سکانس خودکشی منوچهر (رضا بهبودی) در سریال تاسیان، از جمله صحنههای قابل توجه این اثر بود که مخاطبان را دچار بهت و غم کرد و بهشدت دردناک بود. خودکشی بهمثابۀ یک موقعیت دراماتیک، بازنمایی یک تجربۀ هولناک است که گاهی به اندازه شخصیتهای درون قصه، مخاطب را هم ممکن است دچار تروما کند و متأثرش سازد. از سوی دیگر امکانی برای شخصیتپردازی و رمزگشایی پر تعلیق از آن فراهم میسازد. در واقع خودکشی بهمثابۀ یک کنش تراژیک به ویژه در ژانرهای معمایی-جنایی به تحلیلهای روانشناسی و جامعهشناختی راه میدهد. سکانس خودکشی در سریال تاسیان البته یک کنش روانشناختی نبود و به حوزه سیاست ربط داشت، اما بهانهای شد تا به بازنمایی تصویر خودکشی در سینمای ایران بپردازیم.
طعم گیلاس، خودکشی به مثابه پرسش
یکی از مهمترین فیلمهایی که به مقولۀ خودکشی پرداخته، «طعم گیلاس» عباس کیارستمی است که البته بیشتر رویکردی فلسفی و هستیشناختی دارد و میتوان آن را ذیل فلسفه اگزیستانسیالیستی صورتبندی کرد. قصۀ فیلم دربارۀ مرد میانسالی به نام بدیعی (همایون ارشادی) است که سوار بر اتومبیل خود شهر را زیر پا میگذارد تا کسی را برای خاک ریختن روی گور خود پس از خودکشی پیدا کند. قرار است او امشب چندین قرص خواب بخورد و در چالهای که قبلاً کنده دراز بکشد و فرد دیگری که حالا در پی پیدا کردن اوست، فردا صبح روی جنازهاش خاک بریزد. آنچه دراین فیلم دربارۀ خودکشی قابل تأمل است این است که اتفاقاً فیلم نه دربارۀ خودکشی که دربارۀ معنای زندگی است. قصۀ مردی که دچار بحران میانسالی شده و میخواهد خودکشی کند. از این حیث فیلم را میتوان در ذیل مکتب لوگوتراپی و معناگرایی در روانشناسی هم تأویل کرد. به عبارت دیگر این فیلم دربارۀ خودکشی نیست، بلکه دربارۀ شخصیتی است که میخواهد کسی را پیدا کند تا به پاسخ این پرسش برسد که آیا میتوان به این زندگی ادامه داد یا نه؟ در واقع میتوان گفت خودکشی در فیلم «طعم گیلاس» نه یک کنش که یک تنش و پرسش است. پرسشی از معنای زندگی که در نسبت با تجربۀ خودکشی برساخته میشود و مخاطب را همراه با شخصیت محوری قصه به چرایی زنده بودن و در نهایت چگونه زندگی کردن به تفکر وامیدارد.
همسفر و قصد خودکشی
در فیلم «همسفر» به کارگردانی و نویسندگی مسعود اسداللهی، مردی که رئیس شرکتی است، عاطفه را اغفال کرده، اما حاضر به ازدواج با او نیست. مراسم ازدواج عاطفه با جوانی دیگر به هم میخورَد و او که اختلال حواس پیدا کرده، تصمیم میگیرد از خانهٔ پدریاش بگریزد. جوان جُلُنبری به نام علی و دایی رستم به قصد سرقت وارد خانۀ غلامحسین میشوند. دایی رستم به دام میافتد و غلامحسین درصدد برمیآید که عاطفه را برای حفظ آبرو به مدت یک هفته به عقد دایی رستم درآورد. عاطفه برای یافتن رئیس شرکت به شمال میرود و علی و دایی رستم مأمور میشوند تا در ازای هفتاد هزار تومان او را به خانۀ پدر بازگردانند. علی عاطفه را مییابد و عاطفه، وقتی که بار دیگر از طرف رئیس شرکت رانده میشود، به قصد خودکشی میگریزد. علی او را تعقیب میکند و مانعش میشود. آن دو، بعد از ماجراهایی، در طول سفر به هم علاقهمند میشوند. علی عاطفه را به غلامحسین تحویل میدهد و پاداش خود را میگیرد. غلامحسین تصمیم میگیرد دخترش را به لندن بفرستد، اما علی به فرودگاه میرود و عاطفه با او همراه میشود. در واقع در اینجا خودکشی بیشتر سویههای روانشناختی و رمانتیک دارد که در نهایت به یک رابطۀ عاشقانه منجر میشود.
قیصرو خودکشی ناموسی
یکی از برادران آب مَنگُل به نام منصور، فاطی را هتک حرمت میکند. فاطی، پس از نوشتن نامهای به مادر و داییاش، خودکشی میکند و در بیمارستان جان میدهد. فرمان، برادر بزرگ فاطی، پس از آگاهشدن از موضوع، به دکان برادران آب مَنگُل میرود. او، چون پیشتر قسم خوردهبوده که دیگر هرگز دست به چاقو نبرد، با دستان خالی با برادران آب مَنگُل روبهرو میشود. دو برادر منصور، رحیم و کریم، او را غافلگیر کرده، میکشند.در فیلم «قیصر» خودکشی به بستری برای یک انتقامگیری ناموسی تبدیل میشود، قیصر برادر کوچکِ فرمان، از سفر جنوب بازمیگردد و پس از آگاهشدن از قضیه، بهقصد انتقام به سراغ برادران آب مَنگُل میرود. او کریم را در حمام و رحیم را در کشتارگاه از پا درمیآورد. سپس به اتفاق ننهمشهدی، رختشوی محلهشان، برای زیارت به مشهد میرود. وقتی قیصر از زیارت بازمیگردد، از مرگ مادرش باخبر میشود. در گورستان، بههنگام دفن مادرش، بهکمک نامزدش از چنگ پلیس میگریزد و بهواسطهٔ رقاصهای منصور را در ایستگاه راهآهن یافته، او را با چاقو میکشد. دست آخر نیز پلیس او را دستگیر میکند. خودکشی های ناشی از تجاوز و تعرض یکی از رایجترین اشکال خودکشی در میان زنان و دختران است که فیلمهای دیگری هم به آن پرداخته شده، اما در این میان، فیلم قیصر بیش از همه در حافظۀ سینمایی مخاطب ثبت شده است.
خانه دختر، آبرو و خودکشی
خانه دختر فیلمی به کارگردانی شهرام شاهحسینی، نویسندگی پرویز شهبازی و تهیهکنندگی محمد شایسته و با بازی حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی و رعنا آزادیور است. این فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای معاینه نزد دکتر زنان میبرد، اما سمیرا که از این موضوع شوکه شدهاست از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی میکند. از ویژگیهای خاص این فیلم مسئله پرداختن به پرده بکارت است که به مسئله آبرو در فرهنگ ایرانی ربط پیدا میکند و همین بهانۀ خودشی سمیرای فیلم میشود. فیلمی که خودکشی از سر فشار اجتماعی برای حفظ آبرو را بهانهای برای آسیبشناسی میکند. در واقع خودکشی در اینجا نه فقط گره درام که کانون نقد فیلم به این مقوله هم است. در واقع نه خود خودکشی که یکی از دلایل آن دستمایۀ درام قرار می گیرد.
متری شیشونیم، خودکشی ناموفق
در دومین فیلم سعید روستایی، جستوجوی تیمی از پلیسهای اداره مبارزه با مواد مخدر است که به دنبال سردستۀ مافیای تولید و توزیع متآمفتامین (شیشه) هستند. در ابتدای فیلم شاهد یک تعقیبوگریز جذاب همراه با یک مرگ خاموش هستیم که فوقالعاده بیننده را شوکه میکند، پیگیریهای صمد به جایی میرسد که اعضای مهم باند تولید و توزیع شیشه را به همراه تیمش دستگیر میکند و به الهام میرسد و با تهدید الهام به خانه ناصر میرسد و ناصر را در منزلش، لم داده در استخر پنتهاوسش، خودکشی کرده دستگیر میکند. در واقع این خودکشی ناشی از اشباع شدن از یک زندگی پراسترس بود. البته این خودکشی ناموفق بود به این دلیل که پلیس به موقع رسید و او را نجات داد. نجات یک مجرم برای بازداشت و مجازات او. در یکی از دیالوگهای این فیلم، نوید محمدزاده میگوید: «من قرص خورده بودم خودکشی کرده بودم اینا (پلیسا) اومدن زنده کردن که خودشون اعدامم کنن»
بارکد و خودکشی نمایشی
برخی از خودکشیها صرفاً برای جلب توجه صورت میگیرد و سویههای نمایشی دارد. یکی از فیلمهایی که این موقعیت را به تصویر کشید فیلم بارکد است که بهرام رادان در آن قصد خودکشی دارد و محسن کیایی مانع او میشود و میگوید: «احمق چرا خودکشی کردی تو منو داری بهترین رفیقت» البته اینجا رگههای از طنز هم با موقعت خودکشی تنیده شده و خودکشی بار تراژیک ندارد. در برخی از فیلمهای کمدی هم از خودکشی بهعنوان ظرفیتی طنازانه برای خلق کمدی استفاده شده است.
«هیچ» و یک خودکشی تلخ
فیلم «هیچ» عبدالرضا کاهانی قصه و ژانری ابزورد دارد که با یک خودکشی تلخ و تکاندهنده به پایان میرسد. خودکشی باران کوثری در عین بارداری که از نومیدی و افسردگی ناشی از فقر دست به چنین کاری میزند. فقری که موجب اختلاف و دعوای دائم او با همسرش (احمد مهرانفر) هم شده بود. فیلم البته دربارۀ پوچگرایی نیست، اما قصۀ آن در نهایت یکی از شخصیتهای داستان را به خودکشی میرساند.
راه خودکشی در «ملی و راههای نرفتهاش»
ملیحه (ماهور الوند)، دختری جوان و پرشور است که در خانوادهای متعصب و افراطی بزرگ شده، عاشق جوانی به نام سیامک (میلاد کیمرام) میشود و برخلاف نظر خانواده که معتقدند این جوان متناسب با دخترشان و خانوادهشان نیست با او ازدواج میکند و بعد از ازدواج کمکم متوجه میشود که سیامک دچار نوعی حس شک و تردید است و مدام ملیحه را کتک میزند و هیچ حمایتی نیز از جانب خانوادهاش دریافت نمیکند. در نهایت ملیحه هم سیامک را میکشد و هم خودش دست به خودکشی میزند. خودکشی در اینجا راهی برای رهایی و نجات از یک رابطۀ سمی و دیوانهوار است. واقعیت این است که خودکشی گرچه در مفهوم بیانگر پایان دادن خودخواسته به زندگی خود است، اما هم دلایل مختلف دارد و هم مصادیق و انواع مختلف، اما همواره یکی از کنشهای تاثیرگذار در دل یک درام است که نوع بازنمایی آن میتوان بر ذهن مخاطب اثرگذار باشد.