مادر از آن جمله شخصیتهایی است که شاید بیشترین حضور را در شمایل یک کاراکتر در سینمای ایران داشته است. جایگاه ارزشی و اعتقادی مقام مادر در جامعۀ ما که بهشت را زیر پای او میداند بر توجه به این شخصیت در فیلمها بهویژه ملودرامهای خانوادگی افزوده است. با این حال بازنمایی تصویر مادر در سینمای ایران یکدست نیست و در واقع با شمایل متفاوتی از مادر و مادرانگی مواجهیم که هر کدام سویهای از او و موقعیت او را روایت میکند. کافی است به حافظۀ سینمایی خود رجوع کنیم تا انبوهی از مادران سینمایی را به یاد آوریم. حتی نام مادر را بر عنوان برخی فیلمها هم میتوان ردیابی کرد و مهمترین آنها شاید فیلم «مادر» علی حاتمی و «مهمان مامان» داریوش مهرجویی باشد. برخی از فیلمها دربارۀ مادر است و برخی دیگر مادر نقش محوری در پیشبرد قصه دارد. واقعیت این است که بازنمایی تصویر مادر در سینمای ایران خود به یک یادداشت مفصل و مستقل نیاز دارد تا بتوان در آن به خوانش مادرهای متعدد سینمای ایران پرداخت. واقعیت این است که نگاه عاطفی و عاشقانه به مادر موجب شده تا اغلب تصویری اسطورهای از مادر در سینمای ما روایت شود. در واقع بیش از موقعیت مادرانه، مقام مادر برجسته شده. فیلم «مادر» علی حاتمی بهواسطۀ همین نگاه اسطورهای و سویه شاعرانه و زیباییشناختی به سوژه به نمادی از مقام مادر در سینمای ما بدل شده و مصداقی از همین معناست (البته قابل ستایش) حال آن که در فیلمی مثل «ابد و یک روز» با مادری مواجهایم که اگرچه ممکن است حرص آدم را درآورد یا مثلاً مادری بیخیال و بیمسئولیت به نظر برسد، اما باز هم مادر است و تیپ نیست و شخصیت است. هم میتوان او را نقد کرد و هم دوست داشت. این یک تصویر رئالیستی و واقعگرا از بسیاری از مادران است که اتفاقاً احترام و اعتبارشان فارغ از ضعفها و دلسوزیهای آسیبزننده، زیباست. با این حال در سینمای ایران برخی از کاراکترهای مادر فارغ از اینکه کدام یک از این رویکرد یا هر شکلی دیگر از موقعیت مادرانه را نمایندگی میکنند به مادرهای ماندگار در حافظۀ سینمایی مخاطب تبدیل شدهاند که مهمترین آنها را ورد واکاوی قرار میدهیم.
رقیه چهره آزاد در مادر
نمیتوان درباره مادر و سینما نوشت و در ابتدای آن نامی از فیلم «مادر» علی حاتمی نیاورد. شاید بتوان گفت که این فیلم یکی از مادرانهترین آثار تاریخ سینما را به تصویر کشیده است. رقیه چهرهآزاد با شمایلی نورانی، گیسهای سفید و روسری بزرگ در این فیلم به نماد مادر در سینمای ایران تبدیل شده است. به گونهای که اگر صحبت از شمایل مادر در سینمای ایران مطرح شود نخستین تصویر سکانسی از او در فیلم «مادر» است که به آرامی بر تخت تکیه زده است. فیلم «مادر» داستان مادر پیری را روایت میکند که در خانه سالمندان زندگی میکند. او تصمیم میگیرد که واپسین روزهای زندگی خود را در خانه پدری سپری کند. گرمای وجود مادر تمام اعضای خانواده را علیرغم اختلافاتی که داشتند گردهم جمع میکند.
حمیده خیرآبادی در اجاره نشینها
حمیده خیرآبادی نیز یکی دیگر از بازیگرانی است که همواره شمایل یک مادر را در ذهن مخاطبان سینما تداعی کرده است. یکی از نقشهای ماندگار وی مربوط به فیلم «اجارهنشین»های داریوش مهرجویی است. در آن ساختمان ملتهب و پرآشوب فیلم، مادر (حمیده خیرآبادی) شخصیتی بود که همواره سعی داشت فضای مسالمتآمیزی میان عباس آقا (عزتالله انتظامی) با برادر کوچکترش و دیگر مستأجران آن ساختمان ایجاد کند. تا جایی که به پیشنهاد مادر ضیافت شامی تدارک دیده میشود تا اهالی خانه بر سر پول تعمیرات آن ساختمان فرسوده باهم گفتوگو کنند و باقی ماجرا.
گلاب آینه در مهمان مامان
سفره رنگینی که در پس یک روز سخت در «مهمان مامان» پهن شد تصویر ماندگاری است که بر ذهن بسیاری از سینمادوستان نقش بسته است. فیلم روایت یک مهمانی ناممکن است که به کمک اهالی خانه و همسایهها به راه میافتد. داستان فیلم از این قرار است؛ برای مادر خانه با نقشآفرینی گلاب آدینه مهمان میآید. مادر برای این که حفظ آبرو کند، دستپاچه و نگران است و تلاش زیادی برای آماده کردن وضعیت ظاهری خانه دارد. آنها که وضعیت مالی چندان خوبی ندارند برای مهیا کردن یک سفره آبرومندانه برای نوعروس و داماد دچار مشکل میشوند تا اینکه همسایهها به کمک میآیند و هر کس غذایی تهیه میکند. گلاب آدینه در این فیلم نماد زنی آبرودار، دلسوز و مسئولیتپذیر است که در عین فقیر بودن تلاش میکند یک مهمانی آبرومند برای خواهرزاده تازه دامادش تدارک ببیند. بازی آدینه در «مهمان مامان» بسیار واقع گرایانه و دلچسب از کار درآمده و کنترل او بر نقش و تلاشی که برای مدیریت بحرانهای آن خانه قمرخانومی میکند، همچنان در یادها باقی مانده است.
معتمد آریا از مهر مادری تا گیلانه
فاطمه معتمدآریا را میتوان یکی دیگر از شمایل مادرانگی در سینمای ایران دانست بازیگری که در بسیاری از فیلمهای سینمای ایران در نقش مادر به ایفای نقش پرداخته است از «مهر مادری»، «گیلانه» و «کلاه قرمزی و سروناز» گرفته تا فیلمهایی چون «اینجا بدون من» و «آباجان» و «جاندار». این فیلم داستان مینا، مددکار کانون اصلاح وتربیت، با بازی فاطمه معتمدآریا است که مأمور تشکیل کلاسی آموزشی برای مددجویان میشود. مهدی یازدهساله، کودکی بزهکار است که باور ندارد مادرش فوت کرده و با تصویری خیالی که از روزنامهای به دست آورده، قصد یافتن مادرش را دارد و با دیدن مینا او را مادر خود میپندارد و با گریختن از کانون اصلاح و تربیت، سرانجام خانه مددکار را مییابد و به طرق مختلف سعی میکند تا مینا را قانع کند که مادر اوست. مینا ابتدا در برابر خواستۀ مهدی مقاومت میکند اما سرانجام او را به خانه میبرد. حضور پسرک در خانه سبب شور و گرمایی در خانه مینا میشود. در پایان او درمییابد که علاقۀ پسرک به او بیش از اندازه باورش است پس تصمیم میگیرد که او را به فرزندی برگزیند. فاطمه معتمدآرا در فیلم «گیلانه» هم نقش مادر فداکار و دلسوزی به نام گیلانه را بازی میکند که بعد از اینکه پسرش در جنگ قطع نخاع میشود، تمام تلاشش را برای نگهداری و مراقبت از او به کار میگیرد، در حالی که اسماعیل پسرش اصرار دارد او را به آسایشگاه معلولین انتقال دهند. فاطمه معتمدآریا در فیلم «جاندار» نیز نقش مادری را ایفا میکند که نقش تأثیرگذاری در استحکام خانواده داشته است. خانوادهای که در یک روز شاد و عروسی با بحران بزرگی مانند قتل مواجه میشوند. معتمدآریا در این داستان ملتهب بهعنوان یک مادر در دوراهی نجات جان پسر تنی و خراب نکردن زندگی دختر ناتنیاش قرار میگیرد.
سوسن تسلیمی در باشو غریبه کوچک
فیلم «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی را اغلب فیلمی با مضمون ضدجنگ میدانند، اما بدون شک رابطۀ احساسی میان نایی (سوسن تسلیمی) و باشو در این فیلم یکی از ماندگارترین مادرانههای سینما را رقم زد. این فیلم داستان پسرکی به نام باشو است که در بمباران جنوب کشور خانه و خانوادهاش را از دست داده است. او خود را پشت ماشینی میاندازد و خوابش میبرد و هنگامی که چشم میگشاید به جایی جنگلی در شمال کشور رسیده است. باشو از ترس انفجارهای عملیاتِ راهسازی میگریزد و در آن سوی بیشه به شالیزارِ زنی به نامِ نایی میرسد که با دو فرزند خردسال و در غیاب شوهرش زندگی و کار میکند. نایی به باشو نان و آب میدهد و میکوشد بداند کیست و زبانش را بفهمد. آن دو با زبانی متفاوت صحبت میکنند و طبیعت زبان مشترک آنها میشود. به تدریج رابطۀ عاطفی میان آنها شکل میگیرد تا جایی که باشو بهعنوان فرزند خانواده پذیرفته میشود. در این فیلم ساده و شاعرانه زن نقشی محوری دارد و ما نایی فیلم را در در عرصههای مختلف میبینیم ازجمله در قالب یک مادر، کسی که تمامی مسئولیتهای دو فرزند را بدون حضور همسر متقبل شده است، زنی که کار میکند و وظیفه امرار معاش خانواده را برعهده دارد و… نایی در این فیلم علیرغم تمامی چالشها در برابر تعصبات، پیشداوریها و سنتهای جامعۀ سنتی میایستد و از باشو بهعنوان فرزند خود نگهداری و مراقبت میکند.
میم مثل مادر
«میم مثل مادر» ساخته رسول ملاقلیپور داستان سپیده دختری است که در زمان جنگ ایران و عراق، از پرستاران شهر سردشت بوده و در بمباران شیمیایی دچار مشکل شده است. فرزند سپیده نیز به دلیل عوارض ناشی از شیمیایی دچار مشکلات تنفسی و معلولیت میشود. سهیل همسر سپیده اصرار دارد تا فرزندشان را سقط کنند اما سپیده مخالفت میکند و سهیل، سپیده را طلاق میدهد. او سالها به تنهایی فرزند معلول خود را بزرگ میکند. گلشیفته فراهانی در این فیلم نقش مادری را دارد که فارغ از کلیشههای معمول سینما که مادر را زنی مسن و خانهنشین به تصویر میکشیدند، زنی جوان، بهروز و تحصیلکرده است که بهعنوان مادری تنها با چالشهای مختلفی در جامعه مواجه است. ملاقلیپور در آخرین ساختۀ سینماییاش تصویری احساسی و دراماتیک از فداکاریهای زنی جوان را به تصویر میکشد که در عین بیماری تمام تلاشش را میکند تا برای فرزند مریضش حق مادرانگی را تمام کند و یک تنه بار مسئولیت زندگی و مراقبت از او را بر دوش بکشد. تصویری که ملاقلیپور در «میم مثل مادر» از یک مادر ارائه میدهد به نمادی از فداکاری و عشق مادرانه تبدیل شده است که بعد از گذشت چندین سال از ساخته شدنش همچنان قابل دیدن است و میتواند تماشاگرش را احساساتی کند.
زنی تنها در میان جمع
«به همین سادگی» نیز از جمله آثاری است که دلمشغولیها و روزمرگیهای یک زن خانهدار را به تصویر میکشد و نگاهی واقعگرایانه به زن و مادری دارد که کسی او را درک نمیکند و دنیایش را نمیشناسد. هنگامه قاضیانی در این فیلم نقش طاهره مادر خانوادهای را ایفا میکند که خودش را وقف خانه و خانواده کرده و به شدت احساس تنهایی میکند.
واقعیت این است که نقشهای مادرانه دیگری هم هستند که تصویر ماندگاری از موقعیت و تجربه مادرانه را در سینما ثبت کردهاند که مجال پرداخت به همه آنها در این یادداشت نیست. مادرانگی اساساً موقعیتی دراماتیک است که از هر سو به آن بنگری میتوانی قصه و غصهاش را روایت کنی.
به احترام همۀ مادران ایرانی.