ گذشته قربانی‌شان (جانی نورث) می‌پردازند. درواقع «آدمکش‌ها»، فیلمی کارآگاهی است که کارآگاهان آن آدمکش‌های فیلم هستند. چارلی، فرد مسن‌تر، دنیا دیده و خونسرد است و لی، مردی خودشیفته، سادیست و بی‌رحم. آن‌ها با انگیزه کنجکاوی و به دست آوردن پول، وارد ماجرایی جنایی و پیچیده می‌شوند که در نهایت به کشته‌شدن هر دو آنها می‌انجامد.

    آدمکش‌های ارنست همینگوی

    تنش‌های نوآر در تریلرهای پلیسی دان سیگل

    عناصر و مفاهیم نوآر در فیلم‌های دان سیگل دقیقاً از تضاد بین اقتدار نهادی (پلیس، قانون) و عناصر غیرقانونی و مجرمان ناشی می‌شود. قدرت آنها در برابر چالش‌های خشونت آمیز محک می‌خورد. آنها از روی ترس یا طمع به یکدیگر خیانت کرده و نارو می‌زنند. مجریان قانون سیگل با ناامیدی و خشم خود تعریف می‌شوند و این احساسات از طریق پلیس‌هایی تک رو مثل هری کالاهان که بدون پشتیبانی نهادهای مجری قانون با جرم مبارزه کنند به نمایش درمی‌آید. در واقع به ما گفته می‌شود: «ما حافظ شما در خیابان‌ها هستیم، و برای حفظ امنیت شما به کسی مثل ما نیاز دارید.» اما از آنجا که نجابت و فساد در این دنیا ارزش‌هایی نسبی‌اند، پس کیفیت اخلاقی قدرت قضاوت کنندۀ آنها نیز نسبی می‌شود. بر این اساس نمی‌توان با معیارهای اخلاقی مورد تایید پلیس آمریکا، به قضاوت اخلاقیِ پلیس یک دنده، کله‌شق و عدالت خواهی مثل هری کالاهان پرداخت. در هری کثیف، کالاهان، یک متجاوز و قاتل را با خشم تمام تعقیب می‌کند، نه فقط به‌خاطر کاری که این هیولا انجام داده؛ یعنی تجاوز به آن ماری دیکن بلکه به این دلیل که کالاهان این جنایت را به ‌عنوان نمادی از دنیای فاسدی می‌بیند که فقط با اراده استوار او و  به روش‌های خشن قابل اصلاح است. درواقع هری کثیف، با روش قهرآمیز و خودسرانه خود، معیارها و ارزش‌های اخلاقی نهادهای مدنی آمریکا را زیر سوال می برد. اینکه آنها به دلیل مناسبات بوروکراتیک یا فسادر درونی خود قادر نیستند عدالت را در جامعه اجرا کنند. نهادهای نظم مدنی که قانون را نمایندگی می‌کنند، اغلب گرفتار ناکارآمدی‌های بوروکراتیک و فسادهای درونی‌اند که مبارزه آنها با تبهکاران و مجرمان را مختل و خدشه دار می‌کند. این وضعیت، پایداری قهرمانان داستان را نیز به چالش می‌کشد و باعث بدبینی آن‌ها می شود.

    قاتلان در «آدمکش ها»ی سیگل، بدون مجازات آدم می‌کشند و پلیس و مأموران اجرای قانون کاملاً غایب‌اند و تنها در انتهای فیلم، زمانی سر می‌رسند که همۀ افراد درگیر در این ماجرا کشته شده و ماجرا فیصله یافته است. شاید بتوان گفت، سیگل به نوعی دنیای نوآر را همه‌جا حاضر و عادی نشان می دهد.

    در نسخۀ سیودماک، کیتی، زنِ فم فتال فیلم در آخر زنده می‌ماند. او عمدتاً در فیلم غایب است چرا که پلات بیشتر مربوط به دسیسه‌ها و فریب‌های او در مورد سوئدی است. اما نقش شیلا در نسخۀ سیگل پیچیده‌تر است چرا که او خود را پشت یک ماسک پنهان کرده است. در اولین فلش‌بک، او اینطور وانمود می‌کند که واقعاً عاشق جانی شده و به او می‌گوید که دوستش دارد و پس از تصادف او در رانندگی در کنارش خواهد ماند. در فلش‌بک دوم، مخاطب به این باور می‌رسد که او همچنان به خاطر اینکه عاشق جانی است به دنبال او می‌رود. در سکانس نهایی فیلم، چارلی که تیر خورده و خون از زخم‌هایش جاری است، به خانۀ جک براونینگ و شیلا می‌رسد و ابتدا براونینگ را می‌کشد. بعد وقتی شیلا برای زنده ماندن التماس می‌کند، چارلی در پاسخ به او می‌گوید: “خانم، وقتش را ندارم” و به او شلیک می‌کند. او با پول از خانه بیرون می‌رود، اما بر اثر خونریزی شدید توانش را از دست داده و می‌افتد و می‌میرد. نمای آخر فیلم، تصویری از اوست که بر روی چمن جلوی حیاط خانه افتاده در حالی که کیفش باز شده و پول‌ها همه جا کنارش پخش شده و صدای آژیر پلیس شنیده می‌شود.

    آدمکش‌های ارنست همینگوی

    خشونت زیرپوستی در «آدمکش‌ها»ی سیگل

    «آدمکش‌ها»ی دان سیگل به نسبت «آدمکش‌های» سیودماک، خشونت ظاهری کمتری دارد، اما فیلم در کل، سرشار از خشونتی اشباع‌شده است. جف گاردنر در کتاب «حاشیه نویسی درباره فیلم» (Annotations on Film)، «آدمکش‌ها» را دارای “کنترل خونسردانه” توصیف کرده است. با اینکه سبک سیگل، فاقد جذابیت‌های بصری نوآرهای کلاسیک است اما ترکیب‌بندی نماها و رنگ‌آمیزی او جسورانه است. اجزای فیلم ساده‌اند اما حسی از خشونت در سرتاسر بافت‌ فیلم جاری است که به جای نفوذ تدریجی، به‌طور مستقیم تأثیر می‌گذارند. عناصر دراماتیک به جای تعادل، تمایل به برخورد و عدم توازن دارند. این عدم توازن، در نمابندی و زاویه‌های مایل فیلم نیز دیده می‌شود. به اعتقاد جان فلاوس، سبک سیگل، بیش از آنکه عقلانی باشد، احشایی است. سیگل روی جزئیات زندگی روزمره شخصیت‌هایش  تاکید می‌کند و از این نظر، سبک کار او به سبک مینی‌مالیستی همینگوی نزدیک‌تر است.

    برخی از موتیف‌های تکرار شوندۀ سیگل که سبک شخصی او را می‌سازند در این فیلم نیز وجود دارند از جمله صحنه‌های تعقیب و گریز ماشین‌های پرسرعت و صحنه‌های باشکوه و حماسی تیراندازی و مرگ قهرمانان فیلم. این نوع مرگ‌های باشکوه، حماسی و قهرمانانه را در کشته شدن جانی نورث (جان کاساوتیس) و چارلی (لی ماروین) در صحنۀ نهایی فیلم می‌بینیم که به‌طور خاص این موتیف را تجسم می‌بخشند. به گفته جان فلاوس، مرگ در فیلم‌های سیگل،  فرد را از جریان زندگی جدا کرده و او را با آن تعریف می‌کند.

    یکی از ویژگی‌های قابل‌توجه فیلم‌های سیگل، نپذیرفتن معیارها و ارزش‌های اخلاقی ثابت‌ است. دان سیگل در آثار خود، به‌جای قضاوت‌های اخلاقی ساده، تصویری پیچیده از جامعه‌ای پر از تضاد و تناقض ارائه می‌دهد. پلیس‌ها و جنایتکاران، به یک اندازه نماد ضعف‌ها و فسادهای سیستم هستند. سیگل در عین حال که هیجان را از طریق صحنه‌های اکشن به مخاطب ارائه می‌دهد، از این لحظات برای برجسته کردن خشم، سرخوردگی، و تضادهای اخلاقی استفاده می‌کند. دنیای او پر از خشونت است، اما این خشونت صرفاً یک ابزار داستانی نیست، بلکه بازتابی از جامعه‌ای است که در آن عدالت و بی‌عدالتی به‌شدت در هم تنیده شده‌اند.

    دان سیگل در آثارش، جهانی را ترسیم می‌کند که در آن قانون و بی‌قانونی در نبردی بی‌پایان گرفتار شده‌اند. پلیس‌ها و جنایتکاران در این دنیا به شکلی غیرقابل‌تفکیک در هم تنیده‌ شده‌اند و هر دو، بیش از آنکه نماد عدالت یا شرارت باشند، بازتابی از جامعه‌ای پر از فساد، بی عدالتی و تباهی‌اند و سیگل این مفاهیم را در فیلم های خودش از جمله آدمکش ها (۱۹۶۴)، مدیگان (۱۹۶۸) و هری کثیف (۱۹۷۱) تصویر کرده است. یکی از مضامین اصلی آثار سیگل، تناقضات درونی جامعه‌ای است که هم فردگرایی را ترویج می‌کند و هم سعی دارد تا خشونت و هرج‌ومرج ناشی از آن را کنترل کند. کارآگاهان و ماموران قانون در فیلم‌های او، مانند مدیگان و هری کالاهان، نه به‌عنوان قهرمانان بی‌نقص بلکه به‌عنوان انسان‌هایی خشمگین و ناامید به تصویر کشیده می‌شوند. آن‌ها قواعد جامعه را می‌شکنند، زیرا معتقدند تنها از این طریق می‌توانند امنیت را حفظ کنند. در این جهان، فساد در نهادهای قانونی به اندازه رفتارهای خلافکارانه تأثیرگذار است. به عنوان مثال، مدیگان از فرمانده خود اینگونه شکایت می‌کند: “با او همه چیز یا درست است یا غلط؛ هیچ حد وسطی وجود ندارد.” این نگاه، نشان‌دهنده دنیایی است که در آن ارزش‌های اخلاقی متغیر و نسبی‌اند و هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد.

    آدمکش‌های ارنست همینگوی

    کارگردانی سیگل در «آدمکش‌ها» نسبت به سیودماک، تا حدی خشن و بی‌ظرافت است. برش‌های سریع و رنگ‌های تند و شسته‌شده تا حدی شبیه کمیک استریپ‌های دهۀ شصت و فیلم‌های تلویزیونی است. صحنه‌های پیست مسابقه طولانی و کسالت آور است. سکانس سرقت در نسخه سیودماک، به شکلی دقیق، درخشان و تکان دهنده‌ای اجرا شده اما در این فیلم بسیار ساده پرداخت می‌شود. جان کاساوتیس، اگرچه ظرافت و شکوه فیزیکی و نوآری برت لنکستر را در نقش سوئدی ندارد اما در نقش جانی متقاعدکننده است. هرچند  شخصیت او به عنوان راننده ای حرفه‌ای اما ساده‌لوح که فریب یک زن اغواگر را خورده و به واسطۀ او وارد دنیای جرم و جنایت می‌شود چندان متقاعدکننده نیست. در نسخۀ سیودماک، برت لنکستر در نقش سوئدی، شخصیتی با سابقۀ جنایی طولانی بود که ذاتاً به شخصیت داستان همینگوی نزدیک‌تر بود.

    لی ماروین و گالاگر، نقش آدمکش‌های خونسرد را بهتر از این نمی‌توانستند اجرا کنند. رونالد ریگان نیز آخرین نقش‌اش را در سینما بازی کرد هرچند ریگان بعدها از اینکه در آخرین نقش سینمایی‌اش، در نقشی منفی ظاهر شد اظهار پشیمانی کرد اما برخی از منتقدان معتقدند که بازی او در این فیلم، از تأثیرگذارترین اجراهای دوران حرفه‌ای او بود. این یک تقارن کمیک و سورئال تاریخ است که رئیس جمهور آینده آمریکا، در آخرین فیلم سینمایی خود قبل از ورود به دنیای سیاست، نقش جک براونینگ، یک آدم شرور و بدگای را بازی می‌کند. این یک شوخی تاریخی است که احتمالاً همینگوی اگر زنده بود دوست داشت آن را ببیند. در یک صحنۀ کمیک و به یاد ماندنیِ فیلم، رونالد ریگان و جان کاساوتیس با لباس‌های مبدل در نقش ماموران پلیس با عینک آفتابی‌شان در جاده ایستاده‌اند تا کامیون پُست را متوقف کنند. وقتی کامیون پُست نزدیک می‌شود، ریگان با لحنی تند به کاساوتیس می‌گوید: “من همۀ حرف‌ها را می‌زنم.” کاساوتیس کمی به عقب خم می‌شود و با سرش اشاره می‌کند و به ریگان می‌گوید: “تو مردی، رونی.” در صحنۀ دیگری از فیلم، وقتی ریگان به صورت انجی دیکینسون سیلی می‌زند، جان کاساوتیس واکنش نشان داده و با مشت به صورت ریگان می‌کوید. صحنه‌ای که اگر در واقعیت اتفاق می افتاد، احتمالاً می‌توانست عواقب سختی برای کاساوتیس داشته باشد.

    انجی دیکینسون، در نقش شیلا، زنِ اغواگر و فم فتالِ فیلم که همۀ مردان اطرافش را فریب داده و اغوا می کند، قابل قبول است. او زنی است که کاساوتیس را می‌فریبد و عاشق خود می‌کند اما درواقع معشوقۀ جک براونینگ (رونالد ریگان) است و به جانی (کاساوتیس) خیانت می‌کند. وقتی جانی به خیانت شیلا پی می‌برد، درواقع عمق سقوط خود را درمی‌یابد و به پوچی می‌رسد. دیکینسون نه تنها از نظر زیبایی و اغواگری و نوع بازی، قابل مقایسه با اوا گاردنر در نسخۀ سیودماک نیست بلکه شخصیت او نیز کمتر از شخصیت کیتی در آن فیلم پرداخت شده است. تضرع او در برابر لی ماروین در انتهای فیلم و تلاش او برای جدا کردن خود از ریگان برای تبرئه خود، هرچند جزئی از شخصیت حیله‌گر اوست اما خیلی کلیشه‌ای و ساده‌لوحانه است. او حتی آنقدر اهمیت ندارد که سیگل کشته شدن او را در خارج از قاب نشان می‌دهد. چارلی، قبل از شلیک به او در جواب التماس‌هایش می‌گوید: “خانم، من وقت ندارم.” جمله‌ای که حرف رابرت میچام در فیلم «از درون گذشته» را تداعی می‌کند که خطاب به زنِ فم فتال فیلم می‌گوید: “عزیزم، اهمیتی نمی‌دهم.”

    آدمکش‌های ارنست همینگوی

    نئونوآر رنگی سیگل در برابر نوآر سیاه و سفید و تاریک سیودماک

    اگر ارائۀ تعریف واحد و دقیقی از فیلم نوآر و مرزهای آن دشوار و ناممکن به نظر می‌رسد، تعریف نئو- نوآر به مراتب دشوارتر است. با گذر زمان، ژانر نوآر، ابعاد تازه‌تر و پیچیده‌تری به خود گرفت و گسترش بیشتری یافت و به‌طور فزاینده‌ای مبهم‌تر و تعریف‌ناپذیرتر شد. «آدمکش‌ها»ی سیگل نسبت به نسخه اقتباسی سیودماک، از خشونت و سردی بیشتری برخوردار است. برخلاف فیلم سیودماک، در «آدمکش‌های» دان سیگل، مخاطب از طریق دیالوگ به چالش‌های فکری دسترسی ندارد؛ بلکه باید بر آنچه فیلم نشان می‌دهد تمرکز کند. تقدیر، خیانت، پارانویا و سادیسم، درونمایه‌های نوآری «آدمکش‌ها»ی سیگل را تشکیل می‌دهند. سکانس خونین پایانی فیلم، به‌جای فضای تاریک و بسته، در محیطی نورانی و در حیاط جلویی یک خانه در حومۀ شهر رخ می‌دهد، میزانسنی که حاوی تضادی شدید بین فضای خشونت بار فیلم و یک محیط آرام و معمولی شهری است.

    «آدمکش‌ها»ی سیودماک، اساساً طراحی نور و سایه‌ها بود، درحالی که اقتباس دان سیگل از داستان همینگوی فاقد این ویژگی است. شیوۀ فیلمبرداری سیگل اساساً متفاوت با شیوۀ سیودماک است. نسخۀ سیگل، برخلاف فضای تاریک و سایه‌دار فیلم سیودماک و  نوآرهای کلاسیک، فضایی روشن و آفتابی و نورپردازی تخت و معمولی دارد. بیشتر وقایع فیلم در روز می‌گذرد در حالی که دنیای نوآر اساسا دنیای تاریکی و شب است. فیلم سیودماک، با سکانسی در شب شروع می‌شد که در آن دو آدمکشِ فیلم، همچون ارواحی سرگردان در تاریکی حرکت کرده و وارد سالن غذاخوری می‌شدند. پل شریدر، با اشاره به فیلم تلویزیونی سیگل گفته است: “از نظر تکنیکی، تلویزیون با نیاز به نورپردازی کامل، باعث تضعیف تدریجی تأثیر سبک آلمانی‌ها شد و البته این فیلم‌برداری رنگی بود که ضربۀ نهایی را به ظاهر نوآر وارد کرد.”

    سیودماک در «آدمکش‌ها»،  با استفاده از سبک فیلم‌برداری کیاروسکورو (کنتراست شدید بین نورها و رنگمایه‌های تیره و روشن و چیره‌دستی در استفاده از نور و سایه)، فضای یک شهر کوچک آمریکایی و یک رابطه عاشقانۀ مبتنی بر خیانت و فریب را به تصویر می‌کشید. در مقابل، سیگل به جای بازآفرینی این فضای نوستالژیک، تمرکز را به سمت آدمکش‌ها و قربانی آن‌ها می‌برد. سیگل به جای استفاده از نورپردازی سنتی نوآر (low-key lighting)، از سبک نیمه‌مستند و نورپردازی ملایم و روشن استفاده می‌کند. با این کار، سیگل همانند هیچکاک می‌خواهد بگوید که جنایت الزاماً در شب و در فضاهای تاریک اتفاق نمی‌افتد بلکه محیط‌های گرم، روشن و به ظاهر امن در میانۀ روز  نیز می‌توانند به همان اندازه تهدیدآمیز، نا‌امن و خطرناک باشند.

    برخلاف فیلم سیاه و سفید سیودماک، نسخه سیگل رنگی است و به جای نورپردازی “های کنتراست” با سایه‌های تیره که یکی از ویژگی‌های سبکی نوآرهای کلاسیک است، از رنگ‌های تند و روشن استفاده شده  که مخاطب را از فضای سنتی نوآر دور کرده و او را با اقتباسی مدرن و خشن‌تر از داستان همینگوی مواجه می‌کند. این رویکرد نئو نوآری سیگل، نه‌تنها روابط انسانی و خیانت را با بی‌رحمی بیشتری به تصویر می‌کشد، بلکه تضادها و ناهماهنگی‌های فرهنگی و اجتماعی دوران مدرن را به شکل برجسته‌تری به نمایش می‌گذارد. از طرفی سیگل در فیلم‌های پلیسی و نوارگونۀ خود مثل «خط مقدم» و «مدیگان»، به‌جای استفاده از زیبایی‌شناسی بصری کلاسیک، بر تم‌ها و تیپ‌های شخصیتی تأکید دارد. هال مور، یکی از فیلمبرداران برجسته نوآر (فیلمبردار «دنیای زیرزمینی آمریکا»ی سم فولر)، صحنه‌های کمی را در این فیلم‌ها با نورپردازی “های کنتراست” (سایه دار) گرفته است. خشونت، سردی و واقع‌گرایی موجود در این فیلم‌ها، به‌خوبی نشان‌دهنده دنیای بی‌رحم و غیراحساسی است که قهرمانان سیگل در آن زندگی می‌کنند. در «آدمکش ها» نیز مانند بسیاری از فیلم‌های پلیسی دهۀ شصت آمریکایی، سبک نئو نوآر به جای شمایل‌نگاری متعارف فیلم‌های کلاسیک نوآر، از طریق تم و به کمک شخصیت‌های سردتر و خشن‌تر از قبل شکل می‌گیرد. با این حال، در «آدمکش‌ها»،  به دلیل کنار گذاشتن سبک بصری نوآرهای کلاسیک، بازسازی سیگل از داستان همینگوی، جذابیت بصری کمتری دارد و بیشترین وزنش را روی شخصیت‌ها و روایت گذاشته است. در واقع تمام  عناصر برجسته و جذابی که در فیلم سیودماک وجود داشت مثل داستان همینگوی که بطور کامل در بخش اول فیلم روایت می‌شد، قدرت بصری سبک نوآر و جادوی تصویر گیرا و سیاه و سفیدِ فیلم و نیز جذابیت حضور اوا گاردنر و برت لنکستر، همه در فیلم سیگل غایب اند. با «آدمکش ها»ی سیگل وارد عصر تازه‌ای از سینمای نوآر می‌شویم که در دهه هفتاد به اوج خود می‌رسد و تا امروز نیز ادامه دارد.


    در رابطه با فیلم آدم‌کش‌ها، مطلب «آدمکش‌ها»، ازضدقهرمانِ مدرن داستان همینگوی تا قهرمان کلاسیک و تیره‌بخت فیلم نوآر را نیز مطالعه کنید.

    اشتراک Email Telegram WhatsApp Copy Link
    مقاله قبلیطبقه ششم، واحد ۶۱۴ | داستان کوتاه از بیتا ملکوتی
    مقاله بعدی بررسی چند داستان‌‌کوتاه ایرانی در دهۀ هشتاد | داستان اول: «لاک‌پشت من» نوشته‌ی فرخنده آقایی
    پرویز جاهد

    مطالب مرتبط

    انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

    مهرداد پارسا

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    امیرمهدی عسلی

    بازنمایی امر بومی در سینمای ایران

    پرویز جاهد
    نظرتان را به اشتراک بگذارید

    Comments are closed.

    پیشنهاد سردبیر

    دان سیگل و اقتباس نئو نوآر از «آدمکش‌ها»ی ارنست همینگوی

    داستان‌های فینیکس | ۱- فیل در تاریکی

    گچ | داستان کوتاه از دیوید سالایی

    ما را همراهی کنید
    • YouTube
    • Instagram
    • Telegram
    • Facebook
    • Twitter
    پربازدیدترین ها
    Demo
    پربازدیدترین‌ها

    بلاتکلیف، در میان شک و ایمان | نگاهی به نمایش «شک (یک تمثیل)» به کارگردانی کوروش سلیمانی

    انحراف جنسی و سادومازوخیسم در «معلم پیانو»ی هانکه

    بلا رمزی به مثابه دکتر جکیل و آقای هاید! | یادداشتی بر فصل دوم سریال آخرین بازمانده‌ از ما

    پیشنهاد سردبیر

    لهجه من، هویت من: وقتی نژادپرستی زبانی خودش را پشت تمسخر پنهان می‌کند

    امیر گنجوی

    آن سوی فینچر / درباره فیلم Mank (منک)

    امین نور

    چرا باید فیلم‌های معمایی را چند بار دید؟ / تجربه تماشای دوباره فایت کلاب

    پریسا جوانفر

    مجله تخصصی فینیکس در راستای ایجاد فضایی کاملا آزاد در بیان نظرات، از نویسنده‌ها و افراد حرفه‌ای و شناخته‌شده در زمینه‌های تخصصیِ سینما، ادبیات، اندیشه، نقاشی، تئاتر، معماری و شهرسازی شکل گرفته است.
    این وبسایت وابسته به مرکز فرهنگی هنری فینیکس واقع در تورنتو کانادا است. لازم به ذکر است که موضع‌گیری‌های نویسندگان کاملاً شخصی است و فینیکس مسئولیتی در قبال مواضع ندارد.
    حقوق کلیه مطالب برای مجله فرهنگی – هنری فینیکس محفوظ است. نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

    10 Center Ave, Unit A Second Floor, North York M2M 2L3
    • Home

    Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.