«هنری فوندا برای ریاست جمهوری»، عنوان مستند تازهای است از الکساندر هورواث، تاریخنگار اتریشی که کتابهای متعددی را به ویژه درباره سینمای آمریکا (از جمله تألیفاتی در تحلیل سینمای دهه شصت و دهه هفتاد آمریکا و همینطور یک تگنگاری درباره جوزف فون اشترنبرگ کبیر) که حالا در اولین فیلمش، مستند متفاوتی را هم به کارنامهاش افزوده است: یک فیلم سه ساعته جذاب درباره هنری فوندا، بازیگر شاخص هالیوود در دهه چهل و پنجاه که حالا فیلمساز در رویکردی متفاوت زندگی او را با تاریخ آمریکا پیوند میزند: تاریخ آمریکا را از زاویه شخصیت و کارآکتر فیلمهای فوندا تحلیل میکند یا به تعبیری زندگی و شخصیت فوندا را از خلال تاریخ آمریکا روایت میکند. در هر دو تعبیر، فیلم موفق میشود اطلاعات جذابی را درباره هر دو موضوع به یکدیگر پیوند بزند و در نهایت به نتایج جذابی برسد.
فیلم به صدها سال پیشتر بازمیگردد؛ به اجداد فوندا در هلند که به آلبانی مهاجرت میکنند و بعد، از آنجا به آمریکا. این سرآغاز روایتی است که با نقاشیهای آن دوران آغاز میشود و به تولد فوندا در نبراسکا میرسد، جایی که حالا یک اتوبان به یاد او نامگذاری شده و خانه محل تولدش با جرثقیل به شکل کامل به موزهای منتقل شده تا علاقهمندان بتوانند از آن بازدید کنند.
در فیلم شاهد پیوند خوردن تکتک نقشهای فوندا با تاریخ آمریکا هستیم، به ویژه با یکی از اولین آثارش، آقای لینکلن جوان ساخته جان فورد (۱۹۳۹) که فوندا در آن در نقش اولین رئیس جمهور آمریکا ظاهر میشود. از این رو فیلم در قسمتهای مختلف به این اثر فورد بازمیگردد تا پیوند فوندا با سیاست و تاریخ آمریکا را از طریق نقشهایش به نمایش بگذارد.
نقشهای دیگر او از جمله در فیلمهای وسترن، تاریخچه آمریکا را کامل میکند؛ از نقش وایات ارپ در کلمانتین عزیزم (جان فورد – ۱۹۴۶) تا انکار سرخپوستان در مثلاً قلعه آپاچی ( ۱۹۴۸ – ساخته جان فورد).
از طرفی این مستند تشریح میکند که چطور قانون به یکی از کلیدیترین کلمات در توصیف شخصیت سینمایی فوندا بدل میشود و این مسأله و چگونگی رو در رو شدن با آن در فیلمهای او واشکافی میشود و به شرم ملی میرسد. فیلم داستان مرد سیاهپوستی را روایت میکند که گفته میشده به یک زن تجاوز کرده، اما در شهر فوندا، مردم خود دست به کار میشوند: با شورش او را از زندان بیرون میکشند، در چهارراه اصلی شهر او را به قتل میرسانند و جسدش را آتش میزنند در حالی که فوندا به عنوان یک کودک شاهد این ماجرا بوده است. فیلم از اینجا به نقش فوندا به عنوان یک مرد بیگناه در فیلم مرد عوضی ساخته آلفرد هیچکاک میرسد که در آن یک مرد همه چیزش را بر اثر یک شباهت ظاهری به یک نفر خلافکار از دست میدهد.
فیلم نه تنها در چند صد سال تاریخ آمریکا و چند دهه فیلمهای آمریکایی شناور است و آنها را به هم پیوند میزند، بلکه به طرز جذابی اماکن مختلفی را هم به یکدیگر متصل میکند. هر واقعه تاریخی که در فیلم مورد اشاره قرار میگیرد یا هر لوکیشن فیلمی از فوندا، از مرز تاریخیاش میگذرد و به امروز میرسد: فیلمساز به همان جا میرود و وضعیت امروز آن مکان را با ما قسمت میکند؛ از لوکیشنهای آقای لینکلن جوان تا فیلمهای وسترن، که حالا همگی به شکل متفاوتی درآمدهاند.
یکی از صحنههای زیبای فیلم، یک تصویر آرشیوی از ملاقات جان فورد و هنری فوندا در مکان فیلمبرداری آقای لینکلن جوان است که در آن دو بزرگ هالیوودی پس از سالها به هم رسیدهاند و خاطراتشان را در محل فیلمبرداری این فیلم با هم قسمت میکنند.
فیلم اما در عین حال از توصیف شخصیت خود فوندا و زندگی خصوصیاش غافل نمیشود و میتواند در لابلای روایت تاریخی/ جغرافیایی/ سینمایی پیچیدهاش، سری هم به زندگی شخصی فوندا بزند و راوی پستی و بلندیهای آن باشد؛ از عشق به تئاتر و برادوی در نیویورک دهه سی تا ورود به هالیوود، از ازدواجهای مکرر تا شخصیت خجالتیاش که برخی از جرقههای آن در برخورد با زنان در فیلمهای اولیه او هم دیده میشود.